ترجمههای حسین کتابدار (٢١٤)
در مسیر درستی برای رسیدن به مقصدمان هستیم.
شرکت برای کسب سود 20 میلیون پوند در سال آینده مالی، در مسیر درستی قرار گرفته است.
ما به مسیر درست برگشتیم تا واجد شرایط برای قهرمانی باشیم.
رهبران غربی، مذاکرات تجاری را در مسیر و ریل درست قرار دادند
این رایانه چندین بار زمین خورده ( افتاده]، ولی با وجود این، هنوز هم کار می کند.
سه نوع محل اقامتی وجود دارد؛ قابل قبول، گران قیمت و مجلل.
دولت ائتلافی مجموعه مشکلات و چالش های خاص خودش را دارد.
زمانی که ائتلاف شکل گرفت، لیبرال ها از این ائتلاف کنار گذاشته شدند.
یک دولت ائتلافی پس از انتخابات عمومی بدون برنده قطعی، تشکیل شد.
بعد از انتخابات غیرقاطع، دولت ائتلافی تشکیل شد.
هیات مدیره، اقدام مدیر عامل را تایید نکرد.
او خود را به عنوان یکی از اعضای خانواده سلطنتی جا زد تا این که هویت واقعی اش افشاء شد.
این منجر به مداخله موقت دولت می شود که متعاقب آن، ممکن است انسجام و ثبات اهداف را بیشتر تضعیف کند.
منظور من توافقات موقت یا مسکن های کوتاه مدت نیست.
این کمیته متشکل از 148 کمیته دائمی و 3 کمیته موقتی است.
اطلاعات دقیق تر را می توان به صورت موقت به دست آورد.
تمشک میوه ی حاصل از رشد برچه های مجزا و متعدد یک گل است ( میوۀ مجتمع )
ارتش اکنون این مجوز را دارد تا به قصد کشتن، شلیک نماید.
توانایی برای این که بطور مستقل کاری را شروع و اقدام نمایید.
ایوان با انزجار برگشت و با گام های بلند و تند از اتاق خارج شد.
رسوایی زندگی خصوصی اش بزودی به شرکتش می رسد.
لاف زدن درباره مقدار ثروت و دارایی، نامناسب و نماد یک فرد تازه به دوران رسیده است.
همکاران نابغه جوان، او را یک تازه به دوران رسیده در نظر می گیرند.
تفریگاه های امروزی، هر نوع امکانات رفاهی برای خرید در طول روز و دسترسی به کلاب ها، دسکوها و کازینوها را در طول شب فراهم می کنند.
او خیلی زود متوجه امکانات رفاهی محیط جدید اطرافش شد.
آنها امکانات رفاهی لازم را برای مردم محلی فراهم خواهند کرد.
ناجی دیگر ما، ویلیام میلر وزیر خزانه داری بود.
در این وضعیت جوی نامناسب، با بالا رفتن از کوه، جان خود را به خطر نیندازید.
قصد ندارم با عصبانی کردن این مرد، جانم را به خطر بیندازم.
رانندگان یدک کش با جان خود بازی می کنند/ جان خود را به خطر می اندازند.
هنگامی که جوانان مواد مخدر مصرف می کنند، جان خود را به خطر می اندازند.
او برای من یک پیام نامفهوم روی دستگاه پیام گیر تلفن گذاشته است.
سابقاً بچه های دیگر ، در زمین بازی، او را که هم چاق بود و هم عینکی، مسخره می کردند.
در فصل بهار، روستاهای ماهیگیری بسیار فعال و سرزنده می شوند ( احتمالاً به دلیل ورود بیشتر فعالیت های ماهیگیری، گردشگران یا رویدادهای فصلی ) .
شهر پس از تاریک شدن هوا، فعال و جان گرفت.
او تاریخ را با داستان خاطرات خودش زنده کرد.
او با قدرت سخنوریش، مخالفان را شکست داد.
در مجموع، استفاده از کلمه ولنگاری تقریبا یک اصطلاح توهین آمیز است.
اطلاق اصطلاح"خرخوان" به کسی که زیاد درس می خواند، تعبیر توهین آمیزی است.
و سپس یک جوک بی مزه و توهین آمیز درباره دو نفر که روی ویلچر بودند، گفت.
خدمتیار/ کمک پیشخدمت با سرعت لیوان آب مرا پس از هر جرعه نوشیدن، پُر می کند.
مورتن، خدمتیار/ کمک پیشخدمت جدید، در اوقات فراقتش به ورزش بکس می پردازد.
رییس جایگاه شغلی پیشخدمت بی دقت را به جایگاه خدمتیار تنزل داد.
من قبلاً هرگز موتورسیکلت سوار نشده بودم. اما برای جا زدن، خیلی دیر شده بود.
وقتی تصمیم می گیرید، هرگز پا پس نکشید.