اسم - صفحه 48

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

تافگه/tafge/

آبشار


پسر

کردی

طبیعت
تالای/talai/

دریا


پسر

ترکی
تامیما/tamima/

منزه، پاک


دختر

فارسی، آشوری
تانریا/tanriya/

برای خدا


پسر

ترکی
تانریلا/tanrila/

همراه خدا


دختر

ترکی
تانسو/tānsu/

زلالی چشمه، تمیزی و پاکی، زیبایی، تمیزی و پاکی و زیبایی، تمیزی، پاکی، شبنم صبحگاهی


دختر

ترکی
تانیش/tāniš/

آشنا، فامیل


پسر

ترکی
تانیل/tanil/

معروف و مشهور


پسر

ترکی
تاویار/tavyar/

نگهبان آتش


پسر

کردی
تاک آفرین

مرکب از تاک ( درخت انگور ) + آفرین ( آفریننده )


دختر

فارسی
تاکدخت/tak dokht/

مرکب از تاک ( درخت انگور )، دخت ( دختر )، مرکب از تاک ( درخت انگور ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
تایسز/tāy sez/

بی نظیز، بی همتا، تک، ( تای= لنگه، همتا و نظیر، سز = بدون )، در مجموع به معنی بی نظیر


دختر

ترکی
تایماه/taymah/

مانند ماه


دختر

ترکی

کهکشانی
تاینور/tāy nur/

مانند نور


پسر

ترکی
تتسگل

نام میوه ای در استان خراسان، نام دختر اخوان ثالث شاعر نامدار معاصر


دختر

فارسی
تحفه گل

تحفه ( عربی ) + گل ( فارسی ) گل ارزشمند


دختر

فارسی، عربی
ترگل/targol/

گل تازه و شاداب


دختر

فارسی

گل
تروسکه/truske/

درخشان و نورانی


دختر

کردی
تریتی/teriti/

نام دختر دوم حضرت زرتشت


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
تلاونگ/telavang/

آوای خروس


دختر

مازندرانی
تلناز/telnaz/

موی قشنگ، نام دخترانه ترکی به معنی " موی قشنگ"


دختر

ترکی
تناز/tanaz/

نام مادر لهراسب پادشاه کیانی و دختر آرش


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
تنی نار

در گویش مازندران شکوفه انار


دختر

فارسی
تهمان/tah(a)mān/

نیرومندان، پهلوان ها، قدرتمند، پهلوانان، نیرومندها


پسر

فارسی
تهمین دخت/t.-dokht/

دختر پهلوان، دختری که قادر و توانا باشد


دختر

فارسی
توان دخت/tavān dokht/

ترکیب دو اسم توان و دخت ( نیرو و دختر )، ( توان، دخت = دختر )، دختری که نیرومند و توانا باشد


دختر

فارسی
توحیدا/to(w)hidā/

توحید، الف اسم ساز ) منسوب به توحید، ← توحید، و


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
تورکای/torkai/

ماه ترک


دختر

ترکی
توشار/Tuşar/

مبتلا، پابند


پسر

ترکی
توشیار/tushyar/

دچار، روبرو شدن


پسر

کردی
توماژ/tomazh/

پوست چرم دباغی شده و خوشبو


پسر

ترکی
تووشیار/tuvšyār/

خورشید، اشعه ی خورشید، برخورد و ملاقات، ( کردی، tušyār )، به معنی خورشید


دختر

کردی

طبیعت
تک آفرین

مرکب از تک ( یگانه یا بی نظیر ) + آفرین ( آفریننده )


پسر

فارسی
تک بانو

بانوی یگانه


دختر

فارسی
تی تی سا

تیتی ( شکوفه ) + سا ( مانند )، مانند شکوفه، کنایه از زیبایی و طراوت


دختر

گیلکی، فارسی
تی تی گل

گیلکی مرکب از تی تی ( شکوفه ) + گل


دختر

گیلکی، فارسی
تی تی نار

گیلکی شکوفه انار


دختر

گیلکی، فارسی
تیادا/tiyada/

نور چشم مادر


دختر

لری
تیارام/tiaram/

چشم آرام


دختر

لری، فارسی
تیاما/tiama/

ماه چشمان


دختر

لری، فارسی
تیامهر/tiya-mehr/

دختری که چشمانی با محبت دارد


دختر

لری، فارسی
تیامو/tiamo/

چشمان من، عزیز من


پسر

لری
تیامیس/tiamis/

چشمانم برایش


دختر

لری
تیدآ/tida/

تیدا، دختر خورشید، زاییده خورشید، دهتر زیبارو، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده


دختر

فارسی
تیده آ/tidehaa/

ملکه و سرور گل ها


دختر

پهلوی
تیرش/tirash/

چشم عسلی


پسر

لری
تیروژ/tirozh/

پرتو و درخشش خورشید


دختر

کردی
تیریژ/tirizh/

پرتو


پسر

کردی
تیساگل/tisā gol/

گل خالص، گل ناب، [تیسا ( در طبری ) خالی، گل] ( به مجاز ) گلِ خالص، [تیسا ( در طبری ) خالی + گل] ( ب ...


دختر

مازندرانی، فارسی

طبیعت، گل
تیساناز/tisa-naz/

مرکب از تیسا ( خالص )، ناز ( زیبا )، در گویش مازندران مرکب از تیسا ( خالص ) + ناز ( زیبا )


دختر

فارسی
تیشکو/tishko/

پرتو نور


پسر

کردی
تیفانی/tifani/

رنگی آبی شبیه به فیروزه ای


پسر

فارسی
تینو/tino/

تشنه


پسر

کردی
تینوش/tinush/

نوش تو


دختر

گیلکی
تیوانا/tivānā/

تیوان، توانا، الف نسبت ساز )، منسوب تیوان، ← تیوان


دختر

فارسی
ثمانه/Samāne/

با ارزش و گرانبها


دختر

عربی
جارالل/jaralel/

لقب زمخشری دانشمند معروف در قرن پنجم و ششم، لقب زمخشری دانشمند معروف در قرن پنجم و ششم که استاد سفی ...


پسر

عربی
جان آرا/jān ārā/

زینت دهندۀ جهان، ( مجاز ) زیبا، آرایندۀ جهان، نظم دهنده به جهان، آراینده ی جان و روح، زینت جان


دختر

فارسی
جان آرام/jan-aram/

آرام کننده جان، باعث آرامش


دختر

فارسی
جان مهر/jān mehr/

دوستدار جان، دوستدارِ جان، مهربان جان


پسر

فارسی
جانام

ضمیر دستوری ( نگارش کردی


دختر

کردی
جانبانو/jan banu/

بانویی که چون جان عزیز است


دختر

فارسی
جانتاب/jān tāb/

فروغ بخش جان، ( مجاز ) جان افروز، ن، ک


دختر

فارسی
جاندخت/jān doxt/

محبوبه، معشوقه، دختری که چون جان عزیز است


دختر

فارسی
جاندل/jandel/

زنده دل


پسر

فارسی
جانسو/jansu/

آب حیات دهنده و زندگی بخش


دختر

ترکی، فارسی
جانلی/janli/

جاندار، زنده، جان ( فارسی ) + لی ( ترکی ) جاندار


پسر

ترکی، فارسی
جانوشیار/janoshyar/

نام وزیر دارای داراب در زمان اسکندر مقدونی، جانوسیار


پسر

فارسی
جاهده/jāhede/

زن جهد کننده و کوشا و ساعی، ( عربی ) ( مؤنث جاهد )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
جلیل الدین/jaliloddin/

بزرگ و بزرگوار در دین و شریعت


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جمدخت/jamdokht/

دختر پادشاه بزرگ، جم ( پادشاه بزرگ ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
جمزاد/jamzād/

نژاد و گوهر جم، ( مجاز ) بزرگ زاده، از نسل پادشاهان، [جم = در روایات داستانی ایران یکی از بزرگترین ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جمشاد/jamshad/

پادشاه بزرگ و شاد


پسر

فارسی
جهان آذر

مرکب از جهان ( عالم، گیتی ) + آذر ( آتش )


دختر

فارسی
جهان آسا

موجب آسایش و آرامش مردم جهان


دختر

فارسی
جهان آوا

مرکب از جهان ( عالم، گیتی ) + آوا ( صدا، بانگ )


دختر

فارسی
جهان بانو

بانوی جهانیان


دختر

فارسی
جهان بخت/j.-bakht/

بلند اقبال، آن که جهان بر وفق مرادش باشد


پسر

فارسی
جهان فر/jahan-far/

کسی که جهانیان به او افتخار کنند، مایه شکوه و عظمت جهان، شکوه جهان


پسر

فارسی
جهان ماه/jahan-mah/

آن که در جهان چون ماه می درخشد، زیبا


دختر

فارسی

کهکشانی
جهان مهر

آن که در جهان چون خورشید می درخشد، زیبا


دختر، پسر

فارسی
جهانرخ/jahan rokh/

مرکب از جهان ( عالم، گیتی )، رخ ( چهره، صورت )، گیتی ) + رخ ( چهره


دختر

فارسی
جهانشاد/jahan-shad/

آن که مردم جهان از او شادند


پسر

فارسی
جهانشید/jahan-shid/

نور و روشنایی عالم


پسر

فارسی
جهانور/jahānvar/

جهاندار، ( جهان، ور ( پسوند دارندگی ) )، تا


پسر

فارسی
جهانیار/jahan-yar/

یاور و یاور مردم جهان


پسر

فارسی
جوادرضا/j.-rezā/

ترکیب دو اسم جواد و رضا ( بخشنده و خشنود )، از نام های مرکب، جواد و رضا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جوانوی/javanuy/

از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و دبیری بزرگ در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جوفیل/jofil/

نام یکی از فرشتگان الهی


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
جیدا/jayda/

زنی که گردنی بلند، کشیده و زیبا دارد


دختر

عربی
جیهان/jayhān/

کیهان، جهان، گیتی، ( اَعلام ) نام دختر شاه جهان از سلسله ی تیمور لنگ که به تصوف و زیبایی مشهور بوده ...


دختر

کردی، عربی

تاریخی و کهن، کهکشانی
چاولان/chavlan/

آبشار


پسر

ترکی

طبیعت
چاویار/chavyar/

ناظر، نگهبان


پسر

کردی
چمن رخ/č.-rokh/

چمن چهر، خوش سیما، ( = چمن چهر )


دختر

فارسی

طبیعت
چهراب/chehrab/

دارای چهره ای روشن و لطیف چون آب


دختر

فارسی
چهرآذر/čehrāzar/

آذرچهر، دارای چهره ای چون آتش، ( = آذرچهر )


دختر، پسر

فارسی
چهرآرا/chehr-ara/

آراینده چهره


دختر

فارسی
چهرآزاد

نام جد اسپهبد بختیار پسر پادشاه فیروز ساسانی


دختر، پسر

فارسی
چهرافروز/chehr afroz/

روشن کننده صورت، مرکب از چهر ( صورت ) + افروز ( افروزنده، روشن کننده )


دختر

فارسی
چهربرزین/chehr barzin/

دارنده نژاد برتر


پسر

فارسی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها