تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( به درد نخور ) وقتی بود و نبود چیزی فرقی نداره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

to have no particular use or function به هیچ دردی نخورن هیچ فایده ای نداشتن ( وقتی بود و نبودش چیزی فرقی نداره ) هیچ کاربردی نداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun the ability to manage a machine, vehicle, or other moving object. مهارت و توانایی کار کردن با وسایل نقلیه/ دستگاه ها مهارت هدایت کردن وسایل نق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

To undergo To experience To go through To suffer To endure

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

وارد شده damage sustained صدمات وارد شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

instruction or training in military exercises.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عملیات نظامی تمرینی عملیات جنگی تمرینی عملیات نظامی آزمایشی عملیات جنگی آزمایشی مانور جنگی/نظامی مانور تمرینی آموزشی آزمایشی جنگی/نظامی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مخمصه - چالش challenge

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

an assessment of something as good or bad in terms of one's standards or priorities. ارزیابی / قضاوت/ تصمیمگیری/ برآورد در مورد بد و خوب بودن چیزی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

to take someone for granted means to take advantage of, show no appreciation for, or undervalue them. بدیهی فرض کردن Take something for granted بد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

To form an opinion or conclusion about To form the opinion To come to the conclusion To conclude To decide To determine To consider To believe

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1. the ability to make considered decisions or come to sensible conclusions. توانایی تصمیم های سنجیده گرفتن یا نتیجه گیری های معقول کردن discernme ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیست شناس فضایی !!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

miscellaneous mixed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

information that is produced by a computer and shown on a screen or on a tape

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

the aim or purpose Goal هدف مراد مقصود منظور قصد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

To trust yourself to something پشتگرمی داشتن !! به چیزی دلگرم بودن !! دل خود را با چیزی گرم کردن !!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Adj : dependent or conditional upon conditional on dependent on منوط به مشروط به مربوط وابسته متکی بر My orders are subject to my interpretation a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

To give or grant someone اهدا کردن بخشیدن به اعطاء کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نبودِ از دست دادنِ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

مجوز مجوز بودن در جای مجوز ورود و خروج به جایی مجوز رفت آمد به جایی Have clearance مجوز داشتن مجار بودن Dr. Macoy has clearance throughout the sh ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

= Asking for trouble if doing something is asking for trouble, it is likely to cause you problems or difficulties. دردسر ساز شدن مشکل ساز شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

. . . کاستی . . . چیزی که کمِ . . . چیزی که کم داره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

راهی شدن. . . راهی انجام کاری شدن به راه خود ادامه دادن در راه . . . بودن در مسیر . . . بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

( در خود ) نگه داشتن - جا دادن ( در جایی قرار گرفتن - قرار دادن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فضانوردی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. هماهنگ کردن مطابق کردن To hamonize To coordinate 2. To connect To relate مرتبط کردن وصل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

To be entitled Allowed Authorized حق داشتن مستحق چیزی بودن اجازه داشتن I think I am entitled to an explanation. فکر میکنم حق اینو دارم که توضیح ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

to make a judgment or judgments to decide that a particular fact or principle is true according to the information you have been given برداشت کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

To support a cause or principle. To defend To advocate حمایت کردن ( از مبادی/اصول/قواعدهای اخلاقی - اهداف و آرمان ها شخصی یا جمعی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

. . . که فقط به منافع شخصی خودش فکر میکنه!!!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

See to someone مواظب کسی بودن مراقب کسی بودن Go, see to him برو پیشش. مراقب اش باش.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

idiomatic To intentionally cause a delay; to stop; to wait. از قصد/ از عمد . . . معطل کردن وقت هدر کردن/دادن وقت تلف کردن کاری را طول دادن اتلا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

remain united. متحد ماندن اتحاد ( خود ) را حفظ کردن /نگه داشتن ( از هم نپاشیدن - فرو نریختن ) ( تثبیت کردن خود - قدرت - اتحاد ) cause somethi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تسلط پیدا کردن بر . . . به عهده گرفتن کنترل /قدرت ( کنترل - قدرت رو به دست گرفتن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

a feeling of excitement, happiness, or elation. حسِ هیجان - خوشحالی - شادی و نشاط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

To take risky action in the hope of a desired result To take a chance To take a risk

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

*برای آنها بیشتر نفع داره! منفعت داشتن برای کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

To take on or assume an attitude or position

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Got a point به نکته ی مهم /خوبی اشاره کردن

پیشنهاد
٠

Have very poor aim Describing a person with very poor aim

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

the application of energy to something. استفاده از انرژی . . . استعمال انرژی از چیزی/برای چیزی the process in which an atom or other particle ado ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

STATISTICS not adjusted or corrected تصحیح نشده. اصلاح نشده. likely to be only approximately accurate. تنها کمی دقیق تقریبا دقیق نه خیلی دقیق /د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به طور محکم و سفت ( که تکان نخوره ) سفت و سخت و یا دقت . . . ( کاملا ثابت بمونه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

امید انجام کاری - تحقق چیزی the prospect for the future. Hopes

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

unacceptable extremely distasteful غیر قابل قبول غیر قابل پذیرش /تصور فوق العاده / خیلی / بیش از اندازه ناخوشایند حال به هم زن revolting disgusti ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

pressure فشار - زور - اجبار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

To see to رسیدگی کردن به . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

( کاملا ) قابل قبول باور پذیر قابل باور ( که هیچ کس شک نمیکنه! ) capable of causing someone to believe that something is true or real. ( همه رو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

( of a comment, argument, etc ) shrewd and accurate زیرکانه و دقیق Your point is well taken, doctor. Star Trek TOS