escapee

/əˌskeˈpiː//ɪˌskeɪˈpiː/

معنی: فراری
معانی دیگر: گریزگر، گریزپا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: someone who has escaped, esp. from a prison or mental institution.
مشابه: fugitive

جمله های نمونه

1. The police are beating the town for the escapee.
[ترجمه گوگل]پلیس برای فراری شهر را می کوبد
[ترجمه ترگمان]پلیس شهر را برای فراری تحت فشار قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sixth escapee, Felix Carbonell, never made it to the car and was caught outside the prison.
[ترجمه گوگل]ششمین فراری، فلیکس کاربونل، هرگز به ماشین نرسید و بیرون از زندان دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]نفر ششم فراری، فلیکس carbonell، هرگز به خودرو نرسید و در خارج از زندان دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Maybe, if she was a recent escapee, she had never learned how to fish well.
[ترجمه گوگل]شاید، اگر او اخیراً فراری بود، هرگز خوب ماهیگیری را یاد نگرفته بود
[ترجمه ترگمان]شاید، اگر او یک فراری بود، هرگز یاد نگرفته بود که چطور ماهی بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Those included hitting Carbonell,[Sentence dictionary] the first escapee to be caught.
[ترجمه گوگل]از جمله ضربه زدن به کاربونل، [فرهنگ جملات] اولین فراری که دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]این افراد شامل ضربه زدن به carbonell، [ فرهنگ لغت نامه ] و اولین فراری هستند که دستگیر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The escapee ran quickly northward and cut back to the original place.
[ترجمه گوگل]فراری به سرعت به سمت شمال دوید و به محل اصلی برگشت
[ترجمه ترگمان]فراری به سرعت به طرف شمال دوید و به جای اصلی برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The escapee crossed the border with his family.
[ترجمه محمدرضا شریفی] فراری با خانواده اش از مرز رد شد
|
[ترجمه گوگل]فرد فراری به همراه خانواده اش از مرز عبور کرد
[ترجمه ترگمان]فراری از مرز با خانواده اش عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The escapee descended upon the house and killed the old man and his son.
[ترجمه گوگل]فراری به خانه رفت و پیرمرد و پسرش را کشت
[ترجمه ترگمان]فراری از خانه بیرون آمد و پیرمرد و پسرش را کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The escapee took a goal - line stand when he was cornered by the police.
[ترجمه گوگل]زمانی که پلیس او را به گوشه انداخته بود، فرد فراری در خط دروازه ایستاد
[ترجمه ترگمان]فراری زمانی که توسط پلیس به دام افتاد یک موضع مرزی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The scraped escapee taped the grapes into various shapes.
[ترجمه گوگل]فراری خراشیده انگورها را به اشکال مختلف چسباند
[ترجمه ترگمان]The escapee را به شکل های مختلف ضبط کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How on earth had Goebbels discovered the identity of the one remaining escapee?
[ترجمه گوگل]چگونه گوبلز هویت یکی از فراریان باقی مانده را کشف کرده بود؟
[ترجمه ترگمان]چطور تونسته بود که هویت کسی که با فراری باقی مونده بود رو کشف کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Why do you always shoot him? He is not the No. 1 escapee.
[ترجمه گوگل]چرا همیشه به او شلیک می کنید؟ او فراری شماره 1 نیست
[ترجمه ترگمان]چرا همیشه بهش شلیک می کنی؟ اون نه، با یه فراری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They beat about the whole length of the country for the escapee.
[ترجمه گوگل]برای فراری کل کشور را زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حدود کل کشور را به دلیل فراری مورد ضرب و شتم قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراری (اسم)
hideaway, bolter, runaway, fugitive, defector, escapee, deserter, refugee, flyaway, lamster

انگلیسی به انگلیسی

• one who has escaped, one who has run away

پیشنهاد کاربران

بپرس