shush

/ˈʃəʃ//ʃʊʃ/

معنی: ساکت کردن، خفه کردن، هیس گفتن، هیس
معانی دیگر: هیس !، ساکت باش !، بی صدا!

بررسی کلمه

حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: be quiet; hush.
مشابه: hush, mum, peace, silence
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shushes, shushing, shushed
• : تعریف: to cause, or attempt to cause, to become silent; quiet.
مشابه: hush, quiet, shut up

جمله های نمونه

1. Shush! Here he comes. I'll talk to you later.
[ترجمه گوگل]ساکت باش! اینجا او می آید بعدا باهات صحبت میکنم
[ترجمه ترگمان]ساکت! داره میاد بعدا باه ات صحبت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He tried to shush the children.
[ترجمه سیروس مرادی فارسانی] او سعی کرد بچه ها را ساکت کند.
|
[ترجمه گوگل]سعی کرد بچه ها را ببندد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد جلوی بچه ها را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mud is ankle deep around Shush Square.
[ترجمه گوگل]گل و لای در عمق میدان شوش است
[ترجمه ترگمان]گل تا قوزک در میدان Shush فرورفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Shush! Do you want to wake everyone?
[ترجمه گوگل]ساکت باش! میخوای همه رو بیدار کنی؟
[ترجمه ترگمان]ساکت! میخوای همه رو بیدار کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Shush! I want to listen to the news.
[ترجمه گوگل]ساکت باش! من می خواهم به اخبار گوش کنم
[ترجمه ترگمان]ساکت! میخوام به اخبار گوش بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I wish you children would shush and let me read the paper in peace.
[ترجمه گوگل]ای کاش شما بچه ها ساکت میشیدید و اجازه میدادید با آرامش روزنامه را بخوانم
[ترجمه ترگمان]ای کاش بچه ها ساکت می شدند و اجازه می دادند روزنامه را در صلح بخوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's a deal. Now shush !'m watching the football!
[ترجمه گوگل]این یک معامله است حالا خفه شو! دارم فوتبال می بینم!
[ترجمه ترگمان]قبوله! حالا هیس من دارم فوتبال نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Listen up, people, do not shush away silence, do not replace it with anything anymore.
[ترجمه گوگل]ای مردم گوش کنید، سکوت را کنار نگذارید، دیگر آن را با چیزی جایگزین نکنید
[ترجمه ترگمان]گوش کن، مردم، سکوت رو خاموش نکن، دیگه با هیچی عوض نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shush! I want to hear the weather.
[ترجمه گوگل]ساکت باش! می خواهم هوا را بشنوم
[ترجمه ترگمان]ساکت! می خوام هوا رو بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her voice thinned down to a whisper as people turned to shush her.
[ترجمه گوگل]هنگامی که مردم برگشتند تا او را ساکت کنند، صدای او به زمزمه ای کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]صدایش به نجوایی تبدیل شد که مردم برگشتند و او را ساکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In previous years, he had wondered belligerently what there was to see in China, and Henry had been the one to shush Ted.
[ترجمه گوگل]در سال‌های گذشته، او با جنگ فکر می‌کرد که در چین چه چیزی برای دیدن وجود دارد، و هنری کسی بود که تد را رد کرد
[ترجمه ترگمان]در سال های قبل از این فکر افتاده بود که در چین چیزی دیده می شود، و هنری همان کسی بود که تد را ساکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His sister told on him though he tried to shush her.
[ترجمه گوگل]خواهرش به او گفت هر چند او سعی کرد او را بند بیاورد
[ترجمه ترگمان]خواهرش هر چند سعی کرد ساکتش کند، به او گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساکت کردن (فعل)
conciliate, calm, appease, soothe, quiet, still, silence, pacify, quieten, shush, talk down

خفه کردن (فعل)
dumb, throttle, silence, choke, asphyxiate, stifle, strangle, smother, thug, squash, burke, scrag, shush, string up

هیس گفتن (فعل)
shush

انگلیسی به انگلیسی

• tell someone to be silent, hush
be quiet!, hush!
you say shush when you are telling someone to be quiet.

پیشنهاد کاربران

گفتن "شششش" به معنی "ساکت شو"؛ ساکت کردن
ساکت کردن
هیس گفتن
خفه کردن
هیس!ساکت شو!
Shush up خفه شو

بپرس