واژگان

/vAZegAn/

معنی انگلیسی:
lexis, vocabulary, terminology

فرهنگ معین

(اِ. ) فهرستی از مجموعة واژه های یک کتاب ، یک موضوع یا یک زبان .

فرهنگستان زبان و ادب

{vocabulary, lexicon} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] مجموعه ای از واژه های یک زبان که به وسیلۀ مردم یا طبقه ای از مردم یا فرد در زمینه ای از دانش یا نظایر آن به کار می رود

مترادف ها

terminology (اسم)
واژگان، مجموعه اصطلاحات، کلمات فنی، لفظ گذاری، اصطلاحات علمی یا فنی

vocabulary (اسم)
واژگان، لغت، فرهنگ لغات، فهرست لغات و اسامی، مجموع لغات یک زبان

فارسی به عربی

مفردات

پیشنهاد کاربران

معنی نمایان می کند:نشان می دهد
داور بودن. قضاوتکردن
واژگان، ناساز با آنچه یکی دوتن از کاربران در بالا از آن چون �واژه� یا �جمع واژه� یا عربی آن: �لغات� یاد نموده اند، تنها گردآمده ی ( جمع ) دو یا چند واژه با یکدیگر نیست که بویژه به ساختار و دستور زبان و شیوه های گزاره بندی واژه ها و کارواژه ها و دیگر آخشیج های زبانی اشاره دارد؛ بدین سان از مانشی فراتر از �گردآمده� ی دو یا چند واژه با یکدیگر برخوردار است. در گزیده ی زیر از یکی از یادداشت هایم از آنِ چندین سال پیش، همین سخن باریک و پاکیزه ( نکته ) را یادآور شده ام که بگمانم در این باره سودمند باشد:
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
به پندار من، یکی از کاریاهای برجسته ی هر رسانه ی پارسی زبان، افزون بر جستارهای ویژه ی رسانه ی خود، پاسداری از زبان کهن و زیبای پارسی است که با همه ی آسیب دیدگی های واژگانی آن بویژه از زبان عربیِ بیابانگردان عربستان و نوادگان کنونی شان، همچنان زبانی نیرومند و نرمش پذیر در بنیاد خویش، حتا نیرومندتر از زبان لاتین است که این یک، هستی خود را در کالبد زبان های اروپایی ریخته و خود به عنوان زبان توده ی مردم از میان رفته یا باریک تر بگویم: هیچگاه بکار نرفته است.
زبان پارسی کنونی یا همانا �زبان دَری� ( بگمان بسیار، کوتاه شده ی درباری! ) که از شاخه ی زبان های ایرانی خاوری است با آنکه، زبانی زنگار گرفته در گذر زمان است و به شَوَند سست شدن های پی در پی بنیان های اقتصادی ـ اجتماعی بویژه در شکست های تاریخی کوچک و بزرگ ایران بزرگ از عرب ها، تاتارها و ترک های آسیای میانی، ساختار واژگانی آن نیز تا اندازه ای شکسته شده، هنوز زبانی زنده است و بگمان من، زنده نیز خواهد ماند. بهترین گواه �سخت جانی� این زبان نیرومند و نرمش پذیر که در سنجش با حتا زبان های اروپایی همشاخه با خود، چون رودخانه ای زاینده در برابر زبان هایی با بسیاری ویژگی های سنگواره ای و سخت کالبد یافته است، برجای مانده های همچنان سبز آن، پیرامون ایران و افغانستان کنونی است. ما بخش ناچیزی از نیرو و توان زبان پارسی را بکار می گیریم.
ب. الف. بزرگمهر ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۵
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/12/blog - post_45. html

گردون : آسمان
جمع واژه، اما گاه به معنای vocabulary, lexicon هم هست.
لغات
واژگان=واژه گان
واژه=آواز
گان=خان=شان=سان=کان=تان=قان=غان معنی این واژها دانا می باشد
واژه، کلمه

بپرس