پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
باغ خدا. [ خ ُ] ( اِ مرکب ) صاحب باغ. دارنده ٔ باغ : چون درآمد [ دهقان ] گفت [ خواجه ] تو خدائی ؟ گفت آری. گفت چگونه ؟ گفت حال آنکه پیش ده خدا و باغ ...
!More power to your elbow
more power to someone's elbow
خدا قوت !
It is a long story
سر حال و شنگول ، قبراق ، سر دماغ
سر کیف بودن
I'm in tip top shape today
tiptop
امروز توپ توپم ، امروز لول لولم ، امروز کیفم کوک کوکه
?What does it come to
Why are you not saying anything? ( Often said by adults to children. )
?where are you off to in such a hurry
با این عجله کجا ؟؟
Origin With enough water and sunshine, a tree will grow strong roots to further sustain its growth, taking nutrients from the soil and needing no mo ...
علف خرس
علف خرس ، گیاه بی ارزش
پول آسان به دست نمی آید.
money doesn't grow on trees
دنبال دردسر نگرد ، تا پای بر دُم سگ ننهند نگزد ، فتنهٔ خفته را مکن بیدار ، فتنه در خواب است مکن بیدارش ، فتنه در خواب است بیدارش مکن ، شر به پا نکن ، ...
it is inevitable
It can't be helped
نمی شه کاریش کرد
لطفا تعارف نکن
Please feel free to do so
هزینه اش چقدر میشه؟ ?What does it come to . It comes to 20 dollars
هزینه اش چقدر میشه؟ ?What does it come to . It comes to 20 dollars
هزینه اش چقدر میشه؟ ?What does it come to . It comes to 20 dollars
Be level with sb
Be level with sb
. I'm gonna level with you
وضعیت حساب لطفا
موجودی حساب من چقدر است؟
خاراشکن. [ ش َ / ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) سخت محکم. آنکه سنگ خارا بشکند. قوی. بسیار سخت : یکی اسب باید مرا گام زن سم او ز پولاد خاراشکن. فردوسی. حبذا ...
خاراشکن. [ ش َ / ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) سخت محکم. آنکه سنگ خارا بشکند. قوی. بسیار سخت : یکی اسب باید مرا گام زن سم او ز پولاد خاراشکن. فردوسی. حبذا ...
خاراستیز. [ س ِ ] ( نف مرکب ) زورمند. شجاع. محکم. صلب : ز بس زخم کوپال خاراستیز زمین را شده استخوان ریزریز.
خاراستیز. [ س ِ ] ( نف مرکب ) زورمند. شجاع. محکم. صلب : ز بس زخم کوپال خاراستیز زمین را شده استخوان ریزریز.
خاراستیز. [ س ِ ] ( نف مرکب ) زورمند. شجاع. محکم. صلب : ز بس زخم کوپال خاراستیز زمین را شده استخوان ریزریز.
خاراستیز. [ س ِ ] ( نف مرکب ) زورمند. شجاع. محکم. صلب : ز بس زخم کوپال خاراستیز زمین را شده استخوان ریزریز.
خاراستیز. [ س ِ ] ( نف مرکب ) زورمند. شجاع. محکم. صلب : ز بس زخم کوپال خاراستیز زمین را شده استخوان ریزریز.
بیرون جا
بیرون جا
بیرون جا
قنجوغه ، قنجوقه ، قنجغه ، ترگون ، فتراک
پس بند
ترک بند
ترک بند
گرده نان
دست خالی
دست خالی