پیشنهادهای محمود اقبالی (٣,٢٢٩)
ادعا پاسخ دهم تا جعلی بودن آن ها آشکار شود. این ادعاها در چارچوب یک روایت پان ترکی جعلی درباره ی تاریخ و زبان ایران و زبان ترکی ارائه شده اند و نیاز ...
ادعای مطرح شده ( درباره ی واژه ی قورمه و درباره ی تأسیس شهر قزوین توسط قاز، دختر افراسیاب ) را به صورت مستند و علمی بررسی کنیم و ببینیم کدام بخش ها م ...
ادعایی که مطرح شده مبنی بر اینکه واژه ی �یغما� از فعل ترکی �ییغماق / yığmaq� به معنای �جمع کردن� گرفته شده و معنای آن �به تاراج بردن� است، نیاز به بر ...
ادعای زبان شناختی مواجهیم که از نظر علمی و تاریخی نادرست، غیرمستند و دارای سوءبرداشت مفهومی است. در ادامه، با استناد به منابع معتبر زبان شناسی ترکی و ...
ادعایی که مطرح شده مبنی بر اینکه واژهٔ �چاپار� ترکی و برگرفته از فعل چاپماق ( تاختن ) است، یک نمونه از ساده سازی و مصادرهٔ تاریخی بدون پشتوانهٔ زبانی ...
خیال. [ خ َ ] ( ع اِ ) پندار. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ) . وهم. ( ناظم الاطباء ) . ظن. ( یادداشت مؤلف ) ...
واژه کلمه. [ ک َ ل ِ م َ ] ( ع اِ ) کلمة. سخن. گفتار. ( فرهنگ فارسی معین ) : حرز جان ساز ادب کاین کلمه بر سر افسر کسری رقم است. خاقانی. نوح بن منصو ...
( کملة ) کملة. [ ک َ م َ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ کامل ، و گویند: هو کامل و هم کملة. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) . ج ِ کامل. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب ...
معادا. [ م ُ ] ( از ع ، اِمص ) با کسی عداوت داشتن و این مخفف معادات است. ( غیاث ) ( آنندراج ) . دشمنی : ناز چندان کن بر من که کنی صحبت من تا مگرصحبت ...
ساقط. [ ق ِ ] ( ع ص ) افتاده. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( آنندراج ) . بر زمین افتاده. از بالا بپایین افتاده. فروافتاده. فرود آمده. || مرد فرومایه. بی ...
معادن. [ م َ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ معدن به معنی کان جواهر از زر و سیم و جز آن. ( آنندراج ) . کانها. ج ِ معدن که به معنی کان است. ( غیاث ) : معادن پس نبات ...
معادات. [ م ُ ] ( ازع ، اِمص ) عداوت کردن و با کسی دشمنی کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) . عداوت و دشمنی با یکدیگر. ( ناظم الاطباء ) : و بدان که اصل خلقت ...
معادی. [ م ُ ] ( ع ص ) دشمنی کننده. مقابل موالی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . دشمن دارنده. خصومت کننده دشمن. عدو : سرش رسیده به ماه بر، به بلندی و ...
معادل. [ م ُ دِ ] ( ع ص ) همسرو همتا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || برابر و مساوی و یکسان. ( ناظم الاطباء ) . هم چند. ( یادداشت ب ...
معادله. [ م ُ دَ ل َ / دِ ل ِ ] ( از ع ، اِمص ) برابری. هم چندی. هم سنگی. هم تنگی. توازن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و رجوع به معادلة شود. || ( ...
السام. [ اِ ] ( ع مص ) فهمانیدن و آموزانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . - السام حجت کسی را ؛ تلقین کردن و آموختن دلیل او را. ( از اقرب الموارد ) ...
الساق. [ اِ ] ( ع مص ) برچسبانیدن. ( منتهی الارب ) . بچیزی وادوسانیدن. ( مصادر زوزنی ) . بچیزی بادسانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . چسبانیدن. ( از اقرب ...
السان. [ اِ ] ( ع مص ) عاریت دادن کسی را شترکره ، تا بدان ناقه خود را دوشد، گویی زبان ( لسان ) شترکره را به او عاریت داده است. ( از منتهی الارب ) . | ...
الساع. [ اِ ] ( ع مص ) دشمنی انداختن میان دو کس و برآغالیدن بر یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . || گزانیدن کسی با عقرب یا ما ...
( آل ساعدی ) آل ساعدی. [ ل ِع ِ ] ( اِخ ) نام طایفه ای از عرب جباره ، ساکن فارس. منبع. لغت نامه دهخدا
( الساعة ) الساعة. [ اَس ْ سا ع َ ] ( ع اِ ) رستاخیز. رستخیز. روز قیامت. مأخوذ از قرآن کریم ، آیات : و یوم تقوم الساعة ( 12/30 ) ، اقتربت الساعة. ( ...
حسی. [ ح َس ْی ْ / ح ِ سا ] ( ع اِ ) چاه خرد در زمین نرم که به آب نزدیک باشد. || آبی که ریگ فروخورده باشد و چون ریگ یکسو کنند پیدا آید و منقطع نشود. ...
کما. [ ک َ ] ( اِ ) آستین رفیده را گویند و رفیده لته ٔچندی است که مانند گرد بالشی دوزند و خمیر نان را بر بالای آن پهن سازند و بر تنور چسبانند و آستین ...
صوف. ( ع اِ ) پشم گوسفند. ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه علائی ) ( مهذب الاسماء ) . پشم ، عِهْن. ج ، اَصواف. پشم بعضی حیوانات. ( غیاث اللغات ) . در ا ...
ائمه. [ اَ ءِم ْ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ امام. بزرگان. سران. پیشوایان : یکی را از بزرگان ائمه پسری وفات یافت. ( گلستان باب هفتم ) . - ائمه جماعت ؛پیش نم ...
موضوعی جالب در فرهنگ و تاریخ ایران پرداخته که نیاز به تحلیل دقیق با استفاده از منابع معتبر دارد. در ادامه، به تحلیل واژه �سبیل�، جایگاه فرهنگی آن در ...
بازی محلی سنتی به نظر می رسد که اصطلاحاتی مانند �آچمرز�، �گوی�، �نعل کردن�، �کاپیتان�، �شارژ گوی� و. . . در آن به کار رفته اند. برای پاسخ دقیق و مستن ...
ادعاهای تاریخی، فلسفی و حقوقی است که می طلبد هر بخش از آن با دقت و بر اساس منابع معتبر بررسی شود. در ادامه، جمله به جمله به نکات مطرح شده پاسخ می دهم ...
این ادعا که ضمایر و واژگانی مثل �که�، �چی�، �چه�، �کسی� و. . . از ترکی وارد فارسی شده اند، از اساس نادرست است و هیچ پشتوانه علمی، زبان شناختی یا تاری ...
این ادعا که ضمایر و واژگانی مثل �که�، �چی�، �چه�، �کسی� و. . . از ترکی وارد فارسی شده اند، از اساس نادرست است و هیچ پشتوانه علمی، زبان شناختی یا تاری ...
این ادعا که ضمایر و واژگانی مثل �که�، �چی�، �چه�، �کسی� و. . . از ترکی وارد فارسی شده اند، از اساس نادرست است و هیچ پشتوانه علمی، زبان شناختی یا تاری ...
نوشته ای که فرستادید، آقای بهنام رضایی ترکیبی از مغالطات زبانی، برداشت های نادرست از ساختار زبان شناسی تاریخی، و گاهی جعل آشکار در تحلیل های ریشه ش ...
ادعایی که در بالا آمده، ترکیبی از تحریف، تخیل، و سوء برداشت از زبان شناسی تاریخی است. اجازه بدهید با استفاده از منابع معتبر زبان شناسی و بررسی دقیق و ...
پاسخ مستند و علمی به این ادعای نادرست درباره ی واژه ی �خرخره� رو ارائه می دم، همراه با تحلیل زبان شناسی و منابع معتبر. - - - ❌ ادعای نادرست: > ...
ادعاهایی نیازمند بررسی دقیق زبان شناسی تاریخی، ریشه شناسی علمی و مقایسه تطبیقی میان زبان هاست. در ادامه با استفاده از منابع معتبر، به ویژه منابع زبان ...
ادعاها معمولاً آمیخته ای از حقیقت های نیم بند، سوءتفاهم ها، یا تحریفات عامدانه هستند که برای رد کردن نقش تاریخی ترک ها در تاریخ و زبان منطقه طراحی شد ...
تحریف تاریخی، نژادپرستی آشکار، و اطلاعات نادرست است. در این پاسخ، به صورت مستند و با ارجاع به منابع معتبر تاریخی و زبان شناسی، ادعاهای مطرح شده را نق ...
مندرس. [ م ُ دَ رِ ] ( ع ص ) رسم مندرس ؛ نشان و علامت ناپدیدگردیده و محوشده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . منطمس. ازمیان رفته : منزلی کاندر ...
مادی. ( ص نسبی ) منسوب به ماد. مربوط به قوم ماد: هنرهای مادی. || از اهل ماد. از مردم ماد. ( فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به ماد ( اِخ ) شود. مادی. ( ...
هیکل. [ هََ ک َ ] ( ع اِ ) هیأت. صورت و تنه مردم. ( برهان ) . صورت و شکل. ( غیاث اللغات ) . ریخت. کالبد. پیکر. ( منتهی الارب ) . صورت و شخص. ج ، هیا ...
وفاق. [ وِ ] ( ع مص ) موافقة. سازگاری کردن. ( غیاث اللغات ) . سازواری کردن. ( منتهی الارب ) . سازواری کردن و همراهی کردن. || ( اِمص ) سازواری و همراه ...
فؤاد. [ ف ُ آ ] ( ع اِ ) بصورت فَواد با واو نیز ضبط شده است. دل را گویند بسبب تحرک آن ، زیرا فأد در اصل بمعنی حرکت است ، و گروهی آن را به عقل تعبیر ...
ملت. [ م ِل ْ ل َ ] ( ع اِ ) دین و کیش و شریعت. ( غیاث ) . کیش و دین و آیین و مذهب. ( ناظم الاطباء ) . ملة. ج ، مِلَل � : فاتبعوا ملةابراهیم حنیفاً�. ...
ملی. [ م ِل ْ لی ] ( ص نسبی ) منسوب به ملت و آنچه که در ید و اختیار ملت است و گاهی توسعاً در زبان فارسی دولتی را نیز به سبب وابستگی دولت به ملت ، ملی ...
اقوام. [ اَق ْ ] ( ع اِ ) ج ِ قَوْم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . بمعنی خویشاوندان و فرقه ها و گروهها و طایفه ها. ( ناظم الاطب ...
اقوم. [ اَق ْ وَ ] ( ع ن تف ) راست تر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن ) . راست تر و درست تر. ( آنندراج ) . قویم تر. || برپای داشته ...
قوم. [ ق َ ] ( ع اِ ) گروه مردان و زنان معاً یا بخصوص گروه مردان و از این معنی است قول خدای تعالی : لایسخر قوم من قوم. ( قرآن 11/49 ) . و قول خدای تع ...
امت. [ اَ ] ( ع مص ) اندازه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . اندازه گرفتن. تقدیر. ( از اقرب الموارد ) ( از لسان ا ...
عوام. [ ع َ وام م ] ( ع اِ ) ج ِ عامّة. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به عامة شود. همه مردم و جمهور مردم. ( ناظم الاطباء ) . || ...
( تؤدة ) تؤدة. [ ت ُ ءَ دَ ] ( ع اِمص ) ( از �ؤد� ) آهستگی و درنگی. تُؤْدَة. ( منتهی الارب ) . رجوع به تواد شود. تؤدة. [ ت ُءْ دَ ] ( ع اِمص ) ...