جوامع

/javAme~/

برابر پارسی: همبودها

لغت نامه دهخدا

جوامع. [ ج َ م ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جامع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جامع شود. || ج ِ جامعة.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جامعه شود.
- جوامعالکلم ؛ کثیرالمعانی ، قلیل الالفاظ. ( اقرب الموارد ). کان ( رسول اﷲ ) یتکلم بجوامعالکلم. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به ماده بعد شود.

فرهنگ فارسی

جمع جامع وجامعه
( صفت اسم ) جمع جامع و جامعه .

فرهنگ معین

(جَ مِ ) [ ع . ] (اِ. ص . ) جِ جامعه و جامع .

فرهنگ عمید

=جامعه

فرهنگستان زبان و ادب

{collectanea} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] مجموعۀ قطعات انتخاب شده از یک یا چند نویسنده، معمولاً برای آموزش

پیشنهاد کاربران

جوامع: این واژه ی عربی، جمع جامعه می باشد؛ همتای پارسی جامعه، واژه ی زیبای سنسکریت لُکاس lokAs است که جمع آن می شود لکاسان= جوامع یا لکاسِل lokAsel که پسوند جمع لکی اِل به لکاس افزوده می شود.
جمع جامعه ٬برای اطلاعات بیشتر به واژه ی �جامعه�رجوع شود.
جوامع = جمع مردم
یا جمع جامعه
جوامع :
جامعه _ ملت _ ولایت
به روایت مرحوم دکتر آراسته خو:
� برگزیده�مثل جوامع الاشعار یعنی برگزیده اشعار
ملّت ها
Societies
Communicatives

بپرس