اسم - صفحه 45

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

امیرستار/a.-sattār/

ترکیب دو اسم امیر و ستار ( فرمانروا و پوشنده )، از نام های مرکب، امیر و ستار


پسر

عربی
امیرسراج/a.-serāj/

ترکیب دو اسم امیر و سراج ( فرمانروا و روشنایی )، ( به مجاز ) امیر و پادشاهی که راهنما و چراغ روشنگر ...


پسر

عربی
امیرسرمد/a.-sarmad/

ترکیب دو اسم امیر و سرمد ( فرمانروا و پایدار )، امیر و پادشاه پایدار و جاویدان


پسر

عربی
امیرسعدی/amir-saedi/

ترکیب دو اسم امیر و سعدی ( فرمانروا و فرخندگی )


پسر

فارسی، عربی
امیرسیاوش/a.-siyāvo(a)š/

ترکیب دو اسم امیر و سیاوش ( فرمانروا و دارنده اسب نر سیاه )، از نام های مرکب، ی امیر و سیاوش


پسر

فارسی، عربی
امیرشریف/a.-šārif/

ترکیب دو اسم امیر و شریف ( فرمانروا و ارجمند )، از نام های مرکب، ی امیر و شریف


پسر

عربی
امیرشمس الدین/a.-šamsoddin/

ترکیب دو اسم امیر و شمس الدین ( فرمانروا و خورشید دین )، از نام های مرکب، ی امیر و شمس الدین


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
امیرشکور/a.-šakur/

ترکیب دو اسم امیر و شکور ( فرمانروا و بسیار شکر کننده )، از نام های مرکب، ی امیر و شکور


پسر

عربی
امیرصابر/a.-sāber/

ترکیب دو اسم امیر و صابر ( فرمانروا و شکیبا )، از نام های مرکب، ی امیر و صابر، پادشاه و امیر صبور و ...


پسر

عربی
امیرصدرالدین/a.-sadroddin/

ترکیب دو اسم امیر و صدرالدین ( فرمانروا و پیشوای دین )، از نام های مرکب، ی امیر و صدرالدین


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
امیرصیام/a.-siyām/

ترکیب دو اسم امیر و صیام ( فرمانروا و روزه )، از نام های مرکب، ی امیر و صیام


پسر

عربی
امیرضیاءالدین/a.-ziyā’oddin/

ترکیب دو اسم امیر و ضیاءالدین ( فرمانروا و نور دین )، امیر و پادشاهی که ( موجب ) روشنایی دین است، ح ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
امیرطارق/a.-tāreq/

ترکیب دو اسم امیر و طارق ( فرمانروا و ستاره صبح )، از نام های مرکب، ی امیر و طارق


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
امیرعابد/a.-ābed/

ترکیب دو اسم امیر و عابد ( فرمانروا و عبادت کننده )، از نام های مرکب، ی امیر و عابد


پسر

عربی
امیرعظیم/a.-azim/

ترکیب دو اسم امیر و عظیم ( فرمانروا و بزرگ )، از نام های مرکب، ی امیر و عظیم


پسر

عربی
امیرعلا/a.-alā/

ترکیب دو اسم امیر و علا ( فرمانروا و رفعت )، ( به مجاز ) پادشاه و امیر بلند مرتبه، فرمانروا و سردار ...


پسر

عربی
امیرفخر/a.-fakhr/

ترکیب دو اسم امیر و فخر ( فرمانروا و نازیدن )، از نام های مرکب، امیر و فخر


پسر

عربی
امیرفرامرز/a.-farāmarz/

ترکیب دو اسم امیر و فرامرز ( فرمانروا و آمرزنده دشمن )، از نام های مرکب، امیر و فرامرز


پسر

فارسی، عربی
امیرفرحان/a.-farhān/

ترکیب دو اسم امیر و فرحان ( فرمانروا و مسرور )، از نام های مرکب، امیر و فرحان


پسر

عربی
امیرفرداد/a.-fardād/

ترکیب دو اسم امیر و فرداد ( فرمانروا و مولود با شکوه )، امیر دارای شأن و شکوه، پادشاه با شوکت


پسر

فارسی، عربی
امیرفرزام/a.-farzām/

ترکیب دو اسم امیر و فرزام ( فرمانروا و شایسته )، از نام های مرکب، امیر و فرزام


پسر

فارسی، عربی
امیرفرزین/a.-farzin/

ترکیب دو اسم امیر و فرزین ( فرمانروا و فروزان )، از نام های مرکب، امیر و فرزین


پسر

فارسی، عربی
الشاد/elšād/

موجب شادی ایل، ( ال = ایل، شاد ) ( به مجاز ) موجب شادی ایل


دختر

ترکی، فارسی
آلقان/alghan/

ستودن و تمجید کردن


پسر

ترکی
آلقین/alghin/

محکوم کردن، متّهم نمودن


پسر

ترکی
الله داد

الله ( عربی ) + داد ( فارسی ) داده خداوند


پسر

فارسی، عربی
الله نظر

کسی که نظرکرده خداست


دختر

فارسی، عربی
الما

سیب


دختر

ترکی
آلماز/ālmāz/

الماس، از اعلام زنان


دختر

ترکی
الماس خاتون

الماس ( یونانی ) + خاتون ( فارسی ) بانوی مانند الماس


دختر

یونانی، فارسی
آلماگل/alma gol/

گل سیب، کنایه از زیبایی و تر و تازگی، آلما ( ترکی ) + گل ( فارسی ) گل سیب


پسر، دختر

فارسی، ترکی

گل
المیس/elmais/

درختی با پوست تنه ی صاف به رنگ خاکستری تیره، ( عربی، اِلمَیس ) ( = داغداغان ) ( در گیاهی ) درختی با ...


دختر

عربی
المینا/elmina/

نام شهری در غانا


دختر

ترکی
الن/elen/

نور و روشنایی


دختر

یونانی
آلنام/alnam/

خلق، مخلوق


دختر

ترکی
آلند/aland/

اولین پرتو خورشید


دختر

کردی
آلندا/alanda/

اولین پرتو خورشید


دختر

کردی
النور/elnor/

نور ایل


پسر

ترکی
آلنوش/alnoosh/

دختر زیبا و دلربا، عروس جاودانی دریا


دختر

ارمنی
الها/elhā/

شادی آوردن، ( مصدر باب افعال از لهوء )، بسیار بخشش کردن، به شنیدن آواز مشغول شدن


دختر

عربی
الهه ناز/e.-nāz/

الهه ی زیبا و قشنگ، ( الهه، ناز= زیبا و قشنگ )، ( به مجاز ) زیباروی قشنگ


دختر

فارسی، عربی
الوا/alva/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی و نیزه دار رستم پهلوان شاهنامه


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آلوگونه/alogone/

دختر زیبا و به اصطلاح سرخ و سفید، نام همسر اردشیر اول پادشاه هخامنشی، کسی که سرخی گونه هایش به آلو ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
الویرا/elvira/

پاک و زیبا


دختر

لاتین
الوین/elvin/

بزرگ و سرآمد خانواده و ایل


پسر

ترکی
آلوینا/alvina/

دوستدار همه


دختر

سانسکریت
آلکا

در گویش سمنان نام امامزاده ای


دختر، پسر

فارسی
الکا/olka/

سرزمین، ناحیه


دختر

مغولی، ترکی
انتظار/entezar/

چشم به راه بودن، امید، نگرانی


پسر

عربی
آنتی گون

حاکم بابل درزمان اسکندرمقدونی


پسر

لاتین
آنجلا/Angela/

روشن شدن


دختر

لاتین
اندرز/andarz/

نصیحت، پند


پسر

فارسی
اندریمان/andariman/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی از سپاهیان افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اندمان/andaman/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر طوس سردار ایرانی و از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اندیان/andiyan/

از شخصیتهای شاهنامه، و بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی از سرداران فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اندیش/andiš/

اندیشه، اندیشمند، اندیشیدن، استفاده کردنِ آگاهانه از ذهن برای شکل دادن به تصورات و مفاهیم مربوط به ...


پسر

فارسی
انشان/anshan/

دارنده فر آسمانی


پسر

فارسی
آینام/āy nām/

دارای صورت و ظاهر ماه، زیباروی، [آی = ماه، نام = ( در قدیم ) ( به مجاز ) نشان، اثر، صورت، ظاهر، مشه ...


دختر

ترکی، فارسی
اینانا/inānā/

الهه عشق، ( اَعلام ) اینانا که از بانوی قدرتمندی به نام «نین گال» Ningal زاده شد، در اساطیر سومری م ...


دختر

عربی

تاریخی و کهن
ایهاب/ihāb/

عطیه، بخشش، دهش


پسر

عربی
آیهان/ayhan/

پادشاه ماه، آیهان = آیخان ( آی + خان ) پادشاه ماه


پسر

ترکی

کهکشانی
ایواز/ivaz/

آراسته و پیراسته


دختر

فارسی
ایوان/eyvan/

تراس، ایوان، تراس ( نگارش کردی


دختر

کردی
آیکال/aykal/

مانند ماه روشن


پسر

ترکی
آیکان/aykan/

نجیب، اصیل، آیکان = آیقان ( آی + قان ) کسی که خونش مثل ماه شفاف و تمیز است اصیل


پسر

ترکی
آیید/ayyd/

شخص پر جنب و جوش، شراره، آتش، اخگر، کنایه از شخص پر جنب و جوش


دختر

فارسی
آییژ/ayizh/

شراره، شراره آتش


دختر

فارسی
آییش/ayish/

پیروز


پسر

اوستایی
آیین، آئین

دین، طریقت، آذین، زینت، آرایش


دختر، پسر

فارسی
آیین گشسب

از شخصیتهای شاهنامه، نام دبیر هرمز انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
بابا

با احترام اسم از پدر بردن، پدر بزرگ، تخلص شاعرکرد «حسین کرم الله»، نام شاعرو عارف کرد «بابا طاهر عر ...


پسر

کردی
بابان/baban/

خانه پدری، خانةپدری، نام عشیرةایی درکردستان، نام منطقةای در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله ‏باب ...


دختر

کردی
بابر/baber/

لقب بعضی از پادشاهان ترک، ببر


پسر

ترکی
بابوس/babos/

نام پدر اورونت پادشاه ‏سکایی، نام کوهی در بانه ( نگارش کردی


دختر

کردی
آنیلا/anila/

مشهور و نامی


دختر

ترکی
آنیلار/ānilār/

مشهور و نامی، افراد مشهور و نامی


دختر

ترکی
انیم/anim/

انام، خلق، آفریدگان


پسر

عربی
آنیما/anima/

خود درونی و راستین هر فرد


دختر

سانسکریت
آنیک/anik/

صریح و روشن


پسر

ترکی
آنیکا/anika/

فرد خوش صورت و زیبا


دختر

فارسی، عبری، لاتین، سانسکریت
آهار

گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر ...


دختر

فارسی
اهرن/ahran/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اهنوس/ahnos/

از فرشتگان مقرب درگاه خداوند در عرش پنجم


دختر

هندی

مذهبی و قرآنی
آهودخت/ā.-doxt/

دختری به زیبایی آهو، ( آهو، دخت = دختر )، ( به مجاز ) دختر زیباروی و شاهد


دختر

فارسی
اهوراداد/ahora dad/

خداداد یا آفریده خدا


پسر

فارسی
اهورامزد/ahoramazd/

هرمز، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نام یکی از پادشاهان ساسانی


پسر

فارسی
اهورامزدا

اهورامزد، هرمزد، اورمزد، هرمز، معنی اصلی این کلمه سرور دانا است و در متون زردشتیان به معنی خدای بزر ...


پسر

فارسی
آهید/ahid/

آهو، در گویش فارس آهوی صحرایی


دختر

فارسی
آهیر/ahir/

آتش


پسر

کردی
آهیل/ahil/

نام نوعی پرنده، مرغ انجیرخوار


پسر

گیلکی

پرنده
آهین

آهن


پسر

گیلکی
اوات

آرزو


پسر

کردی
آوادان/avadan/

زیبا، قشنگ


دختر

ترکی
آوادخت/ava-dokht/

دختر آوازه خوان، بانوی خوش صدا، مرکب از آوا ( آواز ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
آوادیس/avadis/

کسی که دلنشین است یا صدای دلنشینی دارد، مرکب از آوا ( آواز ) + دیس ( مانند )، کنایه از کسی که دلنشی ...


دختر

فارسی
آوازه/āvāze/

نغمه، ترانه، نوا، آگاهی، شهرت نیک، نام آوری، ( در موسیقی ایرانی ) ( در قدیم ) دستگاه


دختر

فارسی
آوام

فام، لون، رنگ


دختر

فارسی
اوان/evan/

خداوند خوب و بخشنده


پسر

عبری
آوانا/avana/

آوا، موسیقی


دختر

فارسی
آواناز/āvānāz/

آوا و صوت قشنگ و زیبا، آوا و صدای متناسب و موزون، آوای توأم با کرشمه و غمزه


دختر

فارسی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها