پیشنهادهای ZabanHi (٤١٧)
از پیش برنامه ریزی شده / عمدی / هدف دار
محدود کردن، محصور کردن، محدود شدن به
چیزی که برای روشن کردن یا توضیح دادن یک موضوع با مثال یا نمونه به کار می رود. روشن کننده/ توضیحی/ نمونه ای/تبیینی / نمایانگر ( برای توضیح دادن، نه پ ...
رسیدن/ گرفتن
شایان ذکر است / از همه مهم تر
محدودیت
همسو کردن، تطبیق دادن
سوگیری / تمایل ذهنی / جانبداری
داوری همتا ( یا: بررسی توسط متخصصان هم رده ) یعنی مقاله یا پژوهش شما قبل از چاپ، توسط چند کارشناس متخصص در همان زمینه بررسی می شود تا از اعتبار علم ...
پایایی به معنای ثبات و تکرارپذیری نتایج در یک پژوهش است. اگر روشی پایا باشد، هر بار که اجرا شود، نتایج مشابهی می دهد.
اعتبار accurate
رابط یا نقطۀ تماس
مطالعه ی میان رشته ای به پژوهشی گفته می شود که از چند رشته ی علمی مختلف به طور هم زمان بهره می گیرد — مثلاً بررسی یک رمان از منظر ادبی، فلسفی، و علمی.
واسطه شده / شکل گرفته به واسطه / متأثر از / درگیر با
هژمونی ( اِسم، معادل فارسی: سلطه، برتری ) هژمونی به معنی سلطه یا رهبری یک گروه، دولت یا سازمان بر گروه های دیگر است؛ اغلب این نفوذ از راه فرهنگ، سیا ...
موتیف ها در ادبیات به عناصری گفته می شود که به طور مکرر در یک اثر تکرار می شوند و به تقویت موضوعات یا خلق فضایی خاص کمک می کنند. این عناصر می توانند ...
تروپ ها در ادبیات به موضوعات، شخصیت ها، یا کلیشه های تکراری گفته می شود که در داستان های مختلف به طور مکرر ظاهر می شوند و به انتقال معنا یا ایجاد آشن ...
سطحی کردن، ساده سازی افراطی
کیفی ( مربوط به کیفیت و ویژگی ها، نه کمیت )
تحقیقات علمی، پژوهش های دانشگاهی ( for academic work ) بورسیه تحصیلی ( for financial aid )
یکپارچه کردن، تلفیق کردن، ترکیب کردن
نابرابری، عدم تساوی، بی عدالتی
رضایت، موافقت، اجازه ( به خصوص رضایتی که بعد از آگاهی کامل داده می شود. )
افزایش، تقویت، ارتقاء ( معمولاً در زمینه فناوری و پزشکی به معنای تقویت قابلیت های انسانی با استفاده از فناوری است. )
تراز کردن، هم راستا شدن/ هماهنگی، همسویی، ائتلاف/ موقعیت اخلاقی یا سیاسی
از هم پاشیدن، فروپاشی، گسیختگی
انحلال/ فروپاشی/ زوال/ حل شدن ( در شیمی )
ادغام/ ترکیب/ هم آمیختگی/ ( در علوم: گداخت، به ویژه در فیزیک هسته ای )
عینک آفتابی آینه ای
تکامُل یافته/ پیشرفت کرده/ رشد یافته
پل زدن/ وصل کردن/ پر کردن فاصله
همگرا شدن/ به هم رسیدن/ تقریباً یکسان شدن
برجسته سازی/ در اولویت قرار دادن / مطرح ساختن به صورت برجسته
هدایت کردن/ راه یابی/ کنار آمدن با/ عبور کردن از/ مدیریت کردن ( در معنای استعاری )
اشباع شده / پر شده / غرق شده
عاملیت یا توانایی عمل و تصمیم گیری مستقل
تغییر دادن، دگرگون کردن، دست کاری کردن
زیرساخت ها ساختارهای پایه ای و سازمانی مورد نیاز برای عملکرد جامعه یا سازمان، مانند جاده ها، پل ها، شبکه های برق و ارتباطات.
تشخیصی ( صفت ) مربوط به شناسایی مشکل یا بیماری؛ ابزاری برای فهمیدن عیب یا وضعیت.
اقتدارگرایی به نظام یا سبک حکومتی گفته می شود که قدرت در دست یک فرد یا گروه کوچکی متمرکز است و آزادی های فردی و فعالیت های سیاسی محدود یا سرکوب می شو ...
🔸 کاهش / ساده سازی / تجزیه به اجزاء
🔸 رشد کردن / شکوفا شدن / رونق گرفتن / به موفقیت رسیدن
🔸 برجسته کردن / تأکید کردن / پررنگ کردن / نشان دادن اهمیت چیزی
🔸 مرتبط / وابسته / به جا / معنادار / دارای اهمیت در زمینه ی خاصی