اسم - صفحه 47

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

ارسل/arsal/

جمع رَسول


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ارغوا/arqavā/

نام جد ابراهیم خلیل ( ع )، ( اَعلام ) ابن شانخ بن فالخ بن عامر ( هود نبی ) وی جد ابراهیم خلیل ( ع ) ...


پسر

فارسی
آرقون/arghon/

صاف، پاک شده، برگزیده شده


پسر

ترکی
ارمزد/ormozd/

نام خداوند در زبان اوستایی، ( = هرمز، اهورامزدا )، نام خدای مزدیسنا، ( هرمز و اهورا


پسر

اوستایی
آرمیتاژ/armitazh/

بلند مرتبه


دختر

فارسی
آرنگ/ārang/

حاکم، مالک، آرنج، مرفق، رنگ


پسر

فارسی
ارهام/erham/

باران نرم باریدن آسمان


پسر

فارسی
آروز/aroz/

هدف بزرگ


پسر

فارسی
آرکیا/arkiya/

شاه آریایی


دختر

فارسی
ارکیا/arkiyā/

آریایی بزرگ، ( در زند و پازند ) جوی آب، ( هزاوش/arkyā/ و /ārkiā/ در پهلوی yôy = جوی ) اما به نظر می ...


دختر

فارسی
آریوان/arivan/

نگهبان اتش


پسر

کردی
آزما/āz(e)mā/

آزماینده، امتحان کننده، بیازما، آزمایش کن


پسر

فارسی
آساد/āsād/

شیرها و شیران، ( اَعلام ) پسر مهر گشسب، پدر فرخ داد پارسی، ( در عربی ) آساد جمع اَسَد است به معنی ش ...


پسر

عربی
آسال/asal/

اصیل، دارای اصالت


پسر

ترکی
استانس/ostānes/

پسر داریوش دوم، ( اَعلام ) پسر داریوش دوم و برادر اردشیر دوم هخامنشی، [داریوش سوم نبیره ی استانِس ب ...


پسر

فارسی
استوان/ostovān/

استوار، محکم، متین، معتمد، امین


پسر

پهلوی
اسعد الدین/aseadoddin/

خوشبخت در دین، سعیدالدین، نیک بخت در دین


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
آسلان/aslan/

شیر


پسر

ترکی
آشام/asham/

رتبه، مرتبه، درجه، مرحله


پسر

ترکی
اشجان/ašjān/

غم ها


دختر

عربی
آغار/aghar/

مرد سپید رخ، قهرمان سپیدروی


پسر

ترکی
آغنده/'āqande/

آکنده، انباشته


پسر

فارسی
آفرنگ/āfrang/

زیبایی، حشمت


دختر

فارسی
افصح/afsah/

فصیح ترین، شیوا ترین، ( در قدیم ) زبان آورترین، فصیح تر


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
آلگون/algon/

نام یکی از آبادیهای سَقّز کردستان


دختر

کردی
ال یاسین/elyāsin/

الیاس، ( = الیاس )


پسر

عربی
الاروس/alarus/

این مرد در داستان بابلی بجای هوشنگ پیشدادی ایرانیان است


پسر

عبری

تاریخی و کهن
الای/elay/

ماه ایل، زیباروی ایل


دختر

ترکی
السان/elsan/

مانند ایل


دختر

ترکی
آلقان/alghan/

ستودن و تمجید کردن


پسر

ترکی
الها/elhā/

شادی آوردن، ( مصدر باب افعال از لهوء )، بسیار بخشش کردن، به شنیدن آواز مشغول شدن


دختر

عربی
امیر رشید/a.-rašid/

ترکیب دو اسم امیر و رشید ( فرمانروا و شجاع )، امیر و پادشاه رستگار، حاکم دلیر و شجاع، ( اَعلام ) لق ...


پسر

عربی
امیر عارف/a.-āref/

ترکیب دو اسم امیر و عارف ( فرمانروا و دانا )، از نام های مرکب، ی امیر و عارف


پسر

عربی
انیژ/anizh/

نام یک گیاه


دختر

فارسی

طبیعت
انیم/anim/

انام، خلق، آفریدگان


پسر

عربی
اورامن/o(w)rāman/

نوعی از خوانندگی و گویندگی پارسیان، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) لحنی که معمولاً دو بیتی ها را ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، هنری
اورخان/orkhan/

پسر و جانشین امیرعثمان اول


پسر

عربی
اولجایتو/uljay tu/

از فرمانروایان سلسله ایلخانان ایران


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آی آنا/āyānā/

ماه مادر


دختر

ترکی
ایتوک/eytok/

مژده، خبر خوش


دختر

فارسی
آیرال/ayral/

منحصر بفرد


دختر

ترکی
آیریانا/āyriyānā/

ایران، به معنی ایران، ن، ک، آریانا و آریانه


دختر

فارسی
ایشاع/ašā‛/

گل کردن درخت، شکوفه دار شدن درخت


دختر

عربی

طبیعت
ایلیان/iliyān/

ایلیا، ( = ایلیا )


پسر

عبری
ایهاب/ihāb/

عطیه، بخشش، دهش


پسر

عربی
آیکال/aykal/

مانند ماه روشن


پسر

ترکی
بادرام/badram/

کشاورز


پسر

فارسی
بارانه/bārāne/

منسوب به باران، باران، ه ( پسوند نسبت ) )، نام رستنی [گیاهی] است، بادرنجبویه، بادرنگبویه


دختر

فارسی
بارقه/bāreqe/

پرتو، نور، روشنی


دختر

عربی

طبیعت
باستین/bastin/

بردبار


پسر

فارسی
باسل/bāsel/

شجاع، بهادر، دلیر، مرد دلیر، دلاوری، شیر


پسر

عربی
بانیه/bāniye/

بنا کننده، مؤسس، بنیانگذار


دختر

عربی
آبینه/ābine/

همانند آب، به روشنی و درخشندگی آب


دختر

فارسی
آلار/alar/

شفق طلایی


دختر

ترکی
آلیشا/alish/

شعله ور


دختر

ترکی
آییش/ayish/

پیروز


پسر

اوستایی
بنوشه/benuše/

بنفشه، ( در کردی و بعضی از گویشهای ایرانی )


دختر

کردی

طبیعت، گل
تاشا/tāšā/

یار و شریک، ( ترکی ـ فارسی ) [تاش = داش ( پسوند ترکی که شرکت، مصاحبت یا همراهی را می رساند، معادل پ ...


دختر

ترکی
تیل او/tilav/

بزرگ


پسر

ترکی
دا وار/davar/

سرزمین مادری


پسر

لری
دل سو/delso/

نوردل


دختر

فارسی
رستین/rastin/

نجات و رهایی بخش


پسر

سانسکریت
سم کو/semko/

نام سرکرده ایلی از کردها به نام شکاک


پسر

کردی
سوسره/sosereh/

چراغ خانه


دختر

مازندرانی
سوی را/sevira/

سپیده دم، سحر


دختر

گیلکی
شوگار/shogar/

شب های پشت سر هم


پسر

لری
شونا/šunā/

رد، اثر، شون ( در گیاهی ) آقطی ( = شون )


دختر

کردی

طبیعت
مدیسا/medisa/

زیباروی چون ماه


دختر

عبری
مه نو/mahno/

ماه نو


دختر

فارسی
مهدیان/mahdyan/

هدایت شده


دختر

فارسی، عربی
ناز وند/nazvand/

دختر نازدار، دختر ناز


پسر

فارسی
نشمین/nashmin/

دختر زیبارو و خوش اندام


دختر

کردی
هالین/halin/

آشیانه و خانه


دختر

کردی
وازنا/vazna/

مکان بزرگ


پسر

فارسی
ویشار/višār/

بیدار، هشیار


دختر

مازندرانی
کی مند/keymand/

دارای بزرگ مرتبه ای پادشاهان، ( کی، مند ( پسوند دارندگی ) )، دارای بلند قدری و بزرگ مرتبه ای پادشاه ...


پسر

فارسی
پوریامین/puryāmin/

پسر یامین، بنیامین، ( فارسی ـ عبری ) پسرِ یامین، ن، ک بنیامین


پسر

فارسی، عبری
پویراز/poyraz/

باد صبا که از جانب شمال می وزد


پسر

ترکی
پیداگشسب

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام چوبین


پسر

فارسی
پیرداد

داده پیر یا بچه ای که در پیری داده شده


پسر

فارسی
تابان چهر/t.-čehr/

آن که چهره ای روشن و درخشان دارد، روشن رخ، روشن چهره، ( به مجاز ) زیبا رو


دختر

فارسی
تابان دخت/t.-dokht/

( به مجاز ) دختری که زیباروی است و چهره ی او روشن و تابناک است، مرکب از تابان ( درخشان ) + دخت ( دخ ...


دختر

فارسی
تابان رخ

تابان چهر


دختر

فارسی
تابان گل/taban-gol/

گل درخشان و زیبا، مرکب از تابان ( درخشان ) + گل


دختر

فارسی

گل
تابان مهر/t.-mehr/

ترکیب دو اسم تابان و مهر ( روشن و خورشید )، خورشید تابان، خورشید درخشان


پسر، دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
تابیتا/tabita/

آهو


دختر

عبری
تاتیانا/tatyana/

نام نوعی پرنده، تاتینا، پرنده شکاری


دختر

فارسی

پرنده
تاج آفرین

آفریننده تاج، به وجود آورنده تاج


دختر

فارسی
تاج الزمان/taj-oz-zaman/

آن که چون تاج در رأس زمان خود است


دختر

عربی
تاج بانو

ملکه، شاهزاده خانم


دختر

فارسی
تاج بی بی

ملکه، شاهزاده خانم


دختر

فارسی، ترکی
تاج دخت

تاج ( کلاه پادشاهی، افسر ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
تاج مهر

آن که چون تاجی بر سر خورشید است، یا دسته گلی به شکل تاج، بسیار زیبا


دختر

فارسی
تاچارا/tachara/

فرشته خانه


دختر

فارسی
تارادخت/tārā doxt/

دختر ستاره، دختر چون ستاره، ( به مجاز ) دختر زیبا، صاحب حسن و کمال، ( تارا، دخت = دختر )، مرکب از ت ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
تارادیس/taradis/

مانند ستاره


دختر

فارسی
تارامهر/tātrā mehr/

ترکیب دو اسم تارا و مهر ( ستاره و خورشید )، ( تارا = ستاره، مهر = خورشید )، ستاره ی خورشید، ( به مج ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
تارمیتا/tarmita/

بنیان، اساس


دختر

فارسی، آشوری
تاشکین/tashkin/

سیل، جوشان و خروشان


پسر

ترکی
تاشین/tashin/

همچون صخره سخت


پسر

لری



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها