پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٤,٢٩١)

بازدید
١٥,٨٤٩
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کِنتِمپ چوئِس 🔸 معادل فارسی: تحقیرآمیز / با نفرت / با بی احترامی / با نگاه از بالا در زبان محاوره ای: با تحقیر حرف زد، نگاهش از بالا بود، طرفو کوچیک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: پرحرف / پررو / بی ادب / زبان دراز / وراج ( با بار منفی ) در زبان محاوره ای: زیاد حرف می زنه، دهن لقه، هی حرف درمیاره، پررو شده، بی ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بی ادب / گستاخ / پررو / طعنه زن / تحریک آمیز ( طنزآمیز یا جنسی ) در زبان محاوره ای: پررو بازی درمیاره، شوخی ناجور می کنه، لحنش تحریک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: از خودراضی / پرمدعا / طعنه زن / خودباهوش پندار / متلک گو در زبان محاوره ای: خیلی خودش رو زرنگ می دونه، پررو بازی درمیاره، هی متلک می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف عبارت Extrasensory Perception 🔸 معادل فارسی: ادراک فراحسی / حس ششم / توانایی ذهنی ماورایی / ادراک غیرحسی در زبان محاوره ای: حس ششم داره، ذهنش چ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: تحقیر کردن / افشا کردن / شناختن باطن / قضاوت کردن با دقت در زبان محاوره ای: طرفو خوند، قشنگ شناختش، زد تو نقطه ضعفش، رسواش کرد، قضاوت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: پریدن / جَستن / لی لی کردن / جهش کوتاه در زبان محاوره ای: یه هو پرید، لی لی کرد، یه جَست زد، یه دفعه جابه جا شد 🔸 تعریف ها: 1. ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: از بین بردن هیجان جنسی / سرد کردن طرف / خراب کردن حال کسی در زبان محاوره ای: حال گیری، ضدحال زدن، خاموش کردن شور و هیجان طرف عبارت "d ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: مخفیانه / در خفا / بی سر و صدا / پنهانی در زبان محاوره ای: یواشکی، بی سروصدا، درگوشی، پنهونی عبارت "on the QT" از اختصار واژه ی quiet ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: فراتر از حد مجاز / بیش از حد قانونی / تجاوز از سقف تعیین شده در زبان محاوره ای: از حد گذشته، بیش از اندازه، قاطی کرده، خلاف قانون در ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: ده دلار ( در زبان عامیانه ) در زبان محاوره ای: یه دایم یعنی ده دلار، ده تایی، یه اسکناس ده دلاری در فرهنگ عامیانه ی آمریکایی، "dime" ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: دفتر کل / دفتر حساب / دفتر ثبت مالی در زبان محاوره ای: دفتر حساب ها، دفتر مالی، دفتر ثبت تراکنش ها در دنیای رمزارز، "Ledger" نام یک ش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: خزانه داری / وزارت دارایی / صندوق دولت / حساب مالی دولت در زبان محاوره ای: خزانه ی دولت، صندوق مالی کشور، اداره ی پول و مالیات 🔸 تع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: نقطه ی قیمتی / قیمت هدف / سطح قیمت پیشنهادی در زبان محاوره ای: قیمتی که برای فروش مناسب تره، قیمت بهینه، قیمت تعادلی 🔸 تعریف ها: 1. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: فشار مالی / خرج سنگین / ضربه به جیب / لطمه به بودجه در زبان محاوره ای: خرجش سنگین بود، جیبش خالی شد، فشار مالی آورد، پول ته کشید 🔸 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ضربه زدن به چیزی / کاهش دادن محسوس / لطمه وارد کردن در زبان محاوره ای: یه ضربه بهش زد، یه کم ته کشید، خرجش کرد، کمش کرد در زبان انگلی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ضربه مالی / خسارت مالی / خرج ناگهانی / لطمه به بودجه در زبان محاوره ای: یه خرج سنگین خورد، یه ضربه به جیبش وارد شد، پولش یه کم ته کشی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: قیمت برچسبی / قیمت رسمی کارخانه / قیمت اولیه ی اعلام شده در زبان محاوره ای: قیمت روی برچسب، قیمت اولیه ی ماشین، قیمت رسمی قبل از تخفی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: حق عضویت / عوارض / بدهی / پرداخت های الزامی در زبان محاوره ای: پولی که باید برای عضویت یا استفاده از خدمات پرداخت کنی؛ مثل شارژ یا حق ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: هزینه / خرج / پرداخت / سرمایه گذاری اولیه در زبان محاوره ای: پول خرج شده، هزینه ای که اول کار باید بدی، خرج اولیه در متون رسمی مالی و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بی نهایت عالی / محشر / بهترین ممکن / درجه یک در زبان محاوره ای: آخرشه! / ترکونده! / محشره! / حرف نداره! 🔸 تعریف ها: 1. ( عامیانه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: عالی / بی نظیر / درجه یک / توپ / خیلی خفن در زبان محاوره ای: محشره، ترکونده، خیلی خفنه، حرف نداره 🔸 تعریف ها: 1. ( غیررسمی – تحسی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: خیلی عالی / بی نظیر / درجه یک / توپِ توپ در زبان محاوره ای: محشره، حرف نداره، خیلی خفنه 🔸 تعریف ها: 1. ( غیررسمی – طنزآمیز ) : تو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: خیلی خوشحال / حسابی ذوق زده / از خوشحالی در پوست خودش نگنجیدن در زبان محاوره ای: کِیف کرده، حسابی خوشحاله، از خودش راضیه 🔸 تعریف ها ...

پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: نارسایی مزمن وریدی / اختلال مزمن در بازگشت خون وریدی در زبان محاوره ای: خون تو پاها جمع می شه، رگ ها خوب کار نمی کنن، پاها ورم می کن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: یه جور خاصی اثر گذاشت / حسش فرق داشت / عجیب تأثیرگذار بود / یه جور دیگه بود در زبان محاوره ای: یه جوری زد تو قلبم، حسش فرق داشت، عجی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: بدنام کردن / بی انصافی کردن / قضاوت ناعادلانه / تصویر منفی دادن در زبان محاوره ای: براش بد درآوردن، بی خود خرابش کردن، بی انصافانه ق ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: جهان اینترنتی / دنیای مجازی / فضای دیجیتال در زبان محاوره ای: کل زندگی ش تو نت ورسه، تو دنیای مجازیه، تو فضای آنلاین غرق شده 🔸 تعری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: کاربر اینترنت / اهل نت / نت گرد / آنلاین باز در زبان محاوره ای: همیشه تو نتِ، عاشق اینترنتِ، همش آنلاینه، نت گرد حرفه ایه 🔸 تعریف ه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 تعریف و توضیح: پورت در شبکه کامپیوتری به معنای یک نقطه پایانی ( Endpoint ) مجازی است که ارتباطات بین دستگاه ها را امکان پذیر می کند و به هر برنامه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: چندپخشی / ارسال چندوجهی 🔸 تعریف ها: روش انتقال داده در شبکه های کامپیوتری است که داده ها را از یک فرستنده به چندین گیرنده مشخص و عض ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 تعریف ها: در شبکه های کامپیوتری، Broadcast روشی است که طی آن یک پیام یا بسته داده ای از یک نقطه ( منبع ) به همه دستگاه ها و گره ها ( گیرنده ها ) د ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سوئیچینگ بسته ای / انتقال داده به صورت بسته ای 🔸 تعریف ها: روش انتقال داده در شبکه های کامپیوتری است که داده ها را به واحدهای کوچ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 تعریف ها: Backbone شبکه، بخش مرکزی و حیاتی یک شبکه کامپیوتری بزرگ است که شبکه های کوچکتر یا زیرشبکه ها را به هم متصل می کند. این بخش معمولا دارای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: درگاه شبکه / گذرگاه شبکه 🔸 تعریف ها: گیت وی یک دستگاه یا گره ( Node ) در شبکه است که اتصال بین دو شبکه مختلف با پروتکل های متفاوت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: ارائه دهنده خدمات اینترنت / شرکت خدمات اینترنت 🔸 تعریف: ISP شرکتی است که دسترسی کاربران و سازمان ها به اینترنت و خدمات مرتبط را ف ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: مسیریاب شبکه / مسیریاب اینترنت / روتر 🔸 تعریف ها: یک دستگاه یا نرم افزار در شبکه است که داده ها را بین شبکه های مختلف هدایت و منت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: دل ربا / دوست داشتنی / جذاب / شیرین / دلنشین در زبان محاوره ای: با نمک، بامزه، دل نشین، آدم ربا ( نه به معنای جنایی! ) 🔸 تعریف ها: ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: عمراً / محاله / همچین روزی نمیاد در زبان محاوره ای: �عمراً همچین چیزی بشه�، �اون روزی که فلان اتفاق بیفته�، �وقتی فلانی آدم بشه!� 🔸 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: شفقت به خود / مهربانی با خود / خودمراقبتی احساسی در زبان محاوره ای: با خودش مهربونه، خودشو درک می کنه، خودشو سرزنش نمی کنه، خودشو دو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: جایگاه یابی / موضع گیری / تعیین دیدگاه / موقعیت سازی در زبان محاوره ای: طرف کجا وایساده؟ چی فکر می کنه؟ دیدگاهش نسبت به موضوع چیه؟ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سهم دادن / بخشی از سود یا منابع رو واگذار کردن در زبان محاوره ای: یه تیکه از کیک رو بده! / یه سهم بده / بذار بقیه هم یه چیزی گیرشون ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 معادل فارسی: مغرور / مطمئنِ بیش ازحد / خودرأی / از خود راضی در زبان محاوره ای: خیلی مطمئنه، انگار فکر می کنه هیچ وقت اشتباه نمی کنه، یه جورایی از ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: خیلی باحاله که دیگه مدرسه نمی خواد / زیادی باکلاسه / از همه جلوتره در زبان محاوره ای: اون قدر باحاله که دیگه مدرسه براش کوچیکه! / خیل ...

پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: تا قیامت / خیلی دیر / وقتی دیگه خیلی گذشته در زبان محاوره ای: تا وقتی گاوها برگردن! یعنی خیلی دیر، شاید هیچ وقت، تا وقتی دیگه فایده ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: سحرگاه / خیلی زود صبح / کله ی سحر در زبان محاوره ای: خیلی زود، قبل از طلوع، وقتی هنوز هوا تاریکه، کله ی سحر 🔸 تعریف ها: 1. ( زمانی ...

پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: تسلیم نشو / کشتی رو واگذار نکن / مقاومت کن در زبان محاوره ای: تا تهش برو، جا نزن، کوتاه نیا، بی خیال نشو 🔸 تعریف ها: 1. ( تاریخی – ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: نگران نباش / خودتو ناراحت نکن / بی خیال باش در زبان محاوره ای: ولش کن، نگران نباش، آروم باش، چیزی نیست 🔸 تعریف ها: 1. ( آرام بخش – ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: تصمیم گیری برای حرکت بعدی / تعیین استراتژی / فرمان دادن به اجرا در زبان محاوره ای: بگه چی کار کنیم، تصمیم بگیره، بگه حرکت بعدی چیه � ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 معادل فارسی: پیش بینی کردن آینده / نشانه خوانی / تحلیل نشانه ها در زبان محاوره ای: از روی نشونه ها حدس زدن، آینده رو خوندن، فهمیدن که چی در راهه ...