پیشنهادهای ZabanHi (٤١٧)
آساید ( Aside ) – شخصیت مستقیماً با تماشاگر صحبت می کند، در حالی که دیگر شخصیت ها نمی دانند، و افکار یا احساسات واقعی او را نشان می دهد.
مونولوگ – شخصیت افکار خود را با خود بلند بیان می کند، معمولاً وقتی تنها روی صحنه است.
امطمئن، مشکوک، غیرقطعی
تحریف کردن، نادرست جلوه دادن
مربوط به زمان
شنونده یا دیگر شخصیت های حاضر در صحنه
تقویت شده، شدت یافته یا برجسته شده ( adj )
Irony is not mocking= gap between words/expectation and reality ( can be neutral, funny, or serious ) Mocking = making fun of someone/something ( u ...
a gap between appearance and reality, expectation and result, or spoken words and true meaning
current
بیت یا خط شعر / شعر به صورت قالبی و موزون
چارچوب یا ساختار
آشکار شدن / روشن شدن / گشوده شدن / باز شدن / رونما شدن / بروز کردن
embodiment : ( the role of the body in identity )
�تقلید سبک ها� یا �ترکیب سبک های مختلف بدون تقلید تمسخرآمیز� a work that imitates or combines the style of other works Unlike parody, it does not moc ...
تغییر / دگرگونی
�ویژگی محور� / �شناسه ای� / �اساسی�
کلمه “define” در فارسی معمولاً به معنای تعریف کردن، مشخص کردن، تعیین کردن یا روشن ساختن ویژگی های یک چیز است. مثال ها: Define a word → یک کلمه را تع ...
تکامل یافتن، تغییر کردن به طور تدریجی و پیشرفت کردن
اهمیت، شدت، یا سنگینی
تصویرسازی / بازنمایی / ترسیم
like a mirror
قدرت کنشگری
بازنمایی کردن / در خود گنجاندن
مستمر
تحول
Ontological refers to the nature of being
impact
questioning
انحصار ( Monopoly ) یعنی وقتی یک شرکت یا تعداد کمی شرکت به طور کامل بر یک کالا، خدمت یا بازار تسلط داشته باشند. در این حالت، رقابت وجود ندارد و مشتری ...
�پیامدها�، �مخاطرات� ، �مسئولیت ها�
توانمندسازی به فرآیند کسب قدرت، اعتماد به نفس یا کنترل بر زندگی یا وضعیت فرد اشاره دارد. یعنی فرد بتواند انتخاب کند، عمل کند و بر نتایج تأثیر بگذار ...
اگر صفت باشد به معنای �عینِ، خودِ، دقیقاً همان، درست همان� میباشد.
اصلی / اساسی / ماهوی / ضروری
عبارت “we can get changed” در انگلیسی معمولاً به معنی می توانیم لباس مان را عوض کنیم است. 👕👗 مثال: After gym class, we can get changed in the loc ...
حل کردن یک مشکل مرتب کردن یا سازمان دهی چیزی مثال : We need to sort out this misunderstanding ما باید این سوءتفاهم را حل کنیم. Can you sort out thes ...
ورودی باریک دریا یا خور ( دهانه رودخانه که به دریا می ریزد ) مثال: کشتی وارد فیِرت شد و نزدیک شهر پهلو گرفت. ( کشتی وارد دهانه ی رود شد و کنار شهر ...
🔹 Humiliating ( adj. ) = تحقیرآمیز، خفت بار، خجالت آور، چیزی که باعث شرمندگی می شود. مثال ها: It was a humiliating defeat شکست تحقیرآمیز بود. She ...
یعنی موجودات زیستی یا موجودات زنده. مثل: انسان ها/ حیوانات/ گیاهان/ باکتری ها هر چیزی که حیات دارد و فرآیندهای زیستی انجام می دهد ( مثل تنفس، رشد، ت ...
فعل اگر باشد: به تصویر کشیدن/نمایش دادن/ به صحنه آوردن
سرمایه داری دیجیتال یعنی شکلی جدید از سرمایه داری که توسط فناوری های دیجیتال شکل گرفته است. در این مدل، داده ها و پلتفرم های آنلاین نقش کلیدی در اقتص ...
posthumanist ( adj ) : پساانسان گرایانه posthumanist ( noun ) : پساانسان گرا
📘 مبنا / پایه ی نظری / زیرساخت فکری
goal
تلفیق / جمع بندی
منتهی شدن به / به اوج رسیدن در
نتیجه یا پیامد ( در متن های رسمی و علمی ) اشاره ی غیرمستقیم یا دلالت
( فرهنگ سطح بالا / فرهنگ نخبگان ) : منظور از فرهنگ سطح بالا آن بخش از فرهنگ است که معمولاً به آثار هنری، ادبیات کلاسیک، فلسفه، موسیقی کلاسیک، نقاشی ه ...
( فرهنگ سطح پایین / فرهنگ عامه پسند ) فرهنگ سطح پایین به جنبه هایی از فرهنگ گفته می شود که بیشتر توسط عموم مردم مصرف می شود و ممکن است توسط نخبگان ج ...
ثبات، هماهنگی، انسجام، پیوستگی