کیا

/kiyA/

فرهنگ اسم ها

اسم: کیا (پسر) (فارسی) (تلفظ: kiyā) (فارسی: کيا) (انگلیسی: kiya)
معنی: پادشاه، حاکم، فرمانروا، ( به مجاز ) سرور و بزرگ، عزت، سلطان، والی، ( به مجاز ) حرمت، آبرو، ( اَعلام ) عنوان بعضی از حکام و رؤسای طبرستان و گیلان در قدیم، پادشاه سلطان
برچسب ها: اسم، اسم با ک، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

کیا. ( ص ، اِ ) به معنی کی است که پادشاه بزرگ جبار باشد. ( برهان ). به معنی پادشاه بزرگ. ( آنندراج ). کی و پادشاه بزرگ. ( ناظم الاطباء ). پادشاه. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ازکیا درگیر کز زر یافت تاج
تا شبانی کز گیا دارد کلاه.
خاقانی.
|| مجازاً به معنی عموم حکام و فرماندهان آمده. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). حاکم و والی مطلقاً. ( فرهنگ فارسی معین ) :
شکوه تخت کیان وارث ممالک جم
که تاج و مرز کیان را شهنشه است و کیا.
شمس فخری ( از انجمن آرا ).
|| بعضی سادات گیلان را نیز که سلطنت گیلان بوده کیا و کارکیا می خوانده اند تا به جایی رسیده که به حاکم و رئیس ده نیز کیا اطلاق می نموده اند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). حاکم و والی طبرستان و گیلان. از بزرگان گیلان و مازندران ( خصوصاً ). توضیح آنکه این کلمه حتی بر علما اطلاق شده مانند «کیاهراسی » معاصر غزالی. ( فرهنگ فارسی معین ). لقب عام امرای مازندران. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مازندرانی و گیلکی کیا ( بزرگ ، بزرگ ناحیه ) که مخصوصاً به طبقه ای از سادات زیدی طبرستان اطلاق شود. کردی ، کیا ( دهخدا ). ژابا این کلمه را از فارسی «کتخدا» می داند. ( حاشیه برهان چ معین ) :
چون قصد کیا کرد به گرگان و به آمل
بگذاشت کیا مملکت خویش و کیایی.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 82 ).
کار مدد و کار کیا نابه نوا شد
زین نیز بتر باشدشان نابه نوایی.
منوچهری ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
امروز کیا بوسه دهد بر لب دریا
کز دست شهنشاه بدو یافت رهایی.
منوچهری.
|| مرزبان. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 12 ). مرزبان را نیز گویند که زمین دار باشد یعنی پادشاه کوچک. ( برهان ). مرزبان و زمین دار. ( ناظم الاطباء ). || پهلوان را هم می گویند. ( برهان ) ( غیاث ). پهلوان. ( ناظم الاطباء ). || سرور. بزرگ. ( فرهنگ فارسی معین ). خواجه. آقا. سید. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
بس که ببینند و بگویند کاین
دار فلان مهتر و بهمان کیاست.
فرخی.
حاصل آنکه تا بدانی ای کیا
کز بکافرق است بی حد تا بکا.
مولوی.
برجهید و بانگ برزد کای کیا
حاضرم اینک اگر مردی بیا.
مولوی.
بعد از آن از بانگ زنبورهوابیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بزرگ، صاحب، خداوند، پادشاه، حاکم، مرزبان، پهلوانکیایی:بزرگی، فرمانروایی
( اسم ) ۱ - پادشاه . ۲ - حاکم والی ( مطلقا ) . ۳ - حاکم والی طبرستان و گیلان از بزرگان گیلان و مازندران ( خصوصا ) توضیح این کلمه حتی بر علما اطلاق شده مانند کیاهراسی معاصر غزالی . ۴ - بزرگ سرور .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - بزرگ ، سرور. ۲ - پادشاه ، حاکم . ۳ - مرزبان ، پهلوان .

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] بزرگ.
۲. صاحب، خداوند.
۳. پادشاه، حاکم، مرزبان.
۴. پهلوان.

گویش مازنی

/kiaa/ از خاندان های شهرستان کردکوی - پیشوند یا پساوندی که به همراه نام بزرگان، سرداران و سادات درست نیست می آمده است & بزرگ و شریف

دانشنامه عمومی

کیا (پرنده). کیا[ ۲] پرنده ای بزرگ از گروه طوطی سانان است با نام علمی Nestor notabilis که ساکن نیوزیلند می باشد. این پرنده تنها طوطی کوهستانی در دنیا است. کیاها به هوش و کنجکاوی مشهورند.
کیا ها میتوانند سرما و برف را تحمل کنند و حتی بعضی ها بر این باورند که کیا برف بازی نیز میکنند آنها از غذا های متنوع ای استفاده میکنند اما امروزه به دلیل بازدید کنندگان و توریست های که به دیدن این پرنده زیبا و جالب میروند و اکثرا به آنها غذا نیز میدهند عادات غذای ان ها کمی تغییر کرده و ترس آنها از انسان نیز بسیار کم تر شده است
عکس کیا (پرنده)عکس کیا (پرنده)عکس کیا (پرنده)عکس کیا (پرنده)عکس کیا (پرنده)

کیا (رود). کیا ( به لاتین: Kiya ) یک رود در روسیه است که در استان کمروو واقع شده است. [ ۱]
عکس کیا (رود)

کیا (شهبانو). کیا یا شهبانو کیا ( انگلیسی: Kiya ) یکی از همسران فرعون مصری آخناتون و شهربانویی اهل مصر باستان بود. نام غیر معمول او نشان می دهد که او ممکن است در اصل یک شاهزاده خانم میتانی بوده باشد. او چند سال قبل از مرگ شوهر سلطنتی اش از منابع تاریخی ناپدید می شود. در کتیبه ها نیز به کیا لقب های «محبوب» و «معشوق بزرگ» داده شده است، اما هرگز «وارث» یا «همسر بزرگ سلطنتی» که نشان می دهد او از خون مصری سلطنتی شود به او نسبت داده نشد.
نام غیرمعمول او در واقع گونه ای از کلمه مصری باستان برای «میمون» است، و نام او می تواند نام شهرتی برگرفته و جایگزین یک نام خارجی مانند نام میتانی «تادوخیپا» که به دختر پادشاه توشراتا اشاره دارد، باشد. تادوخیپا در اواخر سلطنت با آمنهوتپ سوم ازدواج کرد و نامه های آمارنا نشان می دهد که او در آن زمان در سن ازدواج بود.
به طور خاص، نامه های آمارنا از نامهٔ ۲۷ تا ۲۹ تأیید می کند که تادوخیپا یکی از همسران آخناتون شده است؛ بنابراین برخی از مصر شناسان معتقدند که تادوخیپا و کیا یک شخص هستند.
کیا در یک سوم آخر سلطنت آخناتون از تاریخ ناپدید می شود و نام و تصاویر او نیز از بناهای تاریخی پاک شد و با نام دختران آخناتون جایگزین شد. خواه او مرده باشد، تبعید شده باشد یا دچار مصیبت دیگری شده باشد، مصرشناسان اغلب پاک کردن نام او را به عنوان نشانه ای از رسوایی تفسیر کرده اند.
مارک گابولده با این استدلال که کیا تادوخیپا، دختر پادشاه میتانی است، پیشنهاد می کند که او «بهای وخامت اتحاد مصر و میتانی را پرداخته است».
تفسیر مرسوم این گمانه زنی را تشویق می کند که کیا در حالی که از آخناتون فرزندی به دنیا آورده است مرده است، اما باز هم، هیچ مدرک روشنی از این واقعه در دسترس نیست.
عکس کیا (شهبانو)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

کیا
معادل ابجد 31
تعداد حروف 3
تلفظ [kiyā]
نقش دستوری اسم فامیل
ترکیب ( اسم، صفت ) [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی kiyA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
واژه کیا از ریشه ی واژه پارسی کی است.
...
[مشاهده متن کامل]

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه کی به ارث رسیده از پارسی میانه ( کاد /⁠کای⁠/، �پادشاه باستانی افسانه ای ایران� ) ، وام گرفته از اوستایی 𐬐𐬀𐬎𐬎𐬌 ایرانی *k�wHiš، از پروتو - هندوایرانی *k�wHiš، از پروتو - هند و اروپایی * ( s ) kewh1 - . موبدان زرتشتی ساسانی شاعران بینا اوستا را به اشتباه به پادشاهان باستانی تعبیر کردند.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
در لغت نامه دهخدا
کی. [ ک َ / ک ِ ] ( ق ) کدام و چه وقت. ( برهان ) . کدام وقت. ( فرهنگ رشیدی ) . واژه ای است که برای استفهام زمان می آید. ( غیاث ) . استفهام فی الزمان یعنی برای طلب تعیین زمان. ( آنندراج ) . واژه غیرموصول به معنی چه وقت و چه زمان و چه جا و کجا که مانند معین فعل در استفهام و تمنا و انکار استعمال می گردد، مانند: کی باشد یعنی چه وقت باشد و مانند: کی آمد و کی رفت یعنی چه وقت آمد و چه وقت رفت و کجا آمد و کجا رفت. ( ناظم الاطباء ) . چه وقت. چه زمان : کی آمد؟ کی رفت ؟ ( فرهنگ فارسی معین ) . کدام هنگام. کدام زمان. چه وقت. متی. ایان. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . در اوستا، �کذه � ( چه وقت ) . هندی باستان ، �کدا� ( چه وقت ) . افغانی ، �کله � . استی ، �کد� ( هرگاه ، اگر، آیا ) . بلوچی ، �کدی � ( چه وقت ) . ایرانی باستان ، �کذا� ( چه وقت ) . کردی ، �کی � ( که ؟ کدام ؟ ) . ( حاشیه برهان چ معین ) :
منابع ها.
فرهنگ واژه های اوستا
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی
واژه کیا بهترین واژه جایگزین واژه ی مغولی آقا است .

واقعا زیباست این نام
اسم: کیا ( پسر ) ( فارسی ) ( تلفظ: kiyā ) ( فارسی: کیا ) ( انگلیسی: kiya )
معنی: سرور و سلطان، پادشاه، حاکم، فرمانروا، بزرگ، عزت، سلطان، والی ( به مجاز ) حرمت، آبرو
مطابق تصحیح محمد قزوینی بر تاریخ جهان گشا، کیا دو معنی دارد.
1. مرزبان، زمین دار، پادشاه کوچک و رییس ده و دهقان است عموما، ولی به نحو خصوصی حکام و روسای طبرستان و گیلانات و رودبار و ان نواحی را بدین لقب می خوانده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

2. حرمت و عزت و آبرو ( کیایان بی کیا و حرمت شدند.
تاریخ جهانگشا، هرمس، ص 747

مرزبان. . . . .
نامی زیبا و ایرانی
بزرگ . .
حاکم، پادشاه. . .
در زبان لری بختیاری به معنی
چه کسانی
کیا وین بی::چه کسانی آمده بودند
Kea
یعنی گیاه. و اکر از این جهار یکی کم بوذ، کیا نرویذ و تخم، تباه شود. ( هدایة المتعلمین فی طب ص 14 )

بپرس