affectivity


حالت عاطفى روانشناسى : هیجان پذیرى

جمله های نمونه

1. Human affectivity includes emotions and feelings.
[ترجمه گوگل]عاطفه انسانی شامل عواطف و احساسات است
[ترجمه ترگمان]احساسات انسانی شامل احساسات و احساسات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Men with a lot of negative affectivity often express this in the form of anxiety or anger, but otherwise the characteristics are identical between the sexes.
[ترجمه گوگل]مردانی که دارای عاطفه منفی زیاد هستند اغلب این را به صورت اضطراب یا عصبانیت بیان می کنند، اما در غیر این صورت ویژگی ها بین جنس ها یکسان است
[ترجمه ترگمان]مردان با a منفی اغلب این را به شکل اضطراب و یا خشم بیان می کنند، اما در غیر این صورت این ویژگی ها بین زن و مرد یک سان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The inhibiting affectivity on ASR expansion increases obviously with the surface charge density of lithium compound.
[ترجمه گوگل]تأثیر مهاری بر گسترش ASR به وضوح با چگالی بار سطحی ترکیب لیتیوم افزایش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]مهار affectivity در توسعه ASR به طور بدیهی با چگالی بار سطحی ترکیب lithium افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In fact, from the aspect of the affectivity, the most important point of the right in legal practice is that it exists in our language that we use day by day.
[ترجمه گوگل]در واقع از جنبه تأثیرپذیری، مهمترین نکته حق در عمل حقوقی این است که در زبان ما وجود دارد که روز به روز از آن استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، از جنبه the، مهم ترین نکته در عمل قانونی این است که در زبان ما وجود دارد که هر روز از آن استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People with a lot of negative affectivity often express worry and appear to be helpless and insecure.
[ترجمه گوگل]افرادی که دارای عاطفه منفی زیادی هستند اغلب ابراز نگرانی می کنند و به نظر می رسد درمانده و ناامن هستند
[ترجمه ترگمان]افرادی که احساسات منفی زیادی دارند اغلب ابراز نگرانی می کنند و به نظر می رسد که درمانده و نا امن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A suffocation sensor, evolutionarily programmed to produce negative affectivity may help explaining why asthma and COPD patients are at higher risk for depression and panic.
[ترجمه گوگل]یک حسگر خفگی که به طور تکاملی برای ایجاد عاطفه منفی برنامه ریزی شده است ممکن است به توضیح اینکه چرا بیماران مبتلا به آسم و COPD در معرض خطر بیشتری برای افسردگی و وحشت هستند کمک کند
[ترجمه ترگمان]یک سنسور خفگی که به طور فرگشتی برنامه ریزی شده است تا affectivity منفی تولید کند، می تواند به توضیح این موضوع کمک کند که چرا بیماران مبتلا به آسم و COPD در معرض خطر بیشتر افسردگی و اضطراب قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now the group and the affectivity of employees has become a part can not be ignored.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر گروه و تاثیر پذیری کارکنان بخشی از آن را نمی توان نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر این گروه و the کارکنان به یک بخش تبدیل شده اند، نمی توان آن را نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this sense, affectivity is not simply an issue of language learning and teaching, nor an issue of education, but an issue of the development of human beings.
[ترجمه گوگل]از این نظر، تأثیرپذیری صرفاً موضوع یادگیری و آموزش زبان و آموزش نیست، بلکه مسئله رشد انسان است
[ترجمه ترگمان]در این حالت، affectivity صرفا یک مساله آموزش زبان و تدریس نیست، بلکه موضوع آموزش است، بلکه مساله توسعه موجودات انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the end, the affectivity of the method is tested by an experiment.
[ترجمه گوگل]در پایان، تأثیرپذیری روش توسط یک آزمایش آزمایش می شود
[ترجمه ترگمان]در پایان، the روش توسط یک آزمایش آزمایش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Besides, in order to facilitate applications to check affectivity and consistency of this model, a formal concept model based on hyper-graph data structure is proposed.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، به منظور تسهیل کاربردها برای بررسی تأثیرپذیری و سازگاری این مدل، یک مدل مفهومی رسمی مبتنی بر ساختار داده هایپرگراف پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، به منظور تسهیل کاربردها برای بررسی صحت و ثبات این مدل، یک مدل مفهومی صوری براساس ساختار داده های hyper پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Negative Affectivity ---The tendency to experience negative emotions and moods, to feel distressed. and to be critical at oneself and others.
[ترجمه گوگل]عاطفه منفی --- تمایل به تجربه احساسات و خلق و خوی منفی، احساس ناراحتی و انتقاد از خود و دیگران باشد
[ترجمه ترگمان]Affectivity منفی - - تمایل به تجربه عواطف و احساسات منفی، برای احساس مشکل دار شدن و برای خود و دیگران مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They take the affectivity of learning into consideration and this affectivity is a result of self-evaluation rather than an aimless choice.
[ترجمه گوگل]آنها تأثیرپذیری یادگیری را در نظر می گیرند و این تأثیرپذیری نتیجه خودارزیابی است تا انتخابی بی هدف
[ترجمه ترگمان]آن ها the یادگیری را در نظر می گیرند و این affectivity ناشی از خود ارزیابی به جای یک انتخاب بی هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Relationships are a method of reflecting the affectivity of your belief system, and giving you feedback on what, simply stated, is working, and what is not.
[ترجمه گوگل]روابط روشی برای انعکاس تأثیرپذیری سیستم اعتقادی شما، و دادن بازخورد به شما در مورد آنچه که به سادگی بیان می‌شود، مؤثر است و چه چیزی نیست
[ترجمه ترگمان]روابط روشی هستند که منعکس کننده ماهیت سیستم اعتقادی شما هستند، و به شما بازخورد در مورد آنچه که به سادگی بیان شده، کار می کند، و آنچه که نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Finally, the simulation results show the correctness and the affectivity of the proposed method.
[ترجمه گوگل]در نهایت، نتایج شبیه‌سازی صحت و اثربخشی روش پیشنهادی را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، نتایج شبیه سازی درستی و درستی روش پیشنهادی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The formal beauty is generated by the symbolic feeling configuration and implies the aesthetic pleasure with the image and the affectivity.
[ترجمه گوگل]زیبایی رسمی با پیکربندی احساس نمادین ایجاد می شود و دلالت بر لذت زیبایی شناختی با تصویر و تأثیرگذاری دارد
[ترجمه ترگمان]زیبایی صوری توسط پیکربندی احساسی نمادین ایجاد می شود و بیانگر لذت زیبایی شناسی با تصویر و the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• expression of emotion; sensitivity, emotionality

پیشنهاد کاربران

هیجان پذیری، حالت عاطفی
affectivity ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: عاطفی بودن
تعریف: حساسیت نسبت به محرک های عاطفی

بپرس