اسم با حرف ک

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

کبری/kobrā/

بزرگ تر، لقب حضرت زینب ( س )، بزرگ، کبیر، ( اکبر، ( اَعلام ) لقب زینب کبری ( س ) دختر حضرت علی ( ع ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کلثوم/kolsum/

زیبا روی، کسی که دارای چهره پرگوشت باشد، ام کلثوم نام دختر پیامبر اسلام ( ص )، پرگوشت رخسار بی ترش ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کریم/karim/

بخشنده، سخاوتمند، جوانمرد، از نام ها و صفات خداوند، از صفات قرآن، ( در قدیم ) گران بها و ارزشمند و ...


پسر

عربی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
کوثر/ko (w) sar/

خیر فراوان، نیکوکار و بخشنده، نام چشمه ای در بهشت، نام سوره صد و هشتم قرآن مجید، لقب حضرت فاطمه ( س ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کاظم/kāzem/

بردبار، فرو برنده خشم، لقب امام موسی ابن جعفر ( ع ) هفتمین امام شیعیان، ( در قدیم ) فرو خورنده خشم، ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
کیمیا/kim (i) yā/

علمی که توسط آن مواد کم بها مانند مس را به طلا تبدیل کنند، نادر و کمیاب، ماده ای فرضی که به گمان قد ...


دختر

فارسی
کیان/ki (e) yān/

پادشاهان، بزرگان، سروران، ( به مجاز ) سروران و بزرگان، ( اَعلام ) ) کی ها، هرکدام از پادشاهان داستا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کوروش/kuroš/

نام بنیان گذار سلسلۀ هخامنشی، خورشید، به نقل از« یوستی» [از مستشرقین] کوروش از کلمه ی «کورو» به معن ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کوکب/ko (w) kab/

ستاره، نام نوعی گل زینتی، ( در گیاهی ) گل زینتی درشتِ پر پَر به رنگهای ارغوانی، سفید، زرد، قرمز یا ...


دختر

عربی

طبیعت، گل، مذهبی و قرآنی، کهکشانی
کامران/kāmrān/

کامیاب، نیک بخت، خوش گذران، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آن که در هر کاری موفق است، موفق، خجسته، مبارک، ...


پسر

فارسی
کیانا/ki (e) yānā/

طبیعت، هریک از عناصر چهارگانه، ( سریانی، kyānā )، جوهر، ( در اصطلاح فلاسفه ) طبایع، ( کیان + ا ( پس ...


دختر

فارسی، سریانی

طبیعت
کیوان/keyvān/

زحل، پادشاه گیتی، محافظ و نگهبان شاه، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آسمان، به علاوه ( در قدیم ) ( به مجاز ...


پسر، دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
کمال/kamāl/

آخرین حد چیزی، نهایت، بی عیب و نقص بودن، خردمندی و دانایی، ( عربی )، بسیاری، سرآمد بودن در داشتن صف ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
کسرا/kasrā/

خسرو، عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی، کسری، معرب از فارسی، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد


پسر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
کیومرث/ki (a) yomars/

زنده ی فانی، زنده ی گویا، ( = گیومرت )، [جزء اول «گیو» و «گیه» به معنی جان و زندگی است و جزء دوم «م ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیارش/kiyāraš/

پادشاه و شهریار دلیر، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی، از شخصیت های شاهنامه، ( از کی، آرش )، در ا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کاوه/kāve/

از شخصیتهای شاهنامه، ( = گاودرفش )، عَلَم و رایَت گاو، ( اَعلام ) نام شخصیتِ اساطیری شاهنامه و آهنگ ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
کتایون/katāun/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه دختر قیصر روم، ( اَعلام ) دختر قیصر روم و زن گشتاسب و مادر اسفند ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کیانوش/kiyānuš/

از شخصیتهای شاهنامه، بزرگ جاودان، بزرگ جاویدان، [از واژه ی اوستایی «کوئی» = بزرگ، گرامی، اَنوش = بی ...


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کامبیز/kāmbiz/

گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی، صورت دیگری از کمبوجیه که در زبان فرانسه کامبیز شد ...


پسر

فارسی
کارن/kāran/

جنگجو، ( = قارِن )، ن قارِن، قارَن، نام سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم ( گودرز ...


پسر

فارسی
کرامت/ke (a) rāmat/

بزرگواری، شرافت، سخاوت، بخشندگی، ( در تصوف ) کاری خارق العاده، که به دست اولیا انجام می گیرد، داشتن ...


پسر، دختر

عربی
کامیار/kāmyār/

کامیاب، با شادی و با خوشحالی، ( اَعلام ) امیر کمال الدین ابن اسحاق، قاضی ارزنجان یکی از بزرگان امرا ...


پسر

فارسی
کمیل/komeyl/

کامل، تمام، نام یکی از اصحاب حضرت علی ( ع )، ( اَعلام ) کمیل ابن زیاد: [قرن اول هجری] مسلمان عرب، ا ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
کژال/kažāl/

زیباروی سیاه چشم، در بعضی از نامنامه ها زیباروی سیاه چشم معنا شده است ( ؟ )، غزال، دختری با چشمان ز ...


دختر

کردی
کیهان/keyhān/

جهان، دنیا، مجموعه سیارات منظومه شمسی، گیهان، عالم، گیتی، مجموعه ی همه اشیا و پدیده های موجود در هس ...


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
کامل/kāmel/

بی عیب و نقص، ( به مجاز ) فاضل و دانا، ( عربی )، آن که یا آنچه ویژگی های لازم را دارا است و کم و کا ...


پسر

عربی
کرامت الله/ke(a)rāmatollāh/

بزرگی و بخشندگی خداوند


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
کریمه/karime/

گران بها، ارزشمند، صفت هر یک از آیه های قرآن، زن بزرگوار، ( در قدیم ) هر یک از آیه های قرآن، زن شری ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کمند/kamand/

( به مجاز ) آنچه به وسیله ی آن کسی را گرفتار می کنند، ( به مجاز ) گیسو، دام، کنایه از گیسو


دختر

فارسی
کانی/kāni/

معدنی، استخراج شده از معدن، ( به مجاز ) دارای ارزش و قیمت، ( کان، ی ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کان، ...


دختر

فارسی، کردی

طبیعت
کامله/kāmele/

کامل، ( مؤنث کامل )، زن کامل، مؤنث کامل، بی عیب، بی نقص


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کمال الدین/kamāloddin/

موجب ترقی دین و آیین، موجب ترقی آیین و کیش، ( اَعلام ) ) کمال الدین اسماعیل: ( = کمال اصفهانی ) [قر ...


پسر

عربی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
کیا/kiyā/

پادشاه، حاکم، فرمانروا، ( به مجاز ) سرور و بزرگ، عزت، سلطان، والی، ( به مجاز ) حرمت، آبرو، ( اَعلام ...


پسر

فارسی
کیاوش/kiyāvaš/

مانند پادشاهان، سروران و بزرگان، ( کیا، وش ( پسوند شباهت ) )، ویژگی آن که مثل پادشاهان، سروران و بز ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کامیاب/kāmyāb/

( مجاز ) آن که به خواست و آرزویش رسیده است، پیروز، موفق، آن که به خواست و آرزویش رسیده باشد


پسر

فارسی
کاملیا/kāmeliyā/

درختچه ای زینتی همیشه سبز با گل های درشت و زیبا، ( فرانسوی، kamelia )، ( در گیاهی ) گلهای درشت و زی ...


دختر

فرانسوی
کیخسرو/key xosro (w)/

پادشاه بزرگ و والامقام، پادشاه عادل، نام پادشاه سوم از سلسله کیان، ( در پهلوی ) «کی نیک نام»، ( اَع ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کاروان/kārevān/

گروه مسافرانی که باهم سفر می کنند، [مجاز] چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، گروه مسافرانی که با ...


پسر

فارسی
کرار/karrār/

حمله کننده، لقب امیر المومنین علی ( ع )، ( اَعلام ) از القاب و صفات حضرت علی ( ع )


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
کانیا/kāniyā/

کسی که سرچشمه و منشأ است، زایا و بارور، [کان ( به مجاز ) سرچشمه، منشأ، ی ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند ...


دختر

کردی

طبیعت
کوشا/kušā/

آن که بسیار تلاش و کوشش می کند، ساعی، تلاشگر، [از کوش، ا ( پسوند فاعلی و صفت مشبهه ) ]، [از کوش + ا ...


پسر

فارسی
کیانمهر/ki(e)yān mehr/

محبت و دوستی شاهانه و بزرگوارانه، ( کیان، مهر = محبت، دوستی و خورشید )، خورشید پادشاهان و بزرگان، ( ...


پسر

فارسی
کاویان/kāv (i) yān/

پرچم کاوه که به درفش کاویانی معروف است، کاویانی، منسوب به کاوه ( شخصیت اساطیری شاهنامه )، ک کاوه، م ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کارین/kārin/

دور و بعید


دختر

فارسی
کنعان/kan‛ān/

حلیم و بردبار، ( عبری )، طبق تورات کنعان به معنی «حلیم و بردبار» است، ( اَعلام ) ) سرزمینی در میان ...


پسر

عبری
کوهیار/kuhiyār/

استوار و پابرجا، از دلاوران ایرانی نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان، ( در شاهنامه ) از دلاوران ای ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیاراد/kiyā rād/

ترکیب دو اسم کیا و راد ( پادشاه و جوانمرد )، ( کیا، راد = جوانمرد )، جوانمرد بزرگ، بخشنده و سرور، پ ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیاشا/kiyā šā/

حاکم، سلطان، فرمانروا، شاهنشاه، پادشاه، ( کیا = پادشاه، والی، شا = مخفف شاه )، والی + شا = مخفف شاه ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کبیر/kabir/

بزرگ، بلند مرتبه، بزرگ در مقابلِ صغیر، ( در حقوق ) ویژگی آن که به سن قانونی سال تمام رسیده است، در ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
کیژان/kižān/

دختران


دختر

کردی
کاووس/kāvus/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیقباد پادشاه کیانی، ( = کیکاووس )، کیکاووس


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کارینا/kārinā/

چهارمین سرزمین از سرزمین های تابعه ی پارت، ( اَعلام ) چهارمین سرزمین از سرزمین های تابعه ی پارت که ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیامهر/kiyā mehr/

ترکیب دو اسم کیا و مهر ( پادشاه ومحبت )، ( کیا = پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا، مهر = خورشید، مهربا ...


پسر

فارسی
کیاندخت/ki (e) yān doxt/

دختر بزرگان و سروران، دختری که نژاد و تبار او به بزرگان و سروران می رسد، دختری از نسل شاهان


دختر

فارسی
کیقباد/key qobād/

پادشاه محبوب و سرور گرامی، به معنی «کی محبوب و سرور گرامی»، ( اَعلام ) ) ( = قباد ) ( در شاهنامه ) ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کژوان/kažvān/

کوهنورد، کوه بان


پسر

کردی
کازیوه/kāziveh/

باد خنک و سرد اول صبح، سپیدی صبح که افق را فرا می گیرد، سپیدی صبح که همه افق را فرا گیرد


دختر

کردی

طبیعت
کیسان/keysān/

همانند پادشاه، ( به مجاز ) از بزرگان و پادشاهان، ( کی، سان ( پسوند شباهت ) )، همانند کی، مثل کی، ( ...


پسر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
کیارا/kiyārā/

میل شدید به خوردن انواع خوردنی، تاسه، میل و خواهش به خوردن چیزهای بی قاعده ( ناباب ) چنانکه این حال ...


دختر

فارسی
کوشان/kušān/

کوشا، تلاش گر، ( از کوش ( کوشیدن )، ان ( پسوند صفت فاعلی ) )، ( اَعلام ) نام قوم و سرزمینی، ( از کو ...


پسر

فارسی
کتانه/katāne/

منسوب به کتان، ( به مجاز ) زیبا و باطراوت، ( کتان = نام گیاهی، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی

طبیعت
کاظمه/kāzeme/

فروخورنده خشم، بردبار، خاموش، ( مؤنث کاظم )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کامین/kāmin/

آرزومند، دارای اراده و قصد، توانا، ( کام = آرزو، اراده، قصد، لذت، خوشی، توانایی، معشوق، ین ( پسوند ...


پسر

فارسی
کلام/kalām/

سخن، حرف مفید، قول، گفتار، ( در گفتگو ) ( به مجاز ) کلمه، ( در ادبیات ) در دستور زبان، مجموعه ی جمل ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
کیلان/ka(e)ilān/

مرغ ماهی خوار، بوتیمار، حواصیل، [این واژه با کیلان ( kilān ) نام شهری در شهرستان دماوند در استان ته ...


دختر

فارسی
کانیاو/kāniyāv/

آب چشمه، زمینی که با آب چشمه آبیاری شود، گیاهی که با آب چشمه سیراب شود


دختر

کردی

طبیعت
کیهانه/keyhāne/

کیهان، جهان، دنیا، گیتی، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کیهان، ( کیهان + ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی

کهکشانی
کاوش/kāvo(e)š/

جستجو، بررسی و تحقیق، ( اسم مصدر از کاویدن )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ستیزه، رخنه و نفوذ


پسر

فارسی
کبریا/kebriyā/

عظمت، بزرگی، ( به مجاز ) خداوند


پسر، دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کلیم الله/kalimollāh/

آن که خداوند با او سخن گفته است، لقب موسی ( ع )، آن که خدا با او سخن گفته است، ( اَعلام ) لقب حضرت ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
کردیا/kordiyā/

دختر کرد، منسوب به کرد، منتسب به کرد ( ؟ )، [به نظر می رسد این واژه برگرفته از افسانه ی «اصبحت کردی ...


دختر

کردی
کامروز/kāmruz/

خوشبخت، ویژگی آن که روزگار به میل و اراده اوست


پسر

فارسی
کیناز/ke(a)y nāz/

دارای ناز شاهانه، ( کی، ناز ( افتخار، فخر، تفاخر ) )، موجب افتخارِ پادشاه و بزرگان، به کسر کاف، موج ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کارا/kārā/

به کار آینده، مفید، مؤثر


پسر

فارسی
کاویار/kāvyār/

مراد، آرزو، [کاو ( در کردی ) کام، ارزشمند، یار ( پسوند دارندگی ) ] روی هم به معنی آرزومند و دارای ا ...


پسر

کردی، فارسی
کوشیار/kušyār/

داده ی فرشته، ( = گوشیار )، [از گوش ( نام فرشته )، یار ( پسوند مبدل «داد» به معنی داده ) ]، روی هم ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کتیبه/katibe/

نوشته، ( از عربی، ممالِ کِتابَة )، نوشته ای که بر سطوح سخت مانند سنگ کنده می شود، نوشته به خط درشت ...


دختر

عربی
کعبه/kaebe/

مکان چهارگوش، مرتفع، جای چهارگوش، مکعب، ( اعلام ) ( = بیت الله الحرام ) : بنایی به شکل مکعب مستطیل ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کارون/kārun/

پرآب ترین و بزرگ ترین رود ایران، ( اعلام ) نام رودی در جنوب غربی ایران، در استانهای چهارمحال و بختی ...


پسر

فارسی

طبیعت
کام بخش/kāmbakhš/

آرزوبخش، مرادبخش، ( به مجاز ) آن که خواسته و آرزوی کسی را برآورده کند، برآورنده ی آرزوها، به وصال ر ...


پسر

فارسی
کیوان دخت/k.-dokht/

دختر کیوان، دختری منسوب به کیوان، یا دختر کیوان، ( به مجاز ) زیبارو، مرکب از کیوان ( نام ستاره ای ) ...


دختر

فارسی، عبری
کامدین/kāmdin/

خواسته دین، ( اَعلام ) نام دستورِ [وزیر] «برزو قیام الدین» که نسخه ی بسیار خوبی از زراتشنامه را نوش ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کاموس/kāmus/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان کوشانی در سپاه افراسیاب تورانی، ( اَعلام ) نام مبارزی کشانی که پادش ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کوثرالزهرا/ko(w)sarozzahrā/

ترکیب دو اسم کوثر و زهرا ( بخشنده و نیکو )، از نام های مرکب، ( کوثر و زهرا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
کامراد/kāmrād/

جوانمرد قدرتمند و توانا، ( کام = قدرت، توانایی، راد = جوانمرد، بخشنده )، روی هم جوانمرد قدرتمند و ت ...


پسر

فارسی
کی مند/keymand/

دارای بزرگ مرتبه ای پادشاهان، ( کی، مند ( پسوند دارندگی ) )، دارای بلند قدری و بزرگ مرتبه ای پادشاه ...


پسر

فارسی
کامینه/kāmine/

کامین، آرزومند، دارای اراده و قصد، توانا، ( کام، ینه ( پسوند نسبت ) ) ( = کامین )


دختر

فارسی
کیاس/kiyas/

بسیار زیرک و تیزهوش


پسر

فارسی
کلالی/kolāli/

کوزه گری، سفال گری


پسر

فارسی
کابیان/kābiyān/

درفش کاویان، ( = کاویان )، کاویان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کاردو/kardu/

نیرومند و پهلوان


پسر

فارسی
کارزان/karzan/

کاردان و دانا


پسر

کردی
کاسپین/caspian/

آبی سپید زار، کرانه


پسر

فارسی
کام بین/kāmbin/

نیک بخت، سعادتمند، توانگر، کامیاب، خوشدل و بهره مند


پسر

فارسی
کامرو/kāmro/

ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت می کند، ( کام = خواست، اراده، قصد، رو )، به کام رونده، ( به م ...


پسر

فارسی
کردوی/korduy/

نام دلاوری تورانی، ( اَعلام ) نام دلاوری تورانی ( گرگوی ) که در نبرد هماون پیران را یاری می داد و ا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کژین/kazhin/

جامه ابریشمی یا ابریشم


دختر

کردی
کهبد/kahbod/

آن مرد باشد که زر و سیم پادشاه به وی سپارد چون خازن و قابض، ( مرکب از «کَه» به معنی بوته ی زرگری و ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کهرام/kahram/

قهرمان


پسر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر