ایواز

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

ایواز. ( ص ) آراسته و پیراسته. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

آراسته و پیراسته

فرهنگ معین

(ص . ) آراسته ، پیراسته .

فرهنگ عمید

آراسته، پیراسته.

پیشنهاد کاربران

آیواز ( āyvāz ) - نام پسرانه
ایواز ( ēvāz ) - نام دخترانه
.
امروزه واژه ای ترکی ( عیوض ) از آن آمده است ولی
اوستایی آن: " آیواز ( ēwāz ) ، اَئیوی وَز ( aiwivaz ) " است! -
.
کسانی بودند ( گاهی یونانی ) ؛ در زمانِ هخامنشیان، که پادشاهان ایرانی ( بیشتر در زمان داریوش بزرگ ) آن ها را بکار می گرفتند و چون به تنهایی؛ همه کار، بلد بودند و انجام می دادند، به آنان ( آیواز ) می گفتند!
...
[مشاهده متن کامل]

.
پس از آن هم، بخاطر دلاوری ها و پهلوانی های بی شمارِ پاپک ( بابک ) خُرّمدین >>> فَرنام ( لقب ) او " آیواز" شد!
نام های دیگر پاپک خُرّمدین: حسن خان ( به گفته: علی بن حسین مسعودی! ) - باب یا بابی یا بابِن ( ارمنی ) ، کور اوغلو ( فرزند کور - داستان افسانه ای پاپک خُرّمدین )
.
دو گونه برداشت می شود:
1. � اِی: ē ( ā ) در اوستا: پیشوند منفی ساز
2. آی: در اوستا: کوتاه شده اَئیوی ( aiwi ) ، پیشوند بسیار و داشتن چیزی - بالا برنده، پیشروی، فرا رفتن، پیشرفت
.
وَز: سِتاک ( بُن فعل ) وزیدن ( پهلوی: وَزیتَن )
در اوستا: به هر چیزی یا کسی که به جنبش در بیاید یا بیاورد! - راندن، رفتن، درآمدن، برانگیختن، کشیدن، گرداندن، تاختن و. . .
.
معنی: دانای رهبری، دانای کُل، عقلِ کُل، همه کاره، همه فن حریف، همه چی دون، همه چی تموم! -
یکتا، بی همتا ( بیتا ) و مانند، یگانه، خاص، ویژه، منحصر به فرد، یه چیزه دیگس!، تنهاوَش! -
به جنبش در آورنده، تکاپو کننده، کوشا، پر تلاش، کاری، پیشکِسوَت، کافی، کاردان، باتجربه، حرفه ای، ماهر، این کاره، آزموده، زُبده، کاربَلَد، کارکُشته، آبدیده! -
پرچم دار، پیشگام، پیشرو، پیشتاز، پیشاهنگ، پیش قَراوُل، یکه تاز! -
فرمانروا، پادشاه، ارباب، رئیس، کارفرما -
آقا، سَروَر، سالار - صاحب، مالک، دارنده
.
نمونه پهلوی آن:
واژه هایی چند از آذرباد مِهراَسپَندان، بند2:
hanbār�"ēwāz"�ahlāyīh weh, tuxšēd kār ud kirbag čē tis ī pad hanbār šāyēd dāštan�"ēwāz"�ahlāyīh weh
معنی: "تنها" انبارِ اهلایی ( پارسایی ) خوب [است]،
[به] کار و کرفه ( کارِ خوب و پسندیده ) بکوشید ( تلاش کنید ) ، زیرا چیز[ی] که برای انبار داشتن ( کردن ) شایسته است، "تنها" پارسایی خوب [است]
.
.
ایواز ( آواز ) - نام دخترانه
در پهلوی به معنای وَک ( vāc ) : واکه، واز، باژ - واژه، کلمه، سخن، حرف، گفتار - صدا، نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
.
معنی: آواز دلنشین، صدای گوش نواز و دلنواز، آهنگ دل انگیز، سخن روح نواز و شادی آفرین، گواژه روح افزا و آرامش بخش
.
نمونه پهلوی آن:
واژه هایی چند از آذرباد مِهراَسپَندان، بند153:
mardōm - dōstīh az bowandag - menišnīh ud huxēmīh az�"xūb - ēwāzīh"�bē šāyēd dānistan
معنی: مردم دوستی را از کامل اندیشی و نیک خیمی ( سرشت نیک داشتن ) را از "خوش سخنی" می توان شناخت

در پارسی سره برابر : فقط و صرفاً آمده.
واژه ( ( ایواز ) ) به چمِ ( ( واژه، کلمه، گفته، اظهار، عبارت ) ) می باشد
واکاوی واژه ایواز:
ای ( ایو ) /واز
که از تکواژ ( ای یا ایو ) به چم ( یک ) در زبان پهلوی / ( واز ) بُن کنونیِ کارواژه یِ ( واختن ) به چمِ ( صحبت کردن، گفتن ) می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته1: واز، واج، واژ همگی از یک خانواده هستند.
نکته ارزشمند 2: می توان کارواژه ی ( ایواختن ) را نیز بکار گرفت؛ چنانکه افزون بر کارواژه ( واختن ) ، ( پیواختن:پی/واختن ) به چم ( پاسخ دادن ) را نیز داریم.
نکته 3: ای یا ایو به چم ( یک ) به عنوان پیشوندکارواژه بکار می رود چنانکه در زبان آلمانی نیز واژه ein به چم ( یک ) نیز به وَرنامِ پیشوند کارواژه بکارگیری می شود.
چنانکه در رویه های 140، 31 از نبیگ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) آمده است:

ایوازایواز
ایواز : ایواز. ( ص ) آراسته و پیراسته . ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ) .

ایواز
فرهنگ فارسی معین
( ص . ) آراسته ، پیراسته .
در پارسی میانه به معنای: یک، تک، تنها، بی کس
لمس قلب مشتری
صرفاً

بپرس