تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

برپایه نسک ریشه واژگان فارسی، الفیده دکتر علی نورائی، راب ( فعل ) to pollute هم ریشه با آلودن در فارسی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

برپایه نسک ریشه واژگان فارسی، الفیده دکتر علی نورائی، راب ( فعل ) to pollute هم ریشه با آلودن در فارسی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

برپایه نسک ریشه واژگان فارسی، الفیده دکتر علی نورائی، اشراق و شرق و مشرق برامده از واژه فارسی میانه Čirāg و فارسی دری چراغ هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

آلودن: to pollute آلودگی: pollution آلایش: کنش آلودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

آلودن: to pollute آلودگی: pollution آلایش: کنش آلودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

برپایه نسک ریشه واژگان فارسی، الفیده دکتر علی نورائی، اشراق و شرق و مشرق برامده از واژه فارسی میانه Čirāg و فارسی دری چراغ هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دارو در فارسی میانه dārug بوده است و پسوند ug در همه واژه های ساسانی به او در فارسی دری دگریده شده است مانند bānug: بانو پی رس ها: ۱. فرهنگ فارسی به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

پل از پرد در فارسی میانه می آید و با واژگان بردن، بار، port، export همریشه است ( نیاهندواروپایی: bher )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بایستن: Must شایستن: Should واسیدن: Would ( دکتر جاوید پاژین )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

دار ریشه ایرانی و هندو اروپایی دارد فارسی: دار، درخت کوردی: دار، درەخت لری: دار مازندرانی: دار گیلکی: دار اردو: درخت سنسکریت: Taru انگلیسی: Tree روسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

بایستن: Must شایستن: Should واسیدن: Would ( دکتر جاوید پاژین )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

برآمده از ابنه ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژگان şef در کردی کورمانجی و ترکی استانبولی از chef در فرانسوی می ایند و ریشه ایرانی ندارند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در فارسی میانه و اوستایی هامین به چم تابستان بوده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کردی از زبان های ایرانی شمال غربی مانند گلیکی و پارتی، و لری از زبان های جنوب غربی مانند فارسی است. تمام زبان های رایج در ایران به جز ترکی آذری و ترک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

کردی از زبان های ایرانی شمال غربی مانند گلیکی و پارتی، و لری از زبان های جنوب غربی مانند فارسی است. تمام زبان های رایج در ایران به جز ترکی آذری و ترک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در فارسی: تمایل داشتن زوشیدن کامیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ارمنی: "սխալ "mistake, error سنسکریت: "स्खलति "to stumble نیاهندواروپایی: "skʰal "to stumble*

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Aks: عکس PIE: h₃�kʷs "eye", from�*h₃ekʷ - �“to see”� ‎�* - s Proto - Indo - Iranian:�*H�kš Proto - Iranian: *H�xši Avestan: 𐬀𐬱 Middle Persian: aš " ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

وات: حرف واکه: مصوت بی واک / هم خوان: صامت نویسه: کاراکتر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

مانک یا ماناک در فرهنگ پهلوی بجای "معنی" بکار برده شده است. ( پی رس: واژه یاب ابوالقاسم پرتو )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

گفتن: To say واختن: to speak آواختن ( =خُنیدن ) : To sing نواختن: To play سخیدن: To talk پاسخیدن: To answer درنجیدن: To articulate گپیدن: To chat * ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

ریشه هندواروپایی کارد، skert است و با واژه های انگلیسی share، سنسکریت कृत्त، اوستایی kart، فارسی باستان klyn، فارسی میانه kirrēnītan، فارسی نو کاله، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

لِم: technique لمیک: technical لمیکانه: technically تَشنیک: technique تشنیکی: technical تشنیکانه: technically * ایک پسوند زابنده ( صفت ساز ) پارسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

لِم: technique لمیک: technical لمیکانه: technically تَشنیک: technique تشنیکی: technical تشنیکانه: technically * ایک پسوند زابنده ( صفت ساز ) پارسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

فیریدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

هناسه در بسیاری از زبان های ایرانی از جمله کوردی، لری، لکی، فارسی ( اصفهان، فارس، سمنان، بوشهر، کهگیلویه، مرکزی، . . . ) بکار می رود. از آنجا که در خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

هناسه در بسیاری از زبان های ایرانی از جمله کوردی، لری، لکی، فارسی ( اصفهان، فارس، سمنان، بوشهر، کهگیلویه، مرکزی، . . . ) بکار می رود. از آنجا که در خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

هاوندهای پارسی: سامانه راژمان هاستم هنداد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

آشورده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

در عربی فور به چم جوشش است، که فوران را ساخته است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

هاوندهای پارسی the: - ه ماشینه: the car دختره: the girl ام - ام شهر: this city ام روز: today ( الیوم ) هاوند های پارسی a / an: - ی کتابی: a book ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

فارسی: ایمه کردی و لری: ایسه مازندرانی: اسا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هاوند پارسی: ایمه I've already seen it من ایمه آن را دیده ام you are already two days late تو ایمه دو روز دیری داری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

واژه دراز آویز زینتی بجای کروات ساخته دست مردم است برای تمسخر زبان فارسی و ربطی به فرهنگستان ندارد. همینطور واژه هایی مانند کش لقمه و رایانک مالشی. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

واژه دراز آویز زینتی بجای کروات ساخته دست مردم است برای تمسخر زبان فارسی و ربطی به فرهنگستان ندارد. همینطور واژه هایی مانند کش لقمه و رایانک مالشی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در پارسی هم کشتن و هم ورزیدن به چم ( معنی ) کاشتن و کشاورزی کردن هستند. واژه کشاورز برامده از کشتاورز است که به برزگر و ورزکار می چمد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

وایاختن: to regress وایازش سنی: age regression

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

وایاختن: to regress وایازش سنی: age regression

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

وایازش سنی وایاختن: to regress

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در فارسی: لِرتیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ست و ستی ریشه ایرانی دارند و به چم بانو هستند. ریشه نیا هندو اروپایی: *str�H به معنی زن ریشه نیا ایرانی: *str�H - čī سنسکریت:�स्त्री� ( strī́ ) او ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ست و ستی ریشه ایرانی دارند و به چم بانو هستند. ریشه نیا هندو اروپایی: *str�H به معنی زن ریشه نیا ایرانی: *str�H - čī سنسکریت:�स्त्री� ( strī́ ) او ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Feminism articulated the shadow side of men and the light side of women but neglected the shadow side of women and the light side of men. - Warren Fa ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

لفت دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

به فارسی: استخر، کول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پریشه: پریش پسوند نام ساز "ــه" شنجه: تشنج در عربی از شنج در فارسی می آید. چه شنجیدن در فارسی و چه تشنج در عربی به چم و معنی درکشیدن و منقبض شدن هست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

پریشیک: پریش پسوند صفت ساز "ایک" ( مانند تاریک، نزدیک ) شنجیک: تشنج در عربی از شنج در فارسی می آید. چه شنجیدن در فارسی و چه تشنج در عربی به چم و مع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

پریشیک: پریش پسوند صفت ساز "ایک" ( مانند تاریک، نزدیک ) شنجیک: تشنج در عربی از شنج در فارسی می آید. چه شنجیدن در فارسی و چه تشنج در عربی به چم و مع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

سانژه ( سان: علامت، ژه: پسوند تصغیر )