regress

/ˈriːɡres//rɪˈɡres/

معنی: برگشت، عودت، پس روی، سیر قهقرایی کردن، پس رفتن، پس رفت کردن
معانی دیگر: پسرفت، بازگشت، رفتن یا آمدن مجدد، بازآیی، باز رفت، باز گرد، عود، حق یا امتیاز رفت یا برگشت دوباره

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: regresses, regressing, regressed
• : تعریف: to go back or backwards, as in reverting to an earlier form or stage of development.
متضاد: progress
مشابه: return, revert

- The child was making good academic progress, but he regressed after moving to a different school in a new city.
[ترجمه شاک] این کودک ، پیشرفت تحصیلی خوبی داشت ، اما پس از انتقال به مدرسه دیگری در یک شهر تازه ، دچار پسرفت{سیر قهقرایی ) شد.
|
[ترجمه ب گنج جو] کودکه درس و مشقش عالی بود ، موقعی وضعش درام شد که به یه مدرسه ی جدید فرستادنش تو یه شهر جدید.
|
[ترجمه گوگل] کودک پیشرفت تحصیلی خوبی داشت، اما پس از نقل مکان به مدرسه دیگری در یک شهر جدید، پسرفت کرد
[ترجمه ترگمان] این کودک پیشرفت تحصیلی خوبی داشته است، اما پس از نقل مکان به یک مدرسه دیگر در یک شهر جدید، پس از بازگشت به یک مدرسه دیگر، پس از آن عقب نشینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: regressive (adj.)
• : تعریف: the act or condition of return or withdrawal.
مشابه: return, reverse

جمله های نمونه

1. The regress argument is an argument that as well as the inferentially justified beliefs, there must be some beliefs which are justified non-inferentially.
[ترجمه گوگل]برهان رگرسیون استدلالی است مبنی بر اینکه علاوه بر باورهای موجه استنباطی، باید باورهایی نیز وجود داشته باشد که به صورت غیر استنتاجی موجه باشند
[ترجمه ترگمان]بحث برگشت برداشت، استدلالی است که به همراه عقاید موجه inferentially، باید برخی از عقاید موجه داشته باشند که غیرقابل پذیرش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This ambivalence may regress into a fatalistic view of herself and her future.
[ترجمه گوگل]این دوگانگی ممکن است به یک دیدگاه سرنوشت‌گرایانه نسبت به خود و آینده‌اش تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]این دمدمی مزاجی ممکن است به یک دیدگاه جبری از خود و آینده او تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They do, however, tend to regress rapidly after childbirth.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها پس از زایمان به سرعت پسرفت می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها تمایل دارند به سرعت بعد از زایمان تنزل پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do cancers always regress before killing us if they cannot maintain their telomeres?
[ترجمه گوگل]اگر سرطان ها نتوانند تلومرهای خود را حفظ کنند، آیا همیشه قبل از کشتن ما پسرفت می کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا سرطان ها همیشه قبل از کشتن ما تنزل پیدا می کنند اگر نتوانند telomeres را حفظ کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Through demarcating sensor and corresponding regress manage, can get relation between dielectric loss angle and grain moisture content. The relation was stored to memory of single-chip computer.
[ترجمه گوگل]از طریق سنسور مرزبندی و مدیریت رگرسیون مربوطه، می توان رابطه بین زاویه افت دی الکتریک و رطوبت دانه را بدست آورد رابطه در حافظه کامپیوتر تک تراشه ذخیره شد
[ترجمه ترگمان]از طریق تعیین سنسور و برگشت برگشت به ترتیب، می تواند رابطه بین زاویه ضرر عایقی و محتوای رطوبت دانه را به دست آورد این رابطه به حافظه کامپیوتر تک تراشه اختصاص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jack Jurasky, Riggins "would most likely regress to a manifest psychosis and become extremely difficult to manage" if he were taken off Mellaril.
[ترجمه گوگل]جک ژوراسکی، ریگینز "به احتمال زیاد به یک روان پریشی آشکار بازگشته و مدیریت آن بسیار دشوار خواهد شد" اگر او را از Melaril کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]جک Jurasky، riggins \"به احتمال زیاد به یک جنون آشکار تنزل خواهد کرد و مدیریت\" اگر او را اخراج کنند بسیار دشوار خواهد شد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Benign cysts may be more prominent premenstrually and regress in size during the follicular phase.
[ترجمه گوگل]کیست های خوش خیم ممکن است قبل از قاعدگی برجسته تر باشند و در طول فاز فولیکولی از نظر اندازه کاهش پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]cysts Benign ممکن است more و regress از نظر اندازه در طول فاز follicular باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another difficulty is the infinite regress generated by the view of Locke and many other philosophers.
[ترجمه گوگل]مشکل دیگر، پسرفت نامتناهی است که توسط دیدگاه لاک و بسیاری از فیلسوفان ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]مشکل دیگر، رگرسیون نامحدود تولید شده با دید لاک و بسیاری از فلاسفه دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stepwise regress technology was applied to analyze the factors after virtualization of status variables.
[ترجمه گوگل]از فناوری رگرسیون گام به گام برای تحلیل عوامل پس از مجازی سازی متغیرهای وضعیت استفاده شد
[ترجمه ترگمان]از فن آوری رگرسیون گام به گام برای تجزیه و تحلیل عوامل بعد از مجازی سازی متغیرهای وضعیت استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The freeze front will regress spontaneously.
[ترجمه گوگل]جبهه یخ زدگی به طور خود به خود پسرفت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]جبهه منجمد به طور خودبخود تنزل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All factors have obvious regress effects on learning strategy.
[ترجمه گوگل]همه عوامل اثرات رگرسیون آشکاری بر استراتژی یادگیری دارند
[ترجمه ترگمان]همه فاکتورها به طور واضح بر روی استراتژی یادگیری تاثیر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many prisoners, on being freed, regress to a life of crime.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زندانیان پس از آزادی، به زندگی جنایتکارانه بازگشتند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زندانیان آزاد شده، به زندگی جنایت کاهش پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jurisdiction is inclining to regress under the guidance of the conservative associate justicer pointed by the New Conservatism President.
[ترجمه گوگل]حوزه قضایی تحت هدایت قاضی وابسته محافظه کار که توسط رئیس جمهور محافظه کار جدید به آن اشاره شده است، تمایل به پسرفت دارد
[ترجمه ترگمان]صلاحیت قضایی به کاهش برگشت به راهنمایی دستیار محافظه کار justicer اشاره کرد که توسط رئیس جمهور جدید Conservatism خاطر نشان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The attempt leads to an infinite regress.
[ترجمه گوگل]تلاش به یک پسرفت بی نهایت منجر می شود
[ترجمه ترگمان]این تلاش منجر به برگشت بی نهایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At the moment of victory, we regress.
[ترجمه گوگل]در لحظه پیروزی عقب می رویم
[ترجمه ترگمان]در لحظه پیروزی، ما بر می گردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برگشت (اسم)
tergiversation, reprise, return, repercussion, backstroke, relapse, regression, regress, reflux, reversal, turnover, revert, coming back, recrudescence, regurgitation, retrogression, refluence, upturn

عودت (اسم)
return, regress, coming back, returning

پس روی (اسم)
regress, retrogression, retrogradation

سیر قهقرایی کردن (فعل)
backslide, regress

پس رفتن (فعل)
retire, regress, recede, retrograde, pull back, retrogress

پس رفت کردن (فعل)
recess, regress

انگلیسی به انگلیسی

• move backward, go back; go back to a former state, return to a previous condition
if someone or something regresses, they return to a worse condition; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Antonym : progress
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : regress
✅️ اسم ( noun ) : repression / regressiveness
✅️ صفت ( adjective ) : regressive
✅️ قید ( adverb ) : repressively
وایاختن: to regress
وایازش سنی: age regression
پَسرَفت کردن.
پسرَویدَن.
تحلیل رفتن

بپرس