پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٨٥٠)
فرزانش تاریخ :فلسفهء تاریخ.
زُدا وپُشتا:تقابل وتخالف.
زدا وبرابرا:تضاد وتقابل.
نانمامند:دارای تناقض.
خود نانما:خود متناقض.
ناهمخوان:ضد ونقیض.
پیوست نیک:روابط حسنه.
نیک هم پنداشت:حسن تفاهم.
هم پنداشت:تفاهم.
نانما:تناقض تضاد وتناقض:زُدا و نانما.
زُدا:تضاد. . . . . زداینده
لکن:لَکُنَه ( یگانه ) چیزی که بگوییم. . .
گشایشهای مکه ای:فتوحات مکیه
اینکه فردوسی فقاع را بکار می برد از آنجا که فقاع در فقه شیعه نجس وحرام است پس نگرش فردوسی شاید فیقاب باشد که غذا های شلکی آبکی باشد.
نامداران و نام آوران و نام آوران:مشاهیر.
فصوص جمع وگرد فص لری است فص پسه وسر و نگین انگشتر را می گویند فصوص الحکمه: پسه های فرزانش فصوص الحکمه از فارابی، در فلسفه است.
فصوص گرد ( جمع ) فص است که در لری سر انگشتر ویا نگین انگشتر را پس وپسهء انگشتر گویند . نگینها ویا "پسه های رازوری". ابن عربی، پورتازی
نان وشراب. نان و نکبت.
مکتب تفکیک:آیین جدایش. مکتب تفریق :آیین پراکنش . آیین همایش:آیین تلفیق.
هویت:اُواِیَت.
هویت، فارسی است ، "هُ وَ"هُوَت. آنت. وِنَت"
راستانه، ناراستانه:مستقیم غیر مستقیم.
تکامل انسان :پیشرفت مردم.
داد خدایی:عدل الهی
باز و بست دیدگاهی روند.
راه رَفته:راه طی شده.
پرسش پوشش. مسءله حجاب
جوامع الجمهوریه ا لافلاطون گزینهء مردم سالاری افلاطون.
دیدگاه ها. آراء اهل المدینه الفاضله. دیدگاه شهروندان آرمانشهر.
درمان:شفاء درمان دلها. ویا . درمان دردها.
ساختارهء فرزانش:منظومهء حکمت . ساختارهء اندیش:منظومهء منطق.
گسترهء آزمون پیامبری:بسط تجربهء نبوی.
واژگان زبان فارسی بیشتر چند واژه ای ودر زبان عربی و دیگر زبانها تک واژه ای میباشند ، استنتاج عربی و نتیجه گیری فارسی میباشد . نتیجه :نهتاج تاج نهادن ...
بافت:گونه ای ژاکت و کاموا ویا . . . . .
گرایش به همکاری:تمایل به تعامل .
ترگمان؛تِرگویمان، گویمانی تِر، زبانی دیگر، تِر به زبانش لری یعنی دیگر.
"زیلا"ِای مَردِم، لری.
میانگین:معدل. میانش:معتدل.
بینت دانشها:احصاء العلوم. نوشتهء ابونصر فارابی. آموزگار دوم.
قاصر؛عاجز:کم آورد. مقصر؛متهم:کم نهاد.
کم آورد و یا کم نهاد : قاصر ویا مقصر.
۱ - روشن اندیش؛روشن اندیشی. ۲ - جهان بین؛جهان بینی.
باوریاب:تفتیش عقاید، باوریابی در سده های میانین. تفتیش عقاید .
پی به عربی عصب، پیوند، پیوست در برابر بی پیوند و ناگسست.
قورمه:قُرِّمان، خوارمان. خوردنی.
عجیده:سپیده
آجیده کفش آجیده از نخ و بند.
شواء فارسی است زیرا در لرستان به روییدنی های آغاز سال که کنگر ، پیشوک و تره های فراوان است و درست میکنند و می خورند "نُوشِوا"میگویند. نوشوا خورش ها و ...
پس مانده.
مانده. دیگر. پسینه:مابقی. پس مانده. "وامانده#درمانده. " دهنی. دَمدَمُو. خاکروبه. ته مانده. دست خورده. ته دیگ.