پیشنهادهای کرام (٣٧٥)
عَرّیدَن = م. ث : کمتر بِعَر تو گوش من. عرعریدن = م. ث : سره این عرعریدن تو بود که انداختنمون بیرون.
عَرّیدَن = م. ث : کمتر بِعَر تو گوش من. عرعریدن = م. ث : سره این عرعریدن تو بود که انداختنمون بیرون.
خجلیدن = خجالت زده شدن/خجالت کشیدن خجلاندن = باعث خجلیدن کسی شدن. شرمساریدن = شرمسار شدن شرمساراندن = شرمسار کردن
خجلیدن = خجالت زده شدن/خجالت کشیدن خجلاندن = باعث خجلیدن کسی شدن.
شیونیدن
زجهیدن
نَذریدن = نذر کردن
جیغیدن = جیغ زدن جیغاندن = باعث جیغیدن کسی شدن
طمعیدن = م. ث طمعیدن آخر و عاقبت ندارد. طمعاندن = رفیق بد، آدم رو می طمعونه تا کار نادست انجام بده.
سخنیدن سخرانیدن
نُطقیدن سخنرانیدن خُطبیدن
دِقّیدَن = دق کردن م. ث = از دست شما بچه ها آدم می دِقّه . دقاندن = م. ث = شما بچه ها آخر منو می دِقونید.
تَشَریدن
فرویخیدن/یخیدن = یخ زدن فرویخاندن/یخاندن = باعث ایجاد یخ زدگی شدن
پَروَرتاریدن = مُرَبییدن/مربی گری کردن
مُرَبییدن = to coach م. ث = مربییدن ورزشکاران حرفه ایی دانش زیادی رو می طلبه.
To cool سَردیدَن یا سرداندن = refrigerate یا می توان فروسردیدن/فروسرداندن گفت که یک نَمه "علمی تر" می شود. البته می گویند که ( فرو ) سردیدن/فروسر ...
To heat گَرمیدَن
گرماییدن
فعل/کارواژه سرماییدن خُنکیدن = خنک شدن خنکاندن = خنک کردن *البته این ۲ تا رو می توان برای معنی ها/چم های زبان عامیانه بکار برد.
گُذَرمَنعی/گذرمنعِش فعل = گُذرمنعیدن
دگرسنجیدن = contrast از ( دگر ) و ( سنجیدن ) به معنی "دگرسانی/تفاوت ۲ چیز را با هم سنجیدن"
همسنجیدن = compare از ( هم ) و ( سنجیدن ) به معنی "۲ چیز را با هم سنجیدن ) دگرسنجیدن = contrast از ( دگر ) و ( سنجیدن ) به معنی "دگرسانی/تفاوت ۲ چی ...
همسنجیدن = compare از ( هم ) و ( سنجیدن ) به معنی "۲ چیز را با هم سنجیدن ) دگرسنجیدن = contrast از ( دگر ) و ( سنجیدن ) به معنی "دگرسانی/تفاوت ۲ چی ...
همسنجیدن = compare از ( هم ) و ( سنجیدن ) به معنی "۲ چیز را با هم سنجیدن ) دگرسنجیدن = contrast از ( دگر ) و ( سنجیدن ) به معنی "دگرسانی/تفاوت ۲ چی ...
Paradox
پارادخش
Neology نوواژه سازی/نوواژِش Neologize نوواژیدن Neologist نوواژنده/نوواژه ساز Nelogism نوواژه
Neology نوواژه سازی/نوواژِش Neologize نوواژیدن Neologist نوواژنده/نوواژه ساز Neologism نوواژه
Neology نوواژه سازی/نوواژِش Neologize نوواژیدن Neologist نوواژنده/نوواژه ساز Nelogism نوواژه
Neology نوواژه سازی/نوواژِش Neologize نوواژیدن Neologist نوواژنده/نوواژه ساز Nelogism نوواژه
۲پِه = ( پ ) رسش و ( پ ) اسخ
هنرمندی که کارش افتضاح باشه.
هنرمندی که وابسته و غلام - حلقه - به - گوش دولت باشه.
ظبطیدن = ظبط کردن م. ث = برای ظبطیدن این برنامه باید مجوز داشته باشید. ثبتیدن = ثبت کردن.
ثبتیدن = ثبت کردن م. ث = برای ثبتیدن این سند ها باید اول برید دفتر مرکزی.
غیبیدن = غیب شدن م ث چجوری تونست بِغیبه؟! غیباندن = غیب کردن اگه بِتونی این ساختمون رو بِغیبونی، اون موقع شعبده باز واقعی هستی. *منظورم از غیبوندن ...
ویرانیدن نابودیدن خرابیدن داغونیدن ترکاندن تباهیدن پُکوندن پُمفَیَکوندن کُنفَیَکوندن فناییدن/فنایاندن
پیشوند "زُرو - " کوتاهیده شده ( از طریق فرآیند بُرش = blending ) از اسم "زُروان ( ایزد زمان"
Osteopath اُستُخودرماننده Ostepathy اُستخودرمانی Ostepathist اُستخودرمانگر Ostephatic استُخودرمانیک Osteopathically اُستخودرمانیکانه
Osteopath اُستُخودَرمانَنده Ostepathy اُستخودَرمانی Ostepathist اُستخودرمانگر Ostephatic استُخودَرمانیک Osteopathically اُستخودرمانیکانه
Osteopath اُستُخودرماننده Ostepathy اُستخودرمانی Ostepathist اُستخودرمانگر Ostephatic استُخودرمانیک Osteopathically اُستخودرمانیکانه
Osteopath اُستُخودرماننده Ostepathy اُستخودرمانی Ostepathist اُستخودرمانگر Ostephatic استُخودرمانیک Osteopathically اُستخودرمانیکانه
Osteopath اُستُخودرماننده Ostepathy اُستخودرمانی Ostepathist اُستخودرمانگر Ostephatic استُخودرمانیک Osteopathically اُستخودرمانیکانه
اُسختوُ -
س ( ازمان ) ج ( هانی ) ب ( هداشت ) = س. ج . ب/سَجب
بازخیزیدن برخاستن زِندِهیدن = زنده شدن م ث مردگان در روز زستاخیز می زندهند.
زیوانیدن ( فعل/کارواژه ایی پهلوی ) م. ث = زیوانیدن این سبک موسیقی به دست فلانی انجامید. زندهاندن = کسی/چیزی را زنده کردن. م ث = چطوری اون تازه پر ...
یک دَرِّه فاصله بودن بین چیزی با چیز دیگری
یک دَرِّه فاصله بودن بین چیزی با چیز دیگری