subjectivity

/səbdʒekˈtɪvəti//ˌsʌbdʒekˈtɪvɪti/

معنی: فردیت، فاعلی بودن
معانی دیگر: درونی بودن

جمله های نمونه

1. There's always an element of subjectivity in decision-making.
[ترجمه گوگل]همیشه عنصری از ذهنیت در تصمیم گیری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همیشه یک عنصر ذهنیت در تصمیم گیری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They accused her of flippancy and subjectivity in her reporting of events in their country.
[ترجمه گوگل]آن‌ها او را به بی‌رویی و ذهنیت در گزارش‌هایش از رویدادهای کشورشان متهم کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را به flippancy و subjectivity در گزارش رویدادها در کشورشان متهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is an element of subjectivity in her criticism.
[ترجمه گوگل]در نقد او عنصری از ذهنیت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در انتقاد او عنصری از ذهنیت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How do second-wave western feminists see subjectivity?
[ترجمه گوگل]فمینیست های موج دوم غربی چگونه ذهنیت را می بینند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه do غربی طرفدار موج دوم، ذهنیت را می بینند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is much subjectivity in systematic palaeontology.
[ترجمه گوگل]در دیرینه شناسی سیستماتیک ذهنیت زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ذهنیت much در این زمینه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Women's subjectivity has a subordinate role in those accounts.
[ترجمه گوگل]سوبژکتیویته زنان در آن حساب ها نقشی فرعی دارد
[ترجمه ترگمان]ذهنیت زنان نقش فرعی در این حساب ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Within the sacred whole, change, subjectivity, and diversity are essential characteristics of the natural world.
[ترجمه گوگل]در کلیت مقدس، تغییر، ذهنیت و تنوع از ویژگی های اساسی جهان طبیعی است
[ترجمه ترگمان]در کل، تغییر، ذهنیت، و تنوع ویژگی های اساسی جهان طبیعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The tendency to keep falling into the subjectivity trap usually brings with it a tendency to confuse goals with methods.
[ترجمه گوگل]تمایل به افتادن در دام ذهنیت معمولاً تمایل به اشتباه گرفتن اهداف با روش ها را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]تمایل به افتادن به دام ذهنیت معمولا با آن تمایل به اشتباه کردن اهداف با روش ها را به همراه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Subjectivity becomes contained in discourse: a solution which does not deal adequately with its complicated place in psychology and social relations.
[ترجمه گوگل]ذهنیت در گفتمان گنجانده می شود: راه حلی که به اندازه کافی به جایگاه پیچیده آن در روانشناسی و روابط اجتماعی نمی پردازد
[ترجمه ترگمان]Subjectivity در گفتمان گنجانده می شود: راه حلی که به اندازه کافی با محل پیچیده خود در روان شناسی و روابط اجتماعی سروکار نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Personality is an area of subjectivity he avoids, despite the proliferation of personality tests.
[ترجمه گوگل]شخصیت حوزه ای از ذهنیت است که او علیرغم افزایش تست های شخصیت از آن اجتناب می کند
[ترجمه ترگمان]شخصیت، حوزه ای از ذهنیت است که او، با وجود تکثیر آزمایش های شخصیت، از آن اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And in all this the enquirer's subjectivity is an integral element of the enquiry.
[ترجمه گوگل]و در همه اینها ذهنیت پرسشگر عنصر جدایی ناپذیر تحقیق است
[ترجمه ترگمان]و در تمام این موارد، فردیت enquirer عنصر اصلی تحقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Since this approach allows subjectivity to be addressed through the unconscious, it is particularly valuable in psychology.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این رویکرد اجازه می دهد تا ذهنیت از طریق ناخودآگاه مورد توجه قرار گیرد، به ویژه در روانشناسی ارزشمند است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این رویکرد به فردیت اجازه می دهد تا از طریق ضمیر ناخودآگاه مورد بررسی قرار گیرد، به خصوص در روان شناسی ارزشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Non-scientific discourses, like law and literary studies, address subjectivity by deploying their own concepts of the subject.
[ترجمه گوگل]گفتمان‌های غیرعلمی، مانند حقوق و مطالعات ادبی، با بکارگیری مفاهیم خود از موضوع، به ذهنیت می‌پردازند
[ترجمه ترگمان]گفتمان های Non مانند حقوق و مطالعات ادبی، با به کارگیری مفاهیم خود از موضوع، ذهنیت را مخاطب قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فردیت (اسم)
individuality, selfhood, subjectivity, selfdom

فاعلی بودن (اسم)
subjectivity

انگلیسی به انگلیسی

• subjectiveness, state of being subjective, condition of relying upon one's own personal judgement, lack of objectivity

پیشنهاد کاربران

قضاوت
هویت فردی
موجودیت
اعمال سلیقه
سوژگانی
سه تعریف رایج از سوبژکتیویته عبارتند از
1 - فاعل یا فردی که دارای تجربیات خودآگاه منحصربه فردی چون دیدگاه ها، احساسات، باورها و خواسته ها دارد. مثلاً مادر یک "سوژه" است.
2 - موجودی که عاملیت دارد، به این معنی که بر موجود ( شیء ) دیگری تآثیر می گذارد یا بر آن قدرت دارد. به عنوان مثال، والدین می توانند با انتخاب محل زندگی خانواده خود از اختیار و قدرت خود استفاده کنند و آنها را تحت تاثیر قرار دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - نوعی درک، ایده، موقعیت یا چیزهای فیزیکی که تنها از منظر یک فرد یا افراد مختلف صادق تلقی می شوند. به عنوان مثال، ممکن است یک نفر هوا را به طور دلپذیری گرم بداند و دیگری ممکن است همان هوا را خیلی گرم بداند.

1. ذهنیت؛ ذهن بنیادی؛ سوژگی؛ سوژه بنیادی
2. ذهن زادی
3. ذهنی انگاری
4. فرد - بنیادی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : subject
✅️ اسم ( noun ) : subject / subjectivity / subjectivism / subjection
✅️ صفت ( adjective ) : subject / subjective
✅️ قید ( adverb ) : subjectively
از ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد
فردیت ( انگلیسی: Subjectivity ) یک مفهوم فلسفی می باشد، که با هوشیاری، نمایندگی، ذات، اصالت، و صداقت و حقیقت در ارتباط است و به دفعات در منابع مختلف به تعریف آن پرداخته شده است. سه تعریف متعارف برای کلمه فردیت ارائه شده است:
...
[مشاهده متن کامل]

فاعلی که به بیان دقیق تر، شخصی است دارای هوشیاری و تجربه، و آن شخص دارای جنبه های فکری، احساسات، اعتقادات، و خواسته هایی است.
موجودیت یا نهادی که دارای فاعلیت بوده و با در رابطه بودن با موجودیت های دیگر کار می کند و از قدرتش بهره می برد.
برخی از اطلاعات، نظریات، موقعیت ها، و چیزهای فیزیکی، تنها زمانی حقیقی تلقی می گردد که نقطه نظر یک یا چند فرد باشد.
این تعاریف مختلف از فردیت گاهی در فلسفه به یکدیگر ملحق می گردند. در اکثر مواقع این کلمه به معنی چیزی است الهام بخش، تأثیر گذار، مطلع کننده، که انسان را به سوی حقیقت و درستی می گرایاند. فردیت مجموعه ای از ادراک، تجربیات، توقعات، فهم و درک شخصی و فرهنگی، و اعتقادات خاص یک شخص می باشد.

تعلق خاطر
citizenship is seen as a universal good, a marker of political inclusion and subjectivity
شهروندی به عنوان یک کالای جهانی، نشانگر گسترهٔ سیاسی و تعلق خاطر تلقی می شود
ذهنی انگاری
در جامعه شناسی: فرمانبری
subject: فرمانبر
ذهنی
فاعلیت ذهن
سوژه مندی
سوژگی
فاعلیت
هدف
فردیت - هویت
�فاعلیت� هم می تواند در برخی از متون ترجمه مناسبی برای این لغت باشد
موضوعیت ( در بعضی متون )
قضاوت شخصی
سلیقه ای
ذهنیت
بر مبنای استنباط شخصی
معادل این کلمه، همان ذهنیت می باشد کما اینکه برای واژه ی objectivity می توان عینیت را به کار برد.
سلیقه ای بودن
ذهنیت
ذهنی بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس