dignitary

/ˈdɪɡnəˌteri//ˈdɪɡnɪtəri/

معنی: خواجه، شخص بزرگ
معانی دیگر: شخص، عالیرتبه، والامقام، جاهمند، وابسته به شخص عالیرتبه، جاهمندانه، عالی مقام

جمله های نمونه

1. dignitary titles
القاب اشخاص والا مقام

2. Many of the local dignitaries attended his grandfather's funeral.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مقامات محلی در مراسم خاکسپاری پدربزرگش شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مقامات محلی در مراسم تدفین پدربزرگش شرکت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Several foreign dignitaries attended the ceremony.
[ترجمه گوگل]در این مراسم چند تن از مقامات خارجی حضور داشتند
[ترجمه ترگمان]چندین مقام خارجی در این مراسم شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dignitaries from all over the world came to offer their condolences.
[ترجمه گوگل]مقامات از سراسر جهان برای تسلیت آمدند
[ترجمه ترگمان]Dignitaries از همه جای دنیا همدردی آن ها را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many of the local dignitaries attended the funeral.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مقامات محلی در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مقامات محلی در مراسم تدفین شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The court dignitaries made their farewells to the emperor.
[ترجمه گوگل]بزرگان دربار با امپراتور خداحافظی کردند
[ترجمه ترگمان]بزرگان دربار با امپراطور وداع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most of the local dignitaries attended the event.
[ترجمه گوگل]در این مراسم اکثر مقامات محلی حضور داشتند
[ترجمه ترگمان]اکثر مقامات محلی در این مراسم شرکت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some Honor Guard members will escort dignitaries at the inauguration and the White House reviewing stand.
[ترجمه گوگل]برخی از اعضای گارد افتخار افراد بلندپایه را در مراسم تحلیف و جایگاه بازبینی کاخ سفید اسکورت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]برخی از اعضای گارد احترام بزرگان را در مراسم افتتاحیه و کاخ سفید در حال بررسی قرار خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Foreign dignitaries from 20 countries were invited to attend.
[ترجمه گوگل]مقامات خارجی از 20 کشور برای شرکت در این مراسم دعوت شده بودند
[ترجمه ترگمان]مقامات خارجی از ۲۰ کشور برای شرکت در این مراسم دعوت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Earl Robert kept the two monastic dignitaries one on either side of him, with Hugh at Herluin's other side.
[ترجمه گوگل]ارل رابرت این دو بزرگوار صومعه را یکی در دو طرف خود و هیو در طرف دیگر هرلوین نگه داشت
[ترجمه ترگمان]ارل آو Robert دو تن از بزرگان صومعه را در دو طرف او و هیو در طرف دیگر نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They paused a while to let a fleet of barges, packed with city dignitaries, sweep by as stately as swans.
[ترجمه گوگل]کمی مکث کردند تا به ناوگانی از لنج‌ها، مملو از مقامات شهر، اجازه دهند که مانند قوها از آن جا عبور کنند
[ترجمه ترگمان]اندکی درنگ کردند تا یک ناوگان قایق های کوچک که با شکوه و جلال در آنجا قرار داشتند، با شکوه و جلال در آن جا پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Italy's president will be there, with foreign dignitaries including the Prince of Wales.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور ایتالیا با مقامات خارجی از جمله شاهزاده ولز در آنجا حضور خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور ایتالیا با مقامات خارجی از جمله شاهزاده ولز در آنجا خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a solemn funeral attended by dignitaries from throughout the country.
[ترجمه گوگل]مراسم تشییع جنازه ای با حضور مقامات رسمی از سراسر کشور برگزار شد
[ترجمه ترگمان]در سراسر کشور یک مراسم تدفین رسمی حضور یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. CI5 took the responsibility for ensuring that no harm came to, or from, those ill-favoured dignitaries.
[ترجمه گوگل]CI5 مسئولیت اطمینان از اینکه هیچ آسیبی به یا از جانب آن مقامات بدخواه وارد نشود را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]CI۵ مسئولیت این کار را بر عهده گرفت تا مطمئن شود که هیچ آسیبی به این اشخاص مهم نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواجه (اسم)
neuter, host, boss, eunuch, wether, dignitary, vizier, merchant, owner, man of distinction, wazir, wealthy man

شخص بزرگ (اسم)
dignitary

انگلیسی به انگلیسی

• one who holds a position of honor, notable, personage
a dignitary is someone who has a high rank in government or in the church.

پیشنهاد کاربران

dignitary ( n ) ( dɪɡnəˌtɛri ) ( pl. dignitaries ) =a person who has an important official position, e. g. Several foreign dignitaries attended the ceremony.
dignitary
آدم سرشناس و عالی مقام - شخص بزرگ مرتبه
اسم قابل شمارش که جمعش میشه Dignitaries
🔴 a person who has a high rank or an important position
◀️ The dinner was attended by many foreign dignitaries : این شام با حضور بسیاری از مقامات خارجی برگزار شد.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ dignitaries of the church : بزرگان/کله گنده های کلیسا
◀️ Town dignitaries went to the city's gate to welcome Cyrus : بزرگان شهر برای خوش آمدگویی به کوروش به دروازه ی شهر رفتند.
◀️ dignitary titles : القاب اشخاص والا مقام
Dignify, Dignity, Dignitary اینا مثل هم هستند. ولی یکی نیستند

افراد عالی رتبه
کله گنده
Superb

بپرس