dormancy

/ˈdɔːrmənsi//ˈdɔːmənt/

معنی: رکود، کمون، نهفتگی
معانی دیگر: رکود، کمون، نهفتگی

جمله های نمونه

1. The volcano erupted after years of dormancy.
[ترجمه گوگل]این آتشفشان پس از سالها خاموشی فوران کرد
[ترجمه ترگمان]این آتشفشان پس از سال ها نهفتگی فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. During dormancy the plants must be kept very dry.
[ترجمه گوگل]در زمان خواب گیاهان باید بسیار خشک نگهداری شوند
[ترجمه ترگمان]در طی نهفتگی گیاهان باید بسیار خشک نگه داری شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But after 18 months of enforced dormancy, both have been given new life and relevance.
[ترجمه گوگل]اما پس از 18 ماه خواب اجباری، به هر دو زندگی و ارتباط جدید داده شده است
[ترجمه ترگمان]اما پس از ۱۸ ماه نهفتگی اجباری، هر دو به زندگی و ارتباط جدیدی دست یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Prune fruit and other ornamental trees during winter dormancy.
[ترجمه گوگل]میوه ها و سایر درختان زینتی را در زمان خواب زمستانی هرس کنید
[ترجمه ترگمان]درختان میوه و دیگر درختان زینتی در طول نهفتگی زمستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The effect of shortening dormancy period bears no relation with the times on which lime Nitrogen were smeared.
[ترجمه گوگل]اثر کوتاه شدن دوره خواب هیچ ارتباطی با زمان آغشته شدن نیتروژن آهکی ندارد
[ترجمه ترگمان]اثر دوره نهفتگی کوتاه و نهفتگی دارای رابطه با دفعاتی که نیتروژن لیمو آغشته به آن شده اند، ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Silver linden seed belongs to all-around deep dormancy.
[ترجمه گوگل]دانه نمدار نقره متعلق به خواب عمیق همه جانبه است
[ترجمه ترگمان]دانه های نقره ای به تمام اطراف نهفتگی عمیق تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On the basis of this research, seed dormancy type of Sorbus amabilis Cheng ex Yu was physical (PY).
[ترجمه گوگل]بر اساس این تحقیق، نوع خواب بذر Sorbus amabilis Cheng ex Yu فیزیکی (PY) بود
[ترجمه ترگمان]براساس این تحقیق، نوع نهفتگی دانه از Sorbus amabilis چنگ (Yu)، فیزیکی بود (PY)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Temperature characteristics of winter buds' dormancy in Platanus acerifolia were observed in order to discuss the theory of tree dormancy and the relation between dormancy and tree distribution.
[ترجمه گوگل]ویژگی های دمایی خواب جوانه های زمستانی در Platanus acerifolia به منظور بحث در مورد تئوری خواب درخت و ارتباط بین خواب و توزیع درخت مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]خصوصیات دمایی of زمستانه در Platanus acerifolia به منظور بحث در مورد نظریه نهفتگی درخت و رابطه بین نهفتگی و توزیع درختی مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dormancy of cucurbit seeds results from embryo dormancy, seed coat barrier, germination inhibiting substance and phytohormone imbalance.
[ترجمه گوگل]خواب بذر کدو در نتیجه خواب جنین، سد پوشش بذر، ماده بازدارنده جوانه زنی و عدم تعادل فیتوهورمون است
[ترجمه ترگمان]Dormancy دانه های cucurbit از نهفتگی جنینی، مانع پوشش دانه، مانع جوانه زنی و عدم تعادل هورمونی ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The volcano erupted after centuries of dormancy.
[ترجمه گوگل]این آتشفشان پس از قرن ها خواب فوران کرد
[ترجمه ترگمان]این آتشفشان پس از قرن ها نهفتگی فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A Promethean's Azoth ic radiance awakens Pandorans from Dormancy.
[ترجمه گوگل]درخشش آزوت ic پرومته پاندوراها را از خواب بیدار می کند
[ترجمه ترگمان]نور azoth و ic Promethean، Pandorans را از dormancy بیدار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Deletion of macrophage HO-1 reduced expression of the dormancy regulon.
[ترجمه گوگل]حذف ماکروفاژ HO-1 بیان رگولون خواب را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]حذف of HO - ۱ کاهش حالت نهفتگی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a phytohormone, abscisic acid regulates many aspects of plant growth and development, such as seed dormancy, germination, vegetative growth, and environment stresses.
[ترجمه گوگل]اسید آبسیزیک به عنوان یک فیتوهورمون، بسیاری از جنبه های رشد و نمو گیاه را تنظیم می کند، مانند خواب بذر، جوانه زنی، رشد رویشی و تنش های محیطی
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک phytohormone، abscisic اسید جنبه های زیادی از رشد و رشد گیاه، مانند نهفتگی دانه، رویش رویش، رشد گیاهی و تنش های محیطی را کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رکود (اسم)
depression, slump, inactivity, latency, stagnation, dormancy, stagnancy, inaction

کمون (اسم)
dormancy

نهفتگی (اسم)
latency, dormancy

انگلیسی به انگلیسی

• hibernation; state of inactivity

پیشنهاد کاربران

خوابیدگی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : dormancy
✅️ صفت ( adjective ) : dormant
✅️ قید ( adverb ) : _
dormancy ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: خفتگی
تعریف: حالتی که در آن گیاه یا اندامی از آن تحت تأثیر شرایط درونی یا بیرونی از فعالیت بازماند
حالت ولو و بیحال
( مثل زمانی که دمای هوا خیلی بالاست و انسان یا حیوان توان انجام کاری را ندارد. )
میتونه ب معنی همخوابی هم باشه
البته نه اون همخوابی ک تو جامعه استفاده میشه، شایدم همون!
ب هر حال واسه این ب کار میره ک بگن دونفر کنار همدیگ دراز میکشن یا میخوابن ( بیشتر دونفر با جنس مخالف، دختر و پسر. واسه اون کارایی ک شب میکنن )

بپرس