fluidity

/fluːˈɪdəti//fluːˈɪdɪti/

معنی: سیالیت، روانی بیان، سلاست بیان
معانی دیگر: طلاقت لسان

جمله های نمونه

1. She danced with great fluidity of movement.
[ترجمه گوگل]او با حرکت روانی بسیار رقصید
[ترجمه ترگمان]او با سرعت زیادی می رقصید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Durante dances with fluidity and grace.
[ترجمه گوگل]دورانته با سیالیت و ظرافت می رقصد
[ترجمه ترگمان]Durante با روانی و لطافت رقص می رقصد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such a conception allows for a greater fluidity between the two modes than has hitherto been found acceptable.
[ترجمه گوگل]چنین تصوری امکان سیالیت بیشتر بین دو حالت را نسبت به آنچه که تاکنون قابل قبول بوده است، می دهد
[ترجمه ترگمان]چنین تصوری جریان بیشتری بین دو حالت را امکان پذیر می کند تا این که تا کنون قابل قبول نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the nimbleness of her line, the fluidity with which she shifts between the meditative, intellectual and rhapsodic remains.
[ترجمه گوگل]اما چابکی خط او، سیالیتی که با آن بین مدیتیشن، فکری و راپسودیک جابه‌جا می‌شود، باقی می‌ماند
[ترجمه ترگمان]اما توانسته ام چالاکی خط خود را، یعنی جریان شناوری را که در میان تفکر اندیشه و اندیشه و اندیشه و اندیشه به جا می گذارد، بکار بندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If you were expecting the graceful and chaste fluidity of Swan Lake, you would surely have got the right gunk.
[ترجمه گوگل]اگر منتظر سیالیت برازنده و پاک دریاچه سوان بودید، مطمئناً گانک مناسبی می‌داشتید
[ترجمه ترگمان]اگر منتظر بود که ذهن زیبا و chaste کنار دریاچه سو ان قرار بگیرد، مسلما این ماده چسبناک به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their criteria of personal responsibility enjoy the fluidity necessary to achieve social policies rather than the rigour demanded by respect for individual autonomy.
[ترجمه گوگل]معیارهای مسئولیت شخصی آنها از سیالیت لازم برای دستیابی به سیاست های اجتماعی برخوردار است نه از سختگیری که برای احترام به استقلال فردی لازم است
[ترجمه ترگمان]معیارهای آن ها مربوط به مسیولیت شخصی، از جریان لازم برای دستیابی به سیاست های اجتماعی برخوردار است و نه دقت مورد تقاضا برای استقلال فردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fluidity of liquids consisting of large molecules is lower than those consisting of small molecules.
[ترجمه گوگل]سیالیت مایعات متشکل از مولکول های بزرگ کمتر از مایعات متشکل از مولکول های کوچک است
[ترجمه ترگمان]شناوری مایعات که متشکل از مولکول های بزرگ است کم تر از those است که دارای مولکول های کوچک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A set of exchange mechanism for the market fluidity is essential to the development of the second board market.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از مکانیسم های مبادله ای برای سیالیت بازار برای توسعه دومین بازار تابلو ضروری است
[ترجمه ترگمان]یک سری مکانیزم تبادل برای جریان بازار برای توسعه بازار بورد دوم ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The heart mito- chodria membrane fluidity and red cell membrane fluidity of lard group rat were lower than th. . .
[ترجمه گوگل]سیالیت غشای میتوکندری قلب و سیالیت غشای گلبول قرمز موش صحرایی گروه گوشت خوک کمتر از th بود
[ترجمه ترگمان]جریان heart غشا قلب و جریان الکتریکی غشای گلبول قرمز of چربی خوک کم تر از قبل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This standard is applicable to the test for fluidity of cement mortar.
[ترجمه گوگل]این استاندارد برای آزمایش سیالیت ملات سیمان قابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]این استاندارد برای آزمایش جریان ملات سیمان قابل استفاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because medical congee has decoction, fluidity, pappy characteristic, this is, not only sweet and goluptious, facilitate absorb, and can raise gastric spirit, remedial chronic.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که ادویه طبی دارای جوشانده، سیالیت، خصوصیات پاپی است، این نه تنها شیرین و لذیذ است، جذب را تسهیل می کند و می تواند روحیه معده را بهبود بخشد، مزمن را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که congee پزشکی، جوشانده، شناوری، مشخصه pappy را دارد، این نه تنها شیرینی و goluptious است، جذب را تسهیل می کند و می تواند روح شکمی، remedial مزمن را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Engineering did not allow for much fluidity of identity to ascend.
[ترجمه گوگل]مهندسی اجازه نمی داد که سیالیت هویت زیاد شود
[ترجمه ترگمان]مهندسی اجازه جریان زیاد بودن هویت برای بالا رفتن را نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Discussing an essential distinction between fluidity and mold - filling capacity of melting metal.
[ترجمه گوگل]بحث در مورد تمایز اساسی بین سیالیت و قالب - ظرفیت پر کردن فلز در حال ذوب
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد تفاوت اساسی بین جریان روان بودن و ظرفیت پر کردن فلز در حال ذوب شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If it is cut crosswise, across the bias of the cloth, which gives fluidity and firmness it will hang straight.
[ترجمه گوگل]اگر به صورت ضربدری بریده شود، در سراسر بایاس پارچه، که به سیالیت و استحکام می دهد، صاف آویزان می شود
[ترجمه ترگمان]اگر از میان چین های پارچه ای که جریان را به جریان می اندازد و استحکام و استحکام داشته باشد به صورت عمودی بریده می شود، صاف و صاف خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیالیت (اسم)
fluidity, liquidity

روانی بیان (اسم)
fluidity

سلاست بیان (اسم)
fluidity

تخصصی

[عمران و معماری] سیلان - سیالی - روانی - سیلانی
[مهندسی گاز] روانی، درجه سیال بودن، سیلان
[زمین شناسی] سیلان، روانش
[نساجی] سیلان - جریان - روان - سیالی
[پلیمر] بستر سیال

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being fluid; quality of flowing smoothly and easily

پیشنهاد کاربران

بی ثباتی، تغییرپذیری
تغییرات
صراحت
سیّالی و روانی
نرمی و ملایمت
تغییرپذیری
fluidity ( مهندسی بسپار )
واژه مصوب: سَبُک رَوی
تعریف: ← سَبُک روی پویا
نرمش - انعطاف پذیری
طلاقت لسان
all the girls who have bern
bellied are always divorced

بپرس