ترجمه‌های محمدرضا شریفی (٤١)

بازدید
١٦٢
تاریخ
٣ سال پیش
متن
We will try to keep it low key.
دیدگاه
٨

سعی میکنیم صدایش را در نیاوریم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She seconded his nomination for chairman.
دیدگاه
١٠

از نامزدی او برای ریاست حمایت کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The escapee crossed the border with his family.
دیدگاه
٢

فراری با خانواده اش از مرز رد شد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The policeman ordered him to stand up and stay put.
دیدگاه
٦

پلیس به او دستور داد که بایستد و دست به کاری نزند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Any costs that you incur will be reimbursed in full.
دیدگاه
٥

تمام هزینه هایی که شما متحمل می شوید به طور کامل بازپرداخت خواهد شد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The battle was fierce, and many combatants on both sides were killed.
دیدگاه
٦

نبرد سهمگین بود و بسیاری از رزمنده های هر دو طرف جنگ کشته شدند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Margaret found his excuse somewhat implausible.
دیدگاه
٤

مارگارت بهانه ی او را به گونه ای نامقبول یافت

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The screaming siren of the ambulance woke up the household.
دیدگاه
٨

آژیر پر سر وصدای آمبولانس اهالی خانه را بیدار کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The pilot was granted clearance to land.
دیدگاه
٨

به خلبان اجازه ی فرود داده شد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A shadow moves across the wall. A floorboard creaks.
دیدگاه
٤

سایه ای روی دیوار حرکت می کند پارکتی جیر جیر می کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He will regard your presence as an omen of good fortune.
دیدگاه
٦

او حضور شما را به نشانه ای از اقبال نیک خواهد گرفت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I took the phone, and she went discreetly into the living room.
دیدگاه
٦

من تلفن را برداشتم و او ملاحظه کارانه به اتاق نشیمن رفت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I'm intrigued to know what you thought of the movie.
دیدگاه
٣

کنجکاوم بدانم درباره ی فیلم چه فکری می کردید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A woodsman and his family dwelt in the middle of the forest.
دیدگاه
٤

یک مرد جنگلی و خانواده اش در وسط جنگل زندگی می کردند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The midwife cut and tied off the baby's umbilical cord.
دیدگاه
٥

قابله بند ناف نوزاد را برید و گره زد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Theres a tollbooth up ahead. Wheres the change?
دیدگاه
٥

یک باجه ی عوارضی تو مسیرمان است، پول خرد کجاست؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She placed silverware on a napkin before me.
دیدگاه
٦

قاشق و چنگال را روی یک دستمال سفره جلوی من گذاشت

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Dry twigs snapped under our feet as we walked down the path.
دیدگاه
١٤

وقتی که در مسیر قدم می زدیم، شاخه ها زیر پایمان شکستند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He was a paradox—a loner who loved to chat to strangers.
دیدگاه
٥

او یک تناقض بود، گوشه گیری که دوست داشت با غریبه ها چت کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I wanted to throw up, pass out, scream and cry at the same time.
دیدگاه
١٣

همزمان می خواستم بال بیاورم، از حال بروم، جیغ بکشم و گریه کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I didn't know one of our neighbors had died until I saw his obituary in the newspaper.
دیدگاه
٨

من نمی دانستم که یکی از همسایگان ما فوت کرده بود، تا زمانی که آگهی فوت او را در روزنامه دیدم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The account managers work in cubicles, but the supervisors have their own offices.
دیدگاه
٦

مدیران حساب در اتاقک ها کار می کنند، اما ناظران دفاتر خود را دارند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The waiters'manners are always so smarmy.
دیدگاه
٥

رفتار پیشخدمت ها همیشه چاپلویانه است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Alvin was fastidious and even a bit of a prude.
دیدگاه
٥

آلوین سختگیر و حتی کمی بچه مثیت بود

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The professor was forced to acknowledge that the student had been correct after all.
دیدگاه
٢٩

استاد در نهایت مجبور شد بپذیرد که سر آخر حق با دانشجو بوده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Unfortunately, the headhunter forgot to inform the candidate, so the meeting between the candidate and the client collapsed in misunderstanding.
دیدگاه
٦

متاسفانه، متصدی کاریابی فراموش کرد که داوطلب را مطلع کند، بنابراین ملاقات بین داوطلب و موکل در سو تفاهم شکست خورد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
And he tended to overreact to any problems.
دیدگاه
٦

و او تمایل داشت هر مشکلی را بزرگ جلوه دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Wishing you a blessed Christmas and a New Year filled with happy surprises.
دیدگاه
٨

برایتان کریسمسی مبارک و سال جدیدی پر از شگفتی های خوش آرزومندم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We need one groomsman for each bridesmaid.
دیدگاه
٦

برای هر ساقدوش عروس نیاز به یک ساقدوش داماد داریم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
My friend Alan invited me to play the groomsman role on his wedding.
دیدگاه
٦

دوستم آلن از من دعوت کرد تا نقش ساقدوش داماد را در عروسی او داشته باشم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Everything's arranged. It's too late to back out now.
دیدگاه
٨

همه چیز ترتیب داده شده، برای کنار کشیدن خیلی دیر است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
If this is the tongue, then that must be the uvula.
دیدگاه
٥

اگر این زبان است، پس آن یکی باید زبان کوچک باشد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Their stage act is a little too raunchy for television.
دیدگاه
٦

صحنه ی نمایش آنها برای تلویزیون زیادی بی کلاس بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Do you have to print out a flier for everything?
دیدگاه
٧

مجبوری برای هر چیزی تراکت چاپ کنی؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It took me into other worlds, to help block out the pain.
دیدگاه
٥

مرا به دنیاهای دیگر برد تا کمک کند درد را فراموش کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The captives were taken away in chains.
دیدگاه
٩

اسرا به زنجیر کشیده شده بودند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Benevolence, moral righteousness and propriety were three important components of Confucian ethics.
دیدگاه
٧

خیرخواهی، درستکاری معنوی و نزاکت سه مولفه ی مهم نظام اخلاقی کنفوسیوس بودند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She hadn't been home for a long time, and she craved a good conversation with her dad.
دیدگاه
١٠

برای مدت زیادی خانه نرفته بود و آرزوی گفت و گو با پدرش را داشت

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They've employed an advertising agency to spruce up the company image.
دیدگاه
٧

آنها یک شرکت تبلیغاتی را به کار گماشتند تا دستی به سر و روی وجهه شرکت بکشد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A chunk of the profits went to charity.
دیدگاه
٧

سهم عمده ای از منافع به خیریه اختصاص یافت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I deeply resent the insinuation that I'm only interested in the money.
دیدگاه
١٠

من از این نیش و کنایه که فقط به پول علاقه دارم عمیقا دلخور می شوم

١