پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
سنگ بر قرابه زدن = [ س َ ب َ ق َرْ را ب َ / ب ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) سنگ بر شیشه زدن . کنایه از توبه کردن و گذشتن از شراب باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ...
پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین : همان لعل پرندوشینه سفتند. نظامی. پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعن ...
پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین : همان لعل پرندوشینه سفتند. نظامی. پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعن ...
پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین : همان لعل پرندوشینه سفتند. نظامی. پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعن ...
پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین : همان لعل پرندوشینه سفتند. نظامی. پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعن ...
پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین : همان لعل پرندوشینه سفتند. نظامی. پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعن ...
قاقزة = [ ق ُزْ زَ ] ( ع اِ ) شیشه ٔ شراب . ظرف شراب . ( جوالیقی ج 1 ص 273 ) . مشربه . ( قاموس ) . قدح . ( قاموس ) . قاروره . رجوع به قازوزه شود. ق ...
جعبه آینه. [ ج َ ب َ / ب ِ ن ِ ] ( اِ مرکب ) اطاقکی است که یک یا چند جدار آن از شیشه است و در فروشگاهها برای نمایش کالا بکار میبرند. ویترین. قفسه. مر ...
جعبه آینه. [ ج َ ب َ / ب ِ ن ِ ] ( اِ مرکب ) اطاقکی است که یک یا چند جدار آن از شیشه است و در فروشگاهها برای نمایش کالا بکار میبرند. ویترین. قفسه. مر ...
عینک هزارنما. [ ع َ / ع ِ ن َ ک ِ هََ / هَِن ُ / ن ِ / ن َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) نوعی از شیشه که در آن یک چیز، متعدد نمایان شود. عینک هزاربین. ( ...
مشکال ( عربی )
عینک هزارنما. [ ع َ / ع ِ ن َ ک ِ هََ / هَِن ُ / ن ِ / ن َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) نوعی از شیشه که در آن یک چیز، متعدد نمایان شود. عینک هزاربین. ( ...
مقلقله. [ م ُ ق َ ق َ ل َ ] ( ع اِ ) آواز صراحی و شیشه. ( غیاث ) ( آنندراج ) .
flask
نیچه لهجه و گویش تهرانی لوله شیشه گری، لوله
شفته اش ایراد دارد لهجه و گویش تهرانی آدم بدجنسی است، خرده شیشه دارد
پس و پیش کردن/ساختن
پس و پیش
چوب خط پُر شدن لهجه و گویش تهرانی حساب نسیه به حد اعتبار رسیدن
کاغذ پاره لهجه و گویش تهرانی سند بی ارزش
فانوس کشی فانوس کش لهجه و گویش تهرانی کسی که با فانوس راه را روشن می کند، چراغدار .
فانوس کش لهجه و گویش تهرانی کسی که با فانوس راه را روشن می کند، چراغدار .
اُستخون خرد کردن لهجه و گویش تهرانی زحمت زیاد کشیدن ، دود چراغ خوردن
فانوس کش لهجه و گویش تهرانی کسی که با فانوس راه را روشن می کند، چراغدار .
سوی چراغ ( لهجه و گویش تهرانی )
اُستخون خرد کردن لهجه و گویش تهرانی زحمت زیاد کشیدن ، دود چراغ خوردن
چراغ اوّل لهجه و گویش تهرانی دشت اول
چراغ اوّل لهجه و گویش تهرانی دشت اول
سر چراغ لهجه و گویش تهرانی اول شب
سر چراغ لهجه و گویش تهرانی اول شب
هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و ...
هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و ...
هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و ...
هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و ...
هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و ...
هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و ...
هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و ...
هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و ...
هردمبیل هر دم بیل دلقک تهران در عصر ناصری بود. او مردی خوش ذوق بود و کلمات و مطالب جالبی بر زبان می آورد. هرجا نمایان می شد، پیرامونش گرد می آمدند و ...
لاکتاب، بی کتاب لهجه و گویش تهرانی لا مذهب.
به تور خوردن
گیر آوردن ، به چنگ آوردن
غلام گردش لهجه و گویش تهرانی اتاقهایی که به هم راه دارند ، پاگرد پله غلام گردش. [ غ ُ گ َ دِ ] ( اِ مرکب ) دیواری باشد حائل میان حرم سرا و دیوانخانه ...
غلام گردش لهجه و گویش تهرانی اتاقهایی که به هم راه دارند ، پاگرد پله
خلیفه لهجه و گویش تهرانی سرکارگر ( نانوائی و قنادی و . . . ) ، سرپرست شاگردان ( قهوه خانه، مدرسه )
خلیفه لهجه و گویش تهرانی سرکارگر ( نانوائی و قنادی و . . . ) ، سرپرست شاگردان ( قهوه خانه، مدرسه )
خلیفه لهجه و گویش تهرانی سرکارگر ( نانوائی و قنادی و . . . ) ، سرپرست شاگردان ( قهوه خانه، مدرسه )
نجیبه خونه لهجه و گویش تهرانی فاحشه خانه
نجیبه خونه لهجه و گویش تهرانی فاحشه خانه
نجیبه خونه لهجه و گویش تهرانی فاحشه خانه