تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- تصادف کردن - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - Be in an accident تصادف کردن - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای به همراه شام خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درست کنارِ دقیقاً کنارِ دقیقاً بغلِ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در این زمینه آدرس دادن "take" و "turn" تقریباً مترادف هستند و هر دو به معنای "پیچیدن" استفاده می شوند. مثال : - Take: Take the first street on th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساختمان مسکونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

- حقوق بازنشستگی گرفتن - مستمری گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- ادامه دادن کاری - ادامه یافتن کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

- ادامه دادن - ادامه یافتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To be paid = To get paid - حقوق دریافت کردن - حقوق گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی کسی می گوید Turn right at the light می تونه هر تقاطعی باشه که در آن چراغ راهنمایی وجود دارد، خواه چهارراه باشد یا سه راه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در آدرس هم به معنی نبش، گوشه و هم به معنی تقاطع است. ( یعنی نقطه ای که دو خیابان به هم می رسند و معمولاً به عنوان محل پیچیدن به سمت راست یا چپ ذکر می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

People in general مترادف با The public هست. - عموم مردم، افراد جامعه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- نام اعلام شده توسط - نام گفته شده توسط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به حالت جمع اومده بنابراین به مرگ و میر هم اشاره میکنه. - مرگ و میر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- دلهره گرفتن - دستپاچه شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- تحت مصرف دارو بودن - متحمل مصرف دارو بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

- التماس کردن - عاجزانه طلب کردن یا درخواست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- گودی، چال - - - - - - - - - - - - - - - - - - Dimples on both cheeks چال یا گودی روی گونه ( چال گونه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

منتقل شدن به برده شدن به

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرود آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دارو خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

📌چهار تا معنی پرکاربرد داره: ۱ - دوباره برگرداندن به جای قبلی👈قرار دادن چیزی دوباره در موقعیت یا جای قبلی ۲ - دوباره برگشتن به وضعیت قبلی👈بازگشت ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

✅ در حالت اسم به کار میرود و به معنی : - افزایش - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - Wage increases - افزایش حقوق - - - - - - - - - - - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غذاخوری ( مکان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

توانایی تهیه کردن چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- افزایش حقوق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جزایر فیلیپین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رشته کوه آند ( The Andes ) به عنوان کوه های آند شناخته می شود. این رشته کوه، طولانی ترین زنجیره ی کوهستانی در جهان است و به طول تقریبی ۷, ۰۰۰ کیلومتر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- سفر کردن با هواپیما - پرواز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- ظاهری ارزن و بی کیفیت 👈صفت مرکب ✅ ویژگی هایی که توصیف میکنه : هم به ظاهر و هم به کیفیت پایین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

✅ گشتن و بررسی کردن کالاها و احتمالاً خرید کردن به صورت اینترنتی - خرید ( کردن ) اینترنتی👈اشاره به فرایند این نوع خرید داره نه صرفاً خرید حتمی ⚠️هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

- در حراج یا حراجی ✅ اصطلاح "in a sale" به معنای خرید کردن یا فروش چیزی با قیمت تخفیف خورده در یک حراجی یا فروش ویژه است.

پیشنهاد
١

دورترین نقاط جهان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

✅ نکته: این قید همیشه قبل از صفت میاد. I'm not overly fond of cooking من زیاد علاقمند به آشپزیم نیستم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- فاصله گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

✅ هنگامی که for قبل از مبلغ یا قیمت یا هزینه بیاد، معمولاً به معنای - به قیمتِ، به مبلغِ هست. به عنوان مثال: I bought the jacket for $50 ( من ژ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

A sequence of

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

✅ در حالت فعل یکی از معنی های پر کاربرد: - نام کسی را اعلام کردن - نام کسی را گفتن ⬇️Ex⬇️ The police have not named the man پلیس نام مرد را نگفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاحی که خودمون خیلی از استفاده می کنیم: - کامپیوتری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساعت کوکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Get money by working=earn پول بدست آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در حالت فعل این دو معنی هم پر کاربرد هستند. 1. وارد کردن ( داده، اطلاعات ) 2. ارائه یا دادن ( اطلاعات، نظرات )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

⬇️Be meant for⬇️ - در نظر گرفته شدن برای - مخصوص چیزی یا کسی بودن This room is meant for meetings only. این اتاق فقط برای جلسات در نظر گرفته شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دسترسی یافتن به اینترنت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- استقبال شدن - سیگنال گوشی یا اینترنت را دریافت کردن ⬇️⬇️⬇️ I can’t get a reception here; my phone has no signal. اینجا سیگنال نمی گیرم؛ گوشی ام ...

پیشنهاد
١

- یک استقبال پر شور شدن - یک استقبال پر شور به عمل آمدن - یک استقبال پر شور صورت گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- مقاله در مورد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- غرقِ در ( منظور سر شارِ از، هست ) Filled with depression غرقِ در اندوه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- غرق در اندوه کردن - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - Fill someone with depression کسی را غرق در اندوه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Take someone by surprise 👈 غافلگیر کردن کسی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - Be taken by surprise 👈غافلگیر شدن