کرانه

/karAne/

مترادف کرانه: جانب، جهت، طرف، افق، ساحل، کنار، کناره، طره، عرض، گوشه، ناحیه

معنی انگلیسی:
beach, coast, edge, end, front, frontage, sand, seacoast, seashore, strand, waterfront, waterside, littoral, border

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

کرانه. [ ک َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) بمعنی کران باشد که کنار است. ( برهان ). طرف. جانب. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ) ( ترجمان القرآن ). حاشیه. ( یادداشت مؤلف ). کناره. ( صحاح الفرس ). گوشه. مقابل میانه. شفا.حرف. ( ترجمان القرآن ) ( یادداشت مؤلف ). خوز و خسب دو شهری است بر کرانه بیابان. ( حدود العالم ). بهره ، آخر شهر کرمان است و بر کرانه بیابان نهاده و از آنجا به سیستان روند. ( حدود العالم ). جرمنگان خرد و جرمنگان بزرگ دو شهر است بر کرانه بیابان نهاده. ( حدودالعالم ). اسبش [ اسب خواجه احمد ] تا کرانه رواق که به ماتم به آنجا نشسته بود بیاوردند و برنشست. ( تاریخ بیهقی ). امیر رضی اﷲ از نمازگاه شهر راه بتافت با فوجی از غلامان خاص و به کرانه شهر بگذشت. ( تاریخ بیهقی ). باغی داشت در محمدآباد کرانه شهر، آنجا بودی بیشتر. ( تاریخ بیهقی ). همیشه چشم نهاده بودی [ بوسهل ] تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری خشم گرفتی و آن چاکر را لت زدی و فروگرفتی این مرد از کرانه بجستی و المی بزرگ بدین چاکر رسانیدی. ( تاریخ بیهقی ). و این خطها که از کرانه هر بخشی تا دیگر کرانه خیزد براستی ، آن را اوتار خوانند یعنی زه ها. ( نوروزنامه ).
میانه صف مردان بدم چو گوهر تیغ
چو نقطه زرهم بر کرانه بازآورد.
خاقانی.
گرچه هفت اختر به یک جا دیده اند
جای کیوان بر کران دانسته اند.
خاقانی.
- کرانه آسمان ؛ افق. ( یادداشت مؤلف ).
- کرانه بودن چیزی را ؛ آغاز و انجام داشتن. اطراف و جوانب داشتن :
ستم را میان و کرانه بود
همیدون ستم را بهانه بود.
فردوسی.
- کرانه های چاه ؛ اطراف چاه از سوی درون. ( یادداشت مؤلف ).
|| سرحد. ( فهرست شاهنامه ولف ). مرز. || نوک. ( ناظم الاطباء ). || اول. ابتدا. ( یادداشت مؤلف ). || بن.( ناظم الاطباء ). || انتهاء. آخر. ( فهرست شاهنامه ولف ). ختم. فرجام. نهایت. پایان. ( یادداشت مؤلف ) :
شبا! پدید نیاید همی کرانه تو
برادر غم و تیمار من مگر توئیا.
آغاجی ( از المعجم ).
جفا کنی و بدان ننگری که هم روزی
وفای ما و جفای ترا کرانه بود.
منوچهری.
مکر جهان را پدید نیست کرانه
دام جهان را زمانه بینم دانه.
ناصرخسرو.
یا وصل ترا نشانه بایستی
یا درد مرا کرانه بایستی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کنار طرف حاشیه : اما آنچه بر کران. تقویم باشد از سوی دست راست آن ماهها ی گرو هان است ] . ( التفهیم ) ۲ - حد . ۳ - پایان انتها. ۴ - ساحل : [ بده کشتی می تا خوش برانیم از این دریا ی نا پیدا کرانه ] . ( حافظ ) یا کرانه بودن چیزی را . حد و پایا نی داشتن ( غالبا منفی آید ) : [ ... اینچنین جنبش گرد و پیوسته که او را کرانه نیست جنبانند. وی قوتی بود که او را کرانه نبود ] . ( دانشنامه . الهی )

فرهنگ معین

(کَ نِ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - کنار، لب ساحل . ۲ - پایان .

فرهنگ عمید

۱. ساحل، کنار.
۲. طرف، سو.
۳. [قدیمی] انتها، پایان: خدای را مددی ای دلیل راه حرم / که نیست بادیهٴ عشق را کرانه پدید (حافظ: ۴۶۴ ).
* کرانه کردن: (مصدر متعدی ) [قدیمی]
۱. به پایان رساندن.
۲. (مصدر لازم ) [مجاز] منحرف شدن.

فرهنگستان زبان و ادب

[حمل ونقل دریایی] ← ساحل

واژه نامه بختیاریکا

بال؛ کَش؛ کش به کش؛ کشاکش

دانشنامه عمومی

کرانه ( به انگلیسی: Shore ) ، کرانه دریا ( به انگلیسی: Seashore ) ، به باریکه ای از خشکی در حاشیه یک پهنه آبی بزرگ مانند اقیانوس، دریا یا دریاچه گفته می شود. در اقیانوس نگاری فیزیکی کرانه به پهنه ای عریض تر گفته می شود که از نظر زمین شناختی بر اثر عمل پهنه آبی در گذشته و حال تغییر کرده است؛ در حالی که ساحل ماسه ای ( Beach ) حاشیه و لبه کرانه است که نشان دهنده پهنه جزر و مدی در صورت وجود است. برخلاف کناره ( Coast ) ، کرانه می تواند مرز هر نوع پهنه آبی را مشخص سازد در حالی که کناره، نشان دهنده مرز اقیانوس است؛ بدین معنا که کناره نوعی کرانه است ولی با این وجود کناره اغلب به پهنه ای عریض تر از کرانه اشاره دارد که اغلب تا کیلومترها به داخل خشکی کشیده شده است.
کرانه ها تحت تأثیر توپوگرافی چشم اندازهای پیرامون خود و نیز عوامل فرسایشی آب مانند امواج سطح اقیانوس هستند. ترکیب زمین شناختی سنگ ها و خاک ها، تعیین کننده نوع کرانه پدیدآمده هستند.
عکس کرانهعکس کرانهعکس کرانه

کرانه (روستا). کَرانه ( به عربی: کرانة ) یک روستای شیعه نشین در بحرین است که در استان شمالیه واقع شده است. معنی نام روستای کرانه، همان کرانه فارسی به معنی ساحل است. [ ۱] نام این روستا مانند نام شماری از روستاهای بحرین فارسی است. [ ۲] ‎ در این روستا نوعی از خرما می روید به نام «خرمای مرزبان».
روستای کرانه به دلیل برخورداری از کمربند سبز درختان نخل و کشتزارهای پیرامون آن، به «دهکده سبز» نیز معروف است. روستای کرانه از نظر تاریخی شامل گروهی از دهکده ها از جمله: المقاسم، روزگان، الحربیه، المجرفت و غیره بوده است. اکنون روستایی یگانه به شمار می آید و حومه آن به نام های محمودیات، عسوج، المناعی و وزه نامگذاری شده است. روستای کرانه با اطراف خود بیش از ۱۲ هزار نفر سکنه دارد.
روستای کرانه در میانهٔ شمال باختری جزیره اصلی بحرین قرار دارد و از نظر اداری در استان شمالیه طبقه بندی می شود و شامل مجتمع های مسکونی ۴۵۴ - ۴۵۶ - ۴۵۸ - ۴۶۰ می باشد.
کرانه یکی از روستاهای متعددی است که در دو طرف جاده البدیع قرار دارد و از شرق با روستای حله عبدالصالح، از جنوب خاوری با روستای مقشع و از سوی باختر رو با روستا با روستاهای جد الحاج و جنوسان همسایه است. کرانه از شمال با نخلستان و دریا محدود می شود و از طرف جنوب جاده البدیع آن را از روستای ابو صیبع جدا می کند. در روستای کرانه محله های جنوبی، شمالی، وزه، عسوج، المناعی، محمودیه و اسکان وجود دارد.
در گذشته کرانه مجموعه ای از دهکده های کوچکی بود که در میان نخلستان ها پراکنده شده بودند، به نام های الرّقعة، هربدیه، روزگان، جبیلات، نورجرفت، کرانه، و کحلة العین ( حلّة العین ) . در میان این دهکده ها، دهکده های کهن تر نام های فارسی دارند ازجمله کرانه، روزگان، نورجرفت ( نورگرفت ) و جنوسان.
در کرانه تعدادی چشمه وجود دارد که به طور طبیعی روان اند. روستای کرانه به کشتزارهای سرسبزش معروف است و تقریباً تنها روستایی در بحریت است که تا به امروز از چهار طرف توسط کمربند سبز نخلستان ها و درختان احاطه شده است. مردم این روستا نخلستان ها و کشتزارها را به دریایی تشبیه می کنند که از چهار طرف این روستا را دربر گرفته است.
برخی از انواع خرمای تولیدی این روستا در بسته های حصیری و گاه در کیسه های نایلونی فروخته می شود. معروف ترین نوع خرمای کرانه، خلاص نام دارد و نام انواع دیگر خرمای این روستا عبارت است از: ریزز، شبیبی، مرزبان، خنیزی، شهل و غیره.
عکس کرانه (روستا)عکس کرانه (روستا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

boundary (اسم)
مرز، سرحد، خط سرحدی، کرانه

mete (اسم)
میزان، خط مرزی، کرانه، پیمانه، سنگ مرزی

shore (اسم)
ساحل، لب، کنار دریا، کرانه

strand (اسم)
مجرا، ساحل، کنار دریا، کرانه، رشته، مجرای سیم، بندرگاه، لا، لایه، کنار رود

littoral (اسم)
کرانه، ناحیه ساحلی

فارسی به عربی

شاطی

پیشنهاد کاربران

کرانه . با اندکی جابجایی بین حرف ر . و . ن تبدیل کناره یا همان کنار می شود در سانسکریت هم این واژه هست معنی هر دو هم یکی هست
اصطلاحی در علوم جغرافیا و نظامی ) حاشیه ی رودخانه را کرانه میگویند.
West bank
کرانه یا ساحل باختری رود اردن در کشور فلسطین
شق
لبه، انتها، کنار، نهایت
در پهلوی: اکرنه = بی کران = بی نهایت
کرانه : /karāne/ کرانه به معنی ساحل، کنار، کران.
اسم کرانه مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .
کرانه : این کلمه در زبان سانسکریت و انگلیسی می باشد ( karana ) و ( corner )
کرانه : در پهلوی کرانگ krānag بوده است.
( ( ( ( از این در سخن چند رانم همی
همانا کرانش ندانم همی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 210 )

کرانه کردن: سپری کردن ، گذراندن. �مادّتِ معیشت من آن بود که هر روز یگان دوگان ماهی می گرفتمی و بدان روزگار کرانه می کرد ( می کردم ) � ( کلیله و دمنه. نصراله منشی )
افق
حاشیه

بپرس