ترجمه‌های حسین کتابدار (٣٦١)

بازدید
٢,٧٤٨
تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The reception was a subdued affair.
دیدگاه
٧

پذیرایی مهمانی حالتی آرام و بی هیاهو داشت. / جمله نشان می دهد که مراسم پذیرایی بدون شور و هیجان زیاد، در فضایی آرام و فروتنانه برگزار شده است

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Dixie wipes a raindrop from his brow.
دیدگاه
٨

دیکسی یک قطره باران را از پیشانی اش پاک می کند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
His mouth felt like something rancid had curled up inside and he silently cursed the demon booze.
دیدگاه
١٠

انگار یه چیز گندیده توی دهنش جا خوش کرده بود، و بی صدا شراب لعنتی رو فحش داد. / دهانش انگار لانه ی چیزی گندیده شده بود، و در سکوت، شرابِ اهریمنی را ن ...

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Balor let out a bellow of fear and, in the same moment, the Trees closed in.
دیدگاه
١١

بالور فریادی بلند و وحشتناک سر داد و درست در همان لحظه، درختان به سویش حمله ور شدند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He gave a sudden bellow of laughter.
دیدگاه
١١

او ناگهان با خنده ای بلند و با صدای رسا خندید.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The music was so loud we had to bellow at each other to be heard.
دیدگاه
١٠

موسیقی آن قدر بلند بود که مجبور بودیم سر هم داد بزنیم تا شنیده شویم.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Engineering did not allow for much fluidity of identity to ascend.
دیدگاه
١٢

تو فضای مهندسی، آدم نمی تونست با هویت منعطف یا متغیر رشد کنه. یا / مهندسی جایی نبود که بشه با هویت های غیرثابت یا متفاوت پیشرفت کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
A set of exchange mechanism for the market fluidity is essential to the development of the second board market.
دیدگاه
٩

برای اینکه بازار دوم رشد کنه، باید یه سری سازوکار مبادله وجود داشته باشه که سیالیت بازار رو حفظ کنن.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Their criteria of personal responsibility enjoy the fluidity necessary to achieve social policies rather than the rigour demanded by respect for individual autonomy.
دیدگاه
٧

معیارهای آن ها برای مسئولیت پذیری فردی از سیالیت/ انعطاف لازم برای دستیابی به سیاست های اجتماعی برخوردارند، نه از سخت گیری که احترام به خودمختاری فر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
You only have a little more to go before you are done with this taskmaster planet.
دیدگاه
١١

در جمله بالا، taskmaster planet استعاره ای از زحل است، و گوینده در واقع اشاره می کند که شنونده در حال گذر از مرحله سخت یا درس آموز زندگی خود است — ول ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
No central planner need call, no taskmaster need coerce.
دیدگاه
٨

نه برنامه ریز مرکزی لازم است فرمان دهد، نه ناظم سختگیر باید اجبار کند. / نه نیازی به دستور از بالا هست، نه کسی باید با زور و اجبار کاری را پیش ببرد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Master flatlet is deployed the study, bathhouse, space that wash bath, large make up, even gym.
دیدگاه
١٠

اتاق اصلی به گونه ای طراحی شده که شامل بخش مطالعه، حمام، فضای شست وشو و استحمام، اتاق گریم بزرگ، و حتی سالن ورزش است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Bejing's time honored public bathhouse Qinghuachi has gone to college for the first time to recruit for its traditional technique - chiropody, the Beijing Evening News reported.
دیدگاه
١٠

حمام سنتی و قدیمی پکن، اکنون برای حفظ و آموزش مهارت های درمانی سنتی خود مانند پدیکور درمانی، برای نخستین بار با دانشگاه وارد همکاری و جذب نیروی جوان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Isn't there a white knight upon a fiery steed?
دیدگاه
١٠

آیا شوالیه ای سپیدپوش بر اسبی آتشین نیست که بیاید؟/ یا به صورت روان تر در فارسی: آیا قهرمان سفیدپوشی نیست که سوار بر اسب شعله پوش از راه برسد؟ /یا در ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Whether or not he realised the fact was neither here nor there.
دیدگاه
٩

مهم نبود که فهمیده بود یا نه؛ اون قضیه اصلاً ربطی نداشت. / یا اینکه فهمید یا نه، به بحث مربوط نبود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
It's true we're not friends but that's neither here nor there. We're still able to work together.
دیدگاه
١٠

درسته رفیق نیستیم، ولی اون مهم نیست؛ هنوزم می تونیم با هم کار کنیم. یا خب آره، دوست نیستیم، ولی اون ربطی به کارمون نداره؛ می تونیم همکاری کنیم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Art was neither here nor there; money was the issue.
دیدگاه
١١

هنر اصلاً مطرح نبود؛ قضیه سرِ پول بود. یا هنر اهمیتی نداشت؛ مشکل، پول بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Start worrying when we're neither here nor there.
دیدگاه
٨

وقتی دیگه معلوم نیست کجای کاریم، اون وقته که باید نگران باشیم. یا اگه به جایی برسیم که نه این وری باشیم نه اون وری، اون وقت باید ترسید.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
That, if you'll pardon my saying so, is neither here nor there.
دیدگاه
٧

اگه جسارت نباشه، اون حرف اصلاً به بحث مربوط نیست.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
A jealous zephyr, not a doubt.
دیدگاه
١١

نسیمی حسود، بی هیچ شکی. در زبان محاوره ای: یه نسیم حسود بود، شک نکن. یا نسیم حسادت آمیزی بود، بدون شک.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I put my foot down and the Zephyr gathered speed up the slope.
دیدگاه
١٠

تصمیممو گرفتم و نسیم درونم سرعت گرفت و از سربالایی بالا رفت. یا در ترجمه ای محاوره ای تر: محکم ایستادم سر حرفم، و انگار یه نیروی درونی شروع کرد به او ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Does chill cold zephyr a cold what to drug use?
دیدگاه
٧

آیا نسیم سرد و خفیف، یا سرمای ملایم، تأثیری بر مصرف مواد داره؟

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
By ten o'clock he'd had a skinful.
دیدگاه
٧

تا ساعت ده حسابی مست کرده بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
We set the flying jib and cracked on.
دیدگاه
٧

بادبان جلویی را برافراشتیم و به حرکت ادامه دادیم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Most of the graft was done for them by their assistants.
دیدگاه
٧

بیشتر زحمت ها را دستیاران شان برایشان کشیدند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The management tried unsuccessfully to graft new working methods onto the existing ways of doing things.
دیدگاه
٧

مدیریت تلاش ناموفقی کرد تا روش های کاری جدید را به شیوه های موجود تحمیل کند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He promised an end to graft and corruption in public life.
دیدگاه
٦

او وعده داد که به فساد و رشوه خواری در عرصه ی عمومی پایان دهد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I've never been afraid of hard graft.
دیدگاه
٥

هیچ وقت از کار سخت نترسیدم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
They portaged their gear around the rapids.
دیدگاه
٦

تجهیزات شان را دورِ آب های خروشان حمل کردند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
We got togged up in walking gear for the hike.
دیدگاه
٧

برای پیاده روی لباس مخصوص پوشیدیم. / خودمونو با لباس پیاده روی آراستیم یا تیپ کوهنوردی زدیم برای پیاده روی

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Police in riot gear baton-charged the crowd.
دیدگاه
٦

پلیس ضدشورش با باتوم به جمعیت حمله کرد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He got a fly - ass ninJa outfit and parachute.
دیدگاه
٩

"او یک لباس نینجای بسیار شیک و یک چتر نجات دارد. "/ این جمله به صورت طنز یا توصیفی می تواند درباره شخصیتی بگوید که لباس نینجایی خیلی جذاب پوشیده و بر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The Ninja is your team's MVP, and no one knows it.
دیدگاه
٦

"نینجا بهترین بازیکن ( با ارزش ترین بازیکن ) تیم شماست و هیچ کس از این موضوع خبر ندارد. " / در ورزش یا بازی ها، MVP مخفف عبارت "Most Valuable Player" ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The Ninja complied with no code of honour in combat situations.
دیدگاه
٨

"نینجا در موقعیت های مبارزه هیچ کد افتخاری را رعایت نمی کرد. " / توضیح: برخلاف سامورایی ها که به یک کد اخلاقی به نام بوشیدو ( Bushido ) پایبند بودند، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
It was inevitable that his Ninja mutant turtle followed!
دیدگاه
٤

"این اجتناب ناپذیر بود که لاک پشت نینجای او هم دنبال کند!"/ در واقع، این جمله ممکن است برای بیان inevitability ( اجتناب ناپذیری ) اتفاق یا دنبال کردن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Auschwitz Central was no mere spur or siding.
دیدگاه
٦

آشویتس مرکزی تنها یک شاخه یا خط فرعی ساده نبود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Would you try to avoid her and drive off to certain death, or would you keep going and kill her?
دیدگاه
٦

آیا سعی می کنی از او دور شوی و به سمت مرگ حتمی برانی، یا ادامه می دهی و او را می کشی؟/ این سوال یک معضل اخلاقی کلاسیک است که اغلب در فلسفه اخلاق و مو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Airlines recommend hard-sided cases for durability.
دیدگاه
٦

شرکت های هواپیمایی معمولاً استفاده از چمدان های سخت پوسته ( hard - sided cases ) را برای دوام و محافظت بهتر وسایل توصیه می کنند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Joan Smith's detective stories are a cut above the rest.
دیدگاه
٨

داستان های کارآگاهی جوآن اسمیت یک سر و گردن بالاتر از بقیه هستند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The lasagna at Bella Mia is a cut above other restaurants' versions.
دیدگاه
٥

لازانیا در رستوران Bella Mia یک سر و گردن بالاتر از نسخه های سایر رستوران هاست. یعنی لازانیای این رستوران نسبت به همیشه نسخه های موجود در رستوران های ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
A cut above the average, with its colourful murals and imaginative room decor in this often dreary area.
دیدگاه
٦

یک سر و گردن بالاتر از حد متوسط، با نقاشی های رنگارنگ دیواری و دکوراسیون خلاقانه اتاق در این منطقه که اغلب کسل کننده است.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
He finds his wife has deserted him and with a dirty lowlife too.
دیدگاه
٥

او متوجه می شود که همسرش ترکش کرده و با یک آدم پست و کثیف هم رفته. / در زبان محاوره ای: فهمید زنش ولش کرده، اونم با یه آدم آشغال یا زنش گذاشته رفته، ...

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Ladbroke Grove urban guerilla psychedelic sci-fi warriors probably sums it up.
دیدگاه
٥

یه مشت جنگجوی سای فای خفنِ خیابونیِ لدبروک گروو—همین دیگه!

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Several different minerals aggregate to make up what we call granite.
دیدگاه
٤

چندین کانی مختلف با هم ترکیب می شن تا چیزی رو تشکیل بدن که ما بهش گرانیت می گیم. /در زبان محاوره ای: چند جور سنگ معدنی با هم جمع می شن و می شن همون گ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The city's orchestra is acknowledged to be one of the world's finest.
دیدگاه
٥

ارکستر شهر به عنوان یکی از بهترین ارکسترهای جهان شناخته شده است.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
So this would almost be a mercy killing.
دیدگاه
٥

پس این تقریباً نوعی کشتن از روی ترحم است.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Whether mercy killing is justifiable is still an open question.
دیدگاه
٦

اینکه آیا کشتن با مهربانی ( مرگ آسان یا کشتن ترحم آمیز ) قابل توجیه است یا خیر، هنوز یک موضوع بحث برانگیز و بدون پاسخ قطعی باقی مانده است.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Then you bust your buns through the boonies all day long, sweating, just soaking wet.
دیدگاه
٥

منظور این است که شما تمام روز را در مناطق دورافتاده و بیرون از شهر با کلی سختی و تلاش کار می کنید و از شدت فعالیت عرق ریز هستید، کاملاً خیس از عرق.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The profitable customers are of considerable importance because it is common for the top profit decile to support the remaining customer base.
دیدگاه
٦

مشتریان سودآور اهمیت زیادی دارند زیرا معمولاً ده درصد بالای مشتریان ( top profit decile ) سهم عمده ای از سود شرکت را به دست می آورند و به نوعی از لحا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
Within the top decile, the super - rich have left the merely well - off far behind.
دیدگاه
٥

در میان دهک بالایی درآمد ( یعنی ۱۰ درصد بالای جامعه از نظر درآمد ) ، افرادی به عنوان ابرثروتمندان ( super - rich ) وجود دارند که فاصله قابل توجهی از ...