پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٨٤٨)
دووار
شام چیست؟:نصف النهار؛نیمروز است. آیا نخستین با ر من گفتم نزدیکای ۱۳۶۳
دیدمند.
. Come. نقطه. آ. نقطه: نق دل . ته دل نکته: نوک مداد ته مداد. . . . . . / . come@. . . . . . /این نشان در لری تِی رز ؛تیرز نام دارد که فارسی کهن می ...
کجایش رایانه ای.
تازش بهمریخت.
تازش رایانه ای.
درست. درست است.
تا بود فروغ همیشه از روز سرود زین روی به جان وخاک او باد درود شاعر که سخنگوی زمان میباشد تاهست درود ور که نباشد بدرود شهرام. سخنگو:سراینده. شاعر.
بهمریخت:سایبری.
لبی زرد کردن. لری
لبی زرد کردن.
تیتال. تیتالیگری:مسخره. مسخرگی.
چه خوب. چه نیک . چه نیکو. به. به به. زیبا . شایا وبایا ( شایسته وبایسته ) در خور . بجای. . . .
آفرین. نخست آفرین کرد بر کردگار.
گلایگی، سیاسیات. هزلیات. سوگیات. اجتماعیت. بدبختیات. بیچارگیات و . . . .
سبک. ( بخش )
آیین. روش. روند. روا. رِوَدگَه. دین. راه.
پایان.
واداشت :وادار . سر کار گذاشتن. شیر نمودن. کشیدن ( به کاری ) .
برگه های مسافرتی.
کور زدا.
اُلگویِگی.
تاس:مو ریخت. به زبانش لری گَد.
غرض ، هدف. آماج. چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد.
تازه گر.
( fresh ( er:تازه گر.
برگهء سفر :بلیط
پاسخ شده. جواب شده بیمار پاسخ شده.
سخت رو سخت گذر سخت راه ( راه سخت )
سخت درمان. بی درمان. درمان ناپذیر.
داور دادآور. داوور. دور.
کُورَند. درمان بیماری کور گر. سوزند آمپول وکورند سرنگ.
کَم. سرند زدن کم زدن
سوزند.
موس :گِرزِه بر وزن حرفِه.
گریز رابر ستیز به وبهتر وبرتری دید.
پورمان. یک آجر سنگ . یخچال. چالیخ در جای خود تا سازگار شود . پوراندن. پورش. نیز درد پور گرفت وآرام وآسوده شدم.
پور:آرام. آسوده. دردم پور گرفت یعنی آرام گرفت.
کور ، چون برای درمان است ودرمان را از کهن کور می گویند. ( بروم پزشک دردم را کور کند. )
بودش. هستش.
بارزن. کسی یا کسانی که بار می زنند.
فعالیت ؛کار. فعال: کاری. فعل. کار هرچند پایهء همه پیله است.
نام ، اسم ، نشان و . . . نام یا دانشی ( علمی ) است ویا نهادی ( وضعی ) نامهای دانشی مانند ریموت ( کلیل ) را می توان دگرش داد و نامهای نهادی ( وضعی ) ر ...
کِلِیل:ریموت
عاقل پشیمانی؛پشیمانش
بایست ( بایستمان است )
مژدگانی به لری مِز گُنا
سلقی ویلقی تنها وناتنها.
تنها ناتنها :مجرد ومتاهل.