پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٨٣٩)
ترب. زر. طلا. سیم.
به مرجی ( شرطی ) صدا وسیما هم پیشنهاده ها را بکار برد
ایرایش:گرامر از زبان آلمانی وانگلیسی تا لاتین ویونانی.
توانگاه:powerpoint
"نمودِند" دستگاه تلویزیون را گوییم.
"گُفتِند" دستگاه رادیو را گوییم
"نِوِشتِند" دستگاه چاپ را گوییم.
در "نوِشتِند" آپادیس نباید اشتباه نموده شود آن هم پس از فرستادن پیشنهاده.
هنیءً:لری است باز هم هست، دیگ و پاتیل پر است. بازهم هست بریز. هنی هی باز هم هست.
زاده. زادگان. زاده ها:موالید زاد وز ی یک شهر و روستا، آنها که در یک شهر و روستا زاده اند و می زیند.
چرا در شناسهء آبادیس ۱۰_۱۲واژهء ناگردانیده مانده است. تاخت واژگان نوفناوری را باید هر چه زودتر ۱_همتا سازی نمود۲_رسانه ای نمود.
تکیدن. تَکِش. تکیدم از بس گفتم .
بچم ( بچه ام ) :مای بی بی. واژه در کودکی آموخته می شود.
نوبت آن است که واژگان فناوری های نوین را به فارسی بنویسیم وکاربردی نماییم. تا امید دیگری در کالبد وفراکالبدفرد واجتماع دمیده شود.
جردهءدیگر. پوشاک دیگر.
نایابش:نامحسوس . یابش:محسوس.
بی بهره. نا بهره. #بهره . بهره مند . بابهره. نابهره.
باهمی و ناهمی. همخوانی ناهمخوانی همسانی ناهمسانی همواری ناهمواری همکاری ناهمواری همیاری ناهمیاری همدردی ناهمدردی همسری ناهمسری همبستری ناهمبستری. ...
انتقال مستقیم:دادِش راست.
بست. عطف:بست. انعطاف:وابست. بست و وابست:عطف و انعطاف.
بهره:مستفیض.
زود گویی
ایستانه:توقفگاه
دَسِلات. لایک بی دسلات:دیس لایک.
نمان:مانیتور
فلسفه، پلسفه ، پیله کردن وسفتن اندیشه.
سفتن، گوهر جان را سفتن یا صفتن، صفتی، صوفی . سفتی.
همسان:موافق.
همسانش:متوافق شدن.
چاپ. نوشتِند. در آبادیس که نوشتِند میکنیم گاه شپه ( شبه؛اشتباه ) میکنیم ، که باید آن نوشتِند را درست نماییم .
قاف . قاف انداختن. قاف زدن.
گردش. دگرش. دگرگونی.
وارو. نغمه های وارو:نغمه های معکوس.
پایان شمارش وارو.
میان لرز :وسطای زلزال.
سیمانما:ویدئو کنفرانس
شادی. شادمانی. جشن. جشن شادی.
اندوه. اندوهش. غم. نگرانی.
سوگ. سوگاهنگ. سوگ سرود.
هم بزرگان. هم میانگان. هم کوچکان.
جنگ جان. جنگ مغلوبه.
ادبیات، ادبیات فردی ، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و. . . . .
کُلاسا ( کُل آسا ) :کلکسیون کُلنما. گرداور،
پهلوانی پول.
فرنگی.
علم:اَلمِ کار و از لِمِ کار یعنی لم کار وعلم کار دستت باشد.
یافتن. دریافتن:کشف.
کَوگکَر، بَدبَدِ.
بعد المبادی:پسا بنیادی. قبل المبادی:پیشا بنیادی.
پسا بنیادی:مابعدالمبادی. ماقبل المبادی:پیشا بنیادی