subregion


معنی: ناحیه، بخش، یکی از تقسیمات اولیه ناحیه
معانی دیگر: (از نظر وجود گیاه یا جانور) بخشی از ناحیه یا قلمرو، زیرسرزمین

جمله های نمونه

1. The zoogeographical area that surrounds this line is sometimes called the Wallacean sub-region.
[ترجمه گوگل]منطقه جغرافیایی وحشی که این خط را احاطه کرده است، گاهی اوقات منطقه فرعی والاس نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]منطقه zoogeographical که این خط را احاطه کرده گاهی اوقات sub نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Media education, therefore, should respect the concrete reality of the media situation in each region or sub-region.
[ترجمه گوگل]بنابراین، آموزش رسانه باید به واقعیت ملموس وضعیت رسانه در هر منطقه یا زیر منطقه احترام بگذارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین آموزش رسانه ها باید به واقعیت عینی وضعیت رسانه ها در هر منطقه یا منطقه فرعی احترام بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The flora of the Ziwuling belongs to a Subregion in the North China Region in the Japan-China Forest plant Subkingdom in the Holarctic Kingdom in Chinese Flora.
[ترجمه گوگل]فلور Ziwuling متعلق به یک منطقه فرعی در منطقه شمال چین در زیرمجموعه گیاه جنگلی ژاپن و چین در پادشاهی هولارکتیک در فلور چین است
[ترجمه ترگمان]پوشش گیاهی of متعلق به یک subregion در منطقه شمال چین در استان Japan چین - چین است که در پادشاهی Holarctic چین در مجموعه نباتات چینی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is clear the Mekong subregion is seeing an integration of multiple interests.
[ترجمه گوگل]واضح است که منطقه مکونگ شاهد ادغام منافع چندگانه است
[ترجمه ترگمان]واضح است که subregion مکونگ در حال مشاهده یکپارچه سازی منافع متعدد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But we believe that we will get over this ugly phase of the history of the subregion, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت، اما ما معتقدیم که از این مرحله زشت تاریخ منطقه فرعی عبور خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]او گفت: اما ما بر این باوریم که این مرحله زشت تاریخ of را به دست خواهیم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Considering classification of Bivalvia fauna of Vietnam coast, the fauna should belong to the Indo-Malayan subregion under the Indo-west Pacific region.
[ترجمه گوگل]با توجه به طبقه بندی فون بیوالویا در سواحل ویتنام، این جانور باید به زیرمنطقه هندو-مالایایی تحت منطقه هند و غرب اقیانوس آرام تعلق داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به توجه به طبقه بندی جانوران Bivalvia در ساحل ویتنام، حیوانات باید به مناطق Indo و Malayan در منطقه اقیانوس آرام هند - غربی تعلق داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That will permit us to borrow food immediately from other countries in the subregion and also buy food locally.
[ترجمه گوگل]این به ما این امکان را می دهد که فوراً از سایر کشورهای منطقه غذا قرض کنیم و همچنین مواد غذایی را به صورت محلی خریداری کنیم
[ترجمه ترگمان]این امر به ما اجازه خواهد داد تا فورا غذا را از کشورهای دیگر در the قرض بگیریم و همچنین مواد غذایی را به صورت محلی خریداری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Of course you know that we no longer accept illegitimate government within the subregion, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت، البته شما می دانید که ما دیگر حکومت نامشروع را در داخل منطقه قبول نداریم
[ترجمه ترگمان]او گفت: البته شما می دانید که ما دیگر دولت غیرقانونی را در منطقه نخواهیم پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many international and non - government organizations have also placed the Mekong subregion higher on their agendas.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سازمان های بین المللی و غیر دولتی نیز منطقه فرعی مکونگ را در دستور کار خود قرار داده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سازمان های بین المللی و غیر دولتی نیز the مکونگ را در دستور کار خود قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To study the fauna of Fanniidae (Diptera) in subregion Loess plateau of China.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه فون Fanniidae (دوبالان) در فلات فرعی Loess چین
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه جانوری of (Diptera)در فلات Loess Loess چین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناحیه (اسم)
region, area, realm, shire, zone, district, subregion, terrain, sector, demesne, output area, situs

بخش (اسم)
section, party, region, leg, part, share, portion, sect, lot, division, fate, distribution, precinct, segment, canton, branch, member, zone, district, subregion, department, item, piece, heritage, quarter, borough, parish, sector, parcel, commune, county, riding, moiety, installment, squadron, wing of building

یکی از تقسیمات اولیه ناحیه (اسم)
subregion

تخصصی

[ریاضیات] زیرناحیه

انگلیسی به انگلیسی

• subdivision of a region

پیشنهاد کاربران

زیرمنطقه
( Zirmantağe )
�زیر� ( sub ) و �منطقه� ( region )
زیرناحیه

بپرس