پیشنهادهای Siamack Alinia (١٨٢)
حضور خواهند داشت. حضور خواهد داشت. موجود خواهد بود. وجود خواهد داشت.
اتفاق افتاده است وجود داشته است
روز خوب
سرازیر شدن ریختن
طرز راه انداختن
بیان ابراز اظهار توضیح بیشتر: It is the present participle form of the verb 'express', which means to convey or communicate thoughts, feelings, ...
نسبتا بزرگ I come from quite a big family من متعلق به یک خانواده نسبتاً بزرگی هستم.
صف طولانی
از انتها تا انتها انتهایی تا آخر از آخر آخری The one all the way on the right is my dad اون آخری از راست پدر من است. this train doesn't go all the ...
درست شبیهِ
Leave something on قرار دادن چیزی بر روی گذاشتن چیزی بر روی Leave them on the coffee table بزارشون روی میز جلوی مبلی
این ساختار با توجه به جمله مخاطب معنی های متفاوتی می تونه داشته باشه. مثلا: . It will be fine there, thanks اونجا خوبه، ممنون. اونجا بهتره، ممنون.
Tv program guide Or Program guide یک نشریه ( مجله ) ، معمولاً هفتگی، که مخاطب را از طریق برنامه های پخش شده از رادیو و/یا تلویزیون راهنمایی می کند.
صرفا به معنی میز شام نیست. به معنی میز غذاخوری هست یا میز صرف غذا. و اینکه ما در ایران بهش اکثرا میز ناهارخوری میگیم.
شاید بهتر باشه. ممکنه بهتر باشه.
بهتره، بهتره که. . . It will be better این بهتره.
کاربرد بهتر یا بیشتر مفیدتر
علاوه بر معنی نظر لطفته معنی دیکری هم میشه برداشت کرد: تشکر کردن بابت کاری. . . Nice of you to come ممنون که اومدی.
خوب به نظر رسیدن بهتر به نظر رسیدن
Recent اخیر یا جدید Recently اخیراً یا جدیداً On a recent visit to the city, we saw a play ما در بازدید اخیر از شهر یک نمایش جدید دیدیم. I ha ...
آنقدر که باید. . . I don't do it as much as I should من آنقدر که باید این کار را انجام نمی دهم.
جلسه برگزار کردن
بعضی چیزها بعضی کار ها
خوشاینده. . . لذت بخشه. . . قشنگه. . . معکرست. . . جذابه. . . عالیه. . . خوبه. . . It's nice to talk and look at the flowers and trees خوشای ...
Take a short walk قدم زنی کوتاه ( مدت )
شرایط خوب ( بدنی یا اندام ) فرم مناسب ( بدن از نظر تناسب اندام و هیکل )
در حدودِ For about two hours در حدودِ دو ساعت
Get a table گرفتن میز ( در رستوران )
برگزاری حراجی بر پا کردن حراجی . They are having once a year sale آنها سالی یکبار حراجی دارند. ( برگزار می کنند )
Everything is sparkling clean همه چیز تمیز و درخشان است. Sparkling صفت هست نه فعل استمراری.
تمیز و براق تمیز و درخشان
برای مدت طولانی مدت زیادی خیلی وقته مترادف For a long time In ages
وسیله یا وسایلی از. . . وسیله یا وسایلی برای. . . . I haven't got any means of getting to London من هیچ وسیله ای برای رفتن به لندن در اختیار ندارم
پا پرانتزی
هدف اصلی این اصطلاح ابراز تردید یا امتناع در پاسخ به یک درخواست یا پیشنهاد است. چه سودی داره، چه سودی میبرم! چه نفعی داره!
به تفاهم رسیدن
رفتن تا انتها انجام کاری به صورت تمام و کمال This train doesn't go all the way downtown این قطار تا انتهای شهر نمی رود. After years of hard work, ...
نوبت داشتن It is a common phrase used to invite someone to take a turn or try something. Example: "It's your turn to play the game. Have a turn and ...
یه نگاهی انداختن مثلا وقتی ما میخوایم نظر کسی رو یه لحظه جلب کنیم و بگیم که: اینو ببین، ببینش, یه لحظه به این دقت کن، یه لحظه اینو ببین، یه لحظه نگا ...
با دانستن اینکه. . . بابت اینکه. . . The peace of mind knowing you did the right thing آرامش ذهنی بابت انجام کار درست. یا آرامش خاطر با دانستن ای ...
راهی را پیش گرفتن راهی را رفتن Take a different road راه دیگری را در پیش بگیرید
بودن به عنوان یک. . . Being a noun Being a salesperson به عنوان یک فروشنده بودن به عنوان یک متصدی فروشنده بودن
ایجاد کردن تنوع زیاد ( در جهان ) People make all the difference in the job مردم تنوع زیادی را در کار ایجاد می کنند.
زیر نظر داشتن کسی یا چیزی برای یادگیری آن کار
هماهنگی داشتن
این اصطلاح به عنوان یک یادآوری مودبانه یا هشدار به کسی که مراقب اعمال خود باشد. مثل نوع حرف زدن، نوع رفتار ، نوع عکس العل و. . .
تولد برگزار کردن تولد گرفتن ?Haven't you had your birthday yet آیا هنوز تولدت را برگزار نکرده ای؟ آیا هنوز تولدت را نگرفته ای؟
I forgot all about it کلا فراموشش کردم، پاک فراموشش کردم، به کل فراموشش کردم. دوست عزیزی گفته بودند که فراموشش کرده بودم که اشتباه در اصل معنی رو ...
قرار، تصمیم. . . . قرار است که. . . have arranged قرار بود که. . . Had arranged I have arranged to do it قرار است که من آن کار را نجام بدم I hav ...
بهتره زودتر همدیگرو ببینیم.