اسم با حرف ک - صفحه 2
صاحب طبع شاهانه، شاه طبیعت، بزرگ منش، ( اَعلام ) به قول ابوریحان کی منش پسر کیقباد و جد کی لهراسب ب ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کیاکسار
پسر آستیاگ و دایی کوروش
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کیمان
دارای اندیشه ی بلند، اندیشمند، ( کی، مان = اندیشه )، اندیشه ی بزرگان و پادشاهان، اندیشه ی شاهانه و ...
پسر
فارسی کاردان
دانا و با تجربه، کار آزموده
پسر
فارسی کاس
دختر چشم آبی
دختر
گیلکی کاشانه
آشیانه ی جانوران، لانه، خانه، خانه ی کوچک و محقر، رواق
دختر
فارسی کال
نام همسرشرمیون
پسر
پارتی کامجو
آن که به دنبال عیش و خوشی است
پسر
فارسی کامروا
آن که به آرزو و خواستش رسیده است، موفق، آن که خواسته و آرزویش رسیده است
پسر
فارسی کامکار
کامروا، موفق، کامگار
پسر
فارسی کدیور
صاحب خانه، مالک خانه، کدخدا، کشاورز، زارع، باغبان، ( در متون مانوی پارتی ) به معنی دنیادار و جهاندا ...
پسر
فارسی کرانه
ساحل، کنار، سو، جهت، کران
دختر
فارسی کرشمه
ناز، عشوه، غمزه
دختر
فارسی
هنری کرم
بزرگواری، بخشندگی جوانمردی، لطف، احسان
پسر
عربی کسری
خسرو، ( کسرا ) ( معرب از فارسیِ خسرو )، ( در اعلام ) عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی خسرو، کسرا، معر ...
پسر
فارسی کشور
سرزمینی دارای مرزهای مشخص
دختر
فارسی کلاله
بالاترین بخش مادگی گل، ( به مجاز ) زلف، کاکل به ویژه زلف تاب دار و مجعد، ( در گیاهی ) بالاترین بخش ...
دختر
فارسی
طبیعت کلان
بسیار، زیاد، بزرگ، جسیم، تنومند، دارای سن بیشتر، ( در قدیم ) وسیع، فربه، چاق
پسر
فارسی کلیم
هم سخن، سخنگو، لقب موسی ( ع )، ( کلیم الله، ( اَعلام ) کلیم کاشانی: [قرن هجری] شاعر ایرانی متولد هم ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی کمان گر
آن که کمان می سازد، سازنده ی کمان، ( در قدیم ) کمان ساز
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کمانه
منسوب به کمان
دختر
فارسی
هنری کندرو
از شخصیتهای شاهنامه، نام پیشکار ضحاک
پسر
فارسی کهربا
نام صمغی سخت شده و زرد رنگ که خاصیت جذب کنندگی دارد، ( = کاه ربا )، ( در علوم زمین ) صمغی سخت شده، ...
دختر
فارسی
طبیعت کهکشان
مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند
دختر
فارسی
کهکشانی کوپال
گرز آهنین
پسر
فارسی کوچک
دارای حجم اندک، ریز، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، لقب اردشیر پسر شیرویه پادشاه ساسانی
پسر
فارسی کوشش
سعی، تلاش، تقلا، ( اسم مصدر از کوشیدن )، کار و فعالیت اعم از جسمی یا ذهنی، ( در تصوف ) سعی در انجام ...
پسر
فارسی کوشک
نام دختر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، قصر، کاخ
دختر
فارسی
تاریخی و کهن کوکبه
شکوه، جلال، ستاره
دختر
عربی کویر
شیر ژیان
پسر
فارسی کاآن
شاه و حاکم
پسر
ترکی کاپر
یاور، کمک
پسر
مازندرانی کاترین
پاک، بی آلایش
دختر
فرانسوی کاترینا
پاک، بی آلایش
دختر
لاتین، ایتالیایی کاتوزا
زاهد و پارسا، ( کاتوز= زاهد و پارسا، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کاتوز
دختر
فارسی کاتیا
پاک، بی آلایش
دختر
لاتین، روسی کادوسا
از نژاد کادوس، ( کادوس = نام قوم قدیم ساکن گیلان و شمال شرقی آذربایجان، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب ب ...
دختر
فارسی کارآک
مردمک چشم
پسر
ترکی کارتال
عقاب
پسر
ترکی
پرنده کاردار
وزیر پادشاه، حاکم، والی، نام پسر بهرام گور پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کاردلن
نام یک گل
دختر
ترکی
گل کاردوس
اهل کار، کاردوست
پسر
کردی کارلوس
نیرومند و جنگجوی جوانمرد
پسر
لاتین کارمانیا
نام قدیم کرمان
دختر
فارسی کارمیلا
شکوفه زار
دختر
لاتین کارولینا
شخص سلطنتی
دختر
لاتین کاژاو
آب زلال که از دل کوه بیرون می آید
پسر
کردی کاژین
سرچشمه زندگی
دختر
کردی کاساندان
نام همسر کورش کبیر و مادر کمبوجیه و بردیا
دختر
فارسی
تاریخی و کهن کافور
معرب از سنسکریت، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای تورانی شهر بیداد
پسر
سانسکریت کالو
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کالین
دختری جوان با مو و روی روشن
دختر
کردی کامبد
نگهبان کام، میل، آرزو و مقصد و مراد، ( کام، بد /، bod/ ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، روی هم به معنی ن ...
پسر
فارسی کامداد
نام وزیر و مشاور آبتین
پسر
فارسی کامدخت
دختری که معشوق است و مورد آرزوست، ( کام = آرزو، معشوق، دخت = دختر )، ویژگی دختری که معشوق است و مور ...
دختر
فارسی کامراز
راز موفقیت یا فرد موفق
پسر
فارسی کامشا
شاه آرزومند
پسر
فارسی کامشاد
آرزوی شاد، مرکب از کام ( خواسته، آرزو ) + شاد
پسر
کردی، فارسی کاملین
نام یک گیاه، گیاهی با گلهای زرد و کوچک
دختر
لاتین کامناز
مطلوب و دلپذیر، ( کام = آنچه خواسته ی دل است، آرزو، ناز = زیبا و قشنگ )، خواسته ی زیبا و قشنگ، آرزو ...
دختر
فارسی کامنوش
کامروا، خوشبخت، کامیاب، کام + نوش، آرزو و خواسته شیرین
پسر، دختر
فارسی کامه
خواسته، آرزو، هدف، مراد، خواهش
دختر
فارسی کامک
آرزوی کوچک
پسر
فارسی کامیشا
خوشحال، سرزنده، خوش بیان، به نظر می رسد مقلوب واژه شادی کامی ( با تخفیف حرفه ی از کلمه شاد ) باشد، ...
دختر
فارسی کامیلا
محافظ مبعد، نام دختری جنگجو در افسانه تروا
دختر
لاتین کان بیدار
نام وزیر اردوان از پادشاهان اشکانی بنا به روایتی بلعمی
پسر
فارسی کاندیش
اندیشه
پسر
کردی کانیلان
دره پر از چشمه
دختر
کردی کاووش
جستجو، بررسی، تحقیق
پسر
فارسی کاکو
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی کاکوتی
نام یک گیاه، گیاهی علفی یک ساله و خودرو از خانواده ی نعناع که برگ و دانه ی معطر آن مصرف دارویی دارد
دختر
ترکی
طبیعت کایا
صخره
پسر
ترکی کایان
آب تندی که از قله کوه جاری میشود
پسر
ترکی کایاهان
صخره
پسر
ترکی کایرا
لطف و احسان
دختر
ترکی کایلین
خالص و پاک
دختر
لاتین کبرا
کبری، بزرگ، کبیر
دختر
عربی کبوده
از شخصیتهای شاهنامه، مردم چوپان افراسیاب تورانی
پسر
فارسی کجیر
رهبر و پیشوا
پسر
کردی کدمان
نام اصلی داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن کرام الدین
بزرگوار دین
پسر
عربی کردعلی
کرد ( فارسی ) + علی ( عربی ) مرکب از کرد ( نام طایفه ای ) + علی ( بلندمرتبه )
پسر
فارسی، عربی کردوشا
پناه
پسر
فارسی کردیار
یار کرد
پسر
فارسی کرم الله
بخشش و لطف خداوند
پسر
عربی کریشنا
جاذب، رباینده، از خدایان هندو، هشتمین تجسم ویشنو
پسر
سانسکریت کریم محمد
ترکیب دو اسم کریم و محمد ( بخشنده و ستوده )، از نام های مرکب، ( کریم و محمّد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی کلارا
نور چشم، نام راهبه ای ایتالیایی
دختر
کردی، فرانسوی کلویی
شکوفا
دختر
فارسی کمانگیر
کماندار
پسر
فارسی کندر
صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ وزیر لهراسپ پادشاه کیانی
پسر
فارسی کهزاد
زاده کوهستان، کوهزاد
پسر
فارسی کهیار
کوهیار، کوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان
پسر
فارسی کواژین
باهم زندگی کردن
پسر
کردی کوچیار
یار کوتاه قد، یارکوتاه قد ( نگارش کردی
دختر
کردی کورداک
پرش کننده
پسر
کردی کورنگ
نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی
پسر
فارسی کوروس
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کور، ( = کوروش )، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که ت ...
پسر
فارسی کوژیر
دانا و عاقل
پسر
کردی کوژین
همه زندگی
پسر
کردی