پیشنهادهای مَعصومه عَفراوی (٢٩٤)
خسیس، نظرتنگ، مقتصد به معنی جمع وجور هم هست
تعریف عملیاتی تعریف یک عبارت ( معمولاً نظری ) بر حسب عملیات و مشاهدات مربوطه
وجه تمایز قائل شدن، فرق گذاشتن
عزیز، دوست داشتنی، محبوب، گرامی
عاشق، دلباخته، عاشق پیشه، معشوقه، دوستدار
سود بردن از، بهره بردن از
تصادف ساختگی، طوری که انگار تصادفی رخ داده، درصورتی که رخ نداده است.
تَمّ:در زبان عربی به معنای انجام شد، به اتمام رسید
Beautiful, pretty, good - looking جمیل، نیک، خوب، خوشگل، قشنگ و نقیض آن زشت و بد است.
گشوده، بازشده، قفل گشایی شده، آشکارشده
عمل، کرده، کار
نیرومندی، استحکام، قدرتمندی، استواری
عودکننده و بهبودیابنده
قشر پیشین حدقه ای
کسب کردن، در دست گرفتن Achieve, gain, get, obtain
ناپایدار ، گذرا ، موقت ، فانی
نسبتا" غیردوستانه، تقریبا" غیرصمیمی
هماهنگی، همبستگی، همگامی
درمانی، شفابخش
پیش مرضی، پیش بیماری
توطئه چیدن، دسیسه کردن، زمینه سازی کردن، نقشه کشیدن، تدبیر کردن
قانع کننده، متقاعد کننده
بی قراری، بی طاقتی، بی تابی، بی صبری، عدم تحمل
روان سنجی
Thanks God
مبناقراردادن، پایه گذاری
گذشته ی have به معنی داشتن یه معنی دیگه اش وادارکردن، واداشتن هستش I had him study the book من او را وادار به مطالعه ی کتاب کردم
�سلام، دنیا� برنامهٔ رایانه ای است که عنوان �Hello, world!� ( یا مشابه ) را در وسیلهٔ نمایش خروجی چاپ می کند و به عنوان یک برنامهٔ مقدماتی در آموزش ز ...
boggle: غرق در شگفتی شدن drown: غرق شدن در آب shipwreck , sink: غرق شدن کشتی
دوز مواجهه
پساآسیب، بعد از آسیب
مامان، مامانی
به خدا قسم
آنالژزی بی حسی، تخفیف درد عدم حس درد بدون از دست رفتن هشیاری
مشخص شد که. .
پساعمل، پس از عمل، پس از عمل جراحی
کوشی هیکاری: نوعی برنج پرطرفدار است که در ژاپن، استرالیا و ایالات متحده کشت می شود. برند معروف برنج معطر ژاپنی
کمر ( کاراته )
استدلال، دلیل آوردن، گواه آوری، دلیل، برهان
مربوط به حساب، محاسباتی
زیبایی، زیبارویی، جمال، خوشگلی
ملکه زیبایی ( در مسابقات زیبایی )
همی پارزی، فلج یک اندام یا یک نیمه بدن
شکلی، طرحی، پیکری
دهم، دهمین، دهمی
هشتم، هشتمین، هشتمی
دو، عدد 2
صرع، تشنج صرع نوعی اختلال در سیستم عصبی مرکزی ( عصبی ) است که در آن فعالیت مغز غیرطبیعی می شود، این عارضه باعث تشنج یا رفتار غیر معمول، بروز احساسات ...
داراى گوشه وکنایه ، مَجازى ، صورت وار، بطور تشبیه
در نتیجه ی. . ، به علتِ