ترجمه‌های حسین کتابدار (٢٦١)

بازدید
١,٣٤١
تاریخ
١٤ ساعت پیش
متن
Since you're breaking the law anyway by smuggling contraband, you might as well trick out your starship with all manner of illegal modifications.
دیدگاه
٠

از آنجایی که شما با قاچاق کالای قاچاق، قانون را زیر پا می گذارید، بهتر است سفینه فضایی خود را با انواع تغییرات غیرقانونی به کار بگیرید.

تاریخ
١٤ ساعت پیش
متن
She was tricked out of her life savings.
دیدگاه
٠

او را فریب دادند و تمام پس انداز زندگی اش را از او گرفتند.

تاریخ
١٤ ساعت پیش
متن
Her hat was tricked out with a yellow ribbon.
دیدگاه
٠

کلاهش با روبان زردی تزیین شده بود.

تاریخ
١٤ ساعت پیش
متن
The corporation was tricked out of $20 million.
دیدگاه
٠

�شرکت با حقه بازی ۲۰ میلیون دلار از دست داد. �/ �کلاهبرداری شد و شرکت ۲۰ میلیون دلار خود را از دست داد. �

تاریخ
١ روز پیش
متن
The landlord would not release him from his contract.
دیدگاه
٠

صاحبخانه اجازه نمی دهد که مستأجر زودتر از موعد یا بدون شرایط قرارداد را فسخ کند و مستأجر همچنان متعهد به اجرای مفاد قرارداد است.

تاریخ
١ روز پیش
متن
Belt up, will you?
دیدگاه
٠

آرام باش، میتونی؟ یا ساکت شو، لطفاً

تاریخ
١ روز پیش
متن
Just belt up, will you!
دیدگاه
٠

فقط ساکت شو، میتونی؟ یا حرف نزن لطفاً!

تاریخ
١ روز پیش
متن
Chambers waved his hand. "Belt up!" he snapped.
دیدگاه
٠

چمبرز دستش را تکان داد. سریع گفت: ساکت شو!

تاریخ
١ روز پیش
متن
Could you please belt up! I'm trying to study for the exam.
دیدگاه
٠

لطفاً کمی آروم باش! دارم برای امتحان مطالعه میکنم.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
I have a soft spot for my old school.
دیدگاه
٥

به مدرسه سابقم حس خوبی دارم / دلبستگی خاصی دارم.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Poor organization was certainly a contributory factor to the crisis.
دیدگاه
٥

سازماندهی ضعیف قطعاً یکی از عوامل مؤثر در ایجاد بحران بود.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The timely rain will certainly bring on the crops.
دیدگاه
٣

باران به موقع قطعاً باعث رشد یا به ثمر رسیدن محصولات کشاورزی خواهد شد.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
We should at least acknowledge their invitation, even if we decide not to go.
دیدگاه
٤

بهتر است لااقل پاسخ دعوتشان را بدهیم، حتی اگر نخواهیم شرکت کنیم.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
At first, she did not acknowledge being acquainted with the man.
دیدگاه
٤

در ابتدا منکر آشنایی با آن مرد شد/ اول قبول نکرد که مرد را میشناسد.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The strike took a heavy toll in lost productivity.
دیدگاه
٤

اعتصاب باعث کاهش چشمگیر در میزان تولید شد.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
So how is it that a call girl makes the grade?
دیدگاه
٤

پس چطور ممکن است یک دختر خیابانی ( call girl ) موفق شود؟ یا پس چگونه یک دختر خیابانی به استاندارد لازم می رسد؟

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Daughter Hyemi despises the call girl . despite Jina's attempts at friendship.
دیدگاه
٣

دختر به نام هی می به این دختر خیابانی ( call girl ) از روی نفرت نگاه می کند، با وجود تلاش های جینا برای دوستی با او.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
An asterisk is commonly used as a wild card.
دیدگاه
٣

علامت ستاره ( * ) معمولاً به عنوان نماد جایگزین ( wild card ) استفاده می شود.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Even the album cover is an Earth, Wind and Fire knockoff of a pyramid with Prince-like lettering.
دیدگاه
٢

حتی جلد آلبوم هم یک نسخه جعلی از نماد هرم گروه Earth, Wind & Fire است که با خطی شبیه به سبک پرینس نوشته شده.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
While knockoff phone producers are generally running afoul of the country's laws, the government mostly looks the other way.
دیدگاه
٣

اگرچه تولیدکنندگان گوشی های جعلی معمولاً قوانین کشور را زیر پا می گذارند، اما دولت اغلب چشم پوشی می کند.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The headmaster is trying to knock off every objection.
دیدگاه
٤

مدیر مدرسه دارد تلاش می کند همه ی اعتراض ها را از میان بردارد/ مدیر مدرسه سعی دارد همه اعتراض ها را برطرف کند.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Talking business at dinner is a faux pas in France.
دیدگاه
٣

صحبت کردن درباره ی کار و تجارت سر شام در فرانسه یک اشتباه اجتماعی به حساب می آید/ صحبت کردن درباره کار در هنگام شام خوردن در فرانسه یک اشتباه آداب اج ...

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
There it stood, covered with faux snow in all its V-8-powered glory.
دیدگاه
٣

آنجا ایستاده بود، پوشیده شده با برف مصنوعی و به شکوه کامل مجهز به موتور هشت سیلندر ( V8 ) .

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
It was a foregone conclusion that I would end up in the same business as him.
دیدگاه
٣

مطمئن بودم که بالاخره در همان کسب وکار او گیر می افتم/ اینکه من در نهایت وارد همون کسب وکار او بشم، نتیجه ای بود که از قبل قطعی بود.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Success is not in the cards for me.
دیدگاه
٣

موفقیت برای من رقم نخورده است/ به نظر نمی رسد موفقیت نصیب من بشود.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
The government has been encouraging individuals to opt out of the state pension scheme.
دیدگاه
١١

ترجمه جمله: دولت افراد را تشویق کرده است که از طرح بازنشستگی دولتی انصراف دهند.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
Under the agreement the Vietnamese can opt out at any time.
دیدگاه
١١

ترجمه جمله: بر اساس توافق، ویتنامی ها می توانند در هر زمان انصراف دهند.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The malcontent is gunning for his supervisor.
دیدگاه
١٣

"با ناخشنودی در حال حمله به سرپرست خود است. " در این جمله، "gunning for" به معنای تلاش برای حمله یا انتقام گرفتن است. "malcontent" به کسی اشاره دارد ...

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
This was his second prescient call.
دیدگاه
٢١

این دومین پیش بینی دقیق او بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
When I arrived squalling -- no doubt prescient about my imminent fate -- the streets were half black.
دیدگاه
١٧

وقتی به آنجا رسیدم و در حال گریه و زاری بودم - - بدون شک از سرنوشت نزدیکم آگاه بودم - - خیابان ها نیمه تاریک بودند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He went to heckle at their meetings.
دیدگاه
٢٤

او به منظور مزاحمت و مسخره کردن به جلسات آن ها رفت.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
But I do know that those poor civilians don't begin to know the score.
دیدگاه
٢٠

می دانم آن غیرنظامیان بیچاره از وضعیت واقعی یا حقیقت کامل آگاه نیستند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Delve a little deeper if you really want to know the score.
دیدگاه
١٩

اگر واقعاً می خواهید از وضعیت یا جزئیات واقعی مطلع شوید، باید بیشتر تحقیق یا بررسی کنید.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Howes thought it a prescient occasion.
دیدگاه
١٩

هاوز آن را یک موقعیت پیش گویانه دانست.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
That passage appeared prescient when the disastrous wreck on the Scillies scuttled four warships.
دیدگاه
١٧

آن متن زمانی که کشتی غرق شده ای بر روی جزایر سیلی چهار کشتی جنگی را نابود کرد، پیش بینی گرایانه به نظر رسید.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
They proved to be prescient on both counts.
دیدگاه
٢١

آن ها در هر دو مورد پیش بینی هایشان درست از آب در آمد.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
She lives in a grotty little room with nowhere to cook.
دیدگاه
١١

او در یک اتاق کوچک فرسوده فاقد آشپزخانه زندگی می کند.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
We went into a grotty house and sat at a table with a bucket of coal in the middle.
دیدگاه
١١

ما داخل یک خانه فرسوده و کثیف شدیم و دور میزی که وسط آن ظرفی پر از زغال سنگ قرار داشت، نشستیم.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
She lived in a grotty little room.
دیدگاه
١١

او در یک اتاق کوچک کثیف زندگی می کرد.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The flies leave a sticky residue on crops.
دیدگاه
١٠

مگس ها یک ماده چسبناک روی محصولات از خود باقی می گذارند.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Always using the same shampoo means that a residue can build up on the hair.
دیدگاه
١١

مواد موجود در شامپو، اگر به طور مداوم استفاده شوند، ممکن است روی موها تجمع یابند و باعث ایجاد لایه ای از باقیمانده شوند.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The executor shared out the estate.
دیدگاه
١٢

فرد مسئول مدیریت ارث ( وصی ) دارایی ها را بین وراث و ذی نفعان طبق وصیت نامه یا قوانین ارث تقسیم کرده است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The estate was broken up and farmed.
دیدگاه
١٠

املاک یا زمین ها تقسیم شدند و سپس به عنوان زمین های کشاورزی مورد استفاده قرار گرفتند.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
It is even possible that this residue could be used in its entirety to make heat shields.
دیدگاه
١٠

این احتمال وجود دارد که از پسماندهای موجود بطور کامل برای ساخت سپرهای حرارتی استفاده شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Several people were still working on the residue caught between their teeth.
دیدگاه
٨

چند نفر هنوز مشغول تمیز کردن دندان هایشان از ذرات باقیمانده بر روی آنها هستند.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
There is a green residue in the bottom of the test tube.
دیدگاه
١٠

در انتهای لوله آزمایش، مقداری ماده سبز رنگ باقی مانده است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The residue of the estate was divided equally among his children.
دیدگاه
١٠

ماترک املاک او، بطور مساوی میان فرزندانش تقسیم شد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
We're on course for our destination.
دیدگاه
١١

در مسیر درستی برای رسیدن به مقصدمان هستیم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The company is on course for profits of £20m in the next financial year.
دیدگاه
١١

شرکت برای کسب سود 20 میلیون پوند در سال آینده مالی، در مسیر درستی قرار گرفته است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
We're back on course to qualify for the championship.
دیدگاه
١٠

ما به مسیر درست برگشتیم تا واجد شرایط برای قهرمانی باشیم.