پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٨٥٠)
سلقی ویلقی تنها وناتنها.
تنها ناتنها :مجرد ومتاهل.
نادیدار: ممنوع الملاقات.
دویمه. بجای دومه که کابردهای دیگری دارد. دویمه کهن است
"چارانه. ترانه. رباعی. چهار دویه. چاردویه. دوچهاره. دوچاره. " رباعی هم از ما میباشد زیرا نوآورش ما می باشیم. گویند که رودکی چو می بود به رو میدید ...
باری:barely
یک شمار دستگاه سیما . یک دستگاه صدا ویک دستگاه ماشین ( مچین لکی ) چاپ ( چاو ) که به آنها ۱_نمودِند۲ - گفتِند۳_نوشتِند گوییم را خریدم. صدا و سیما بسیا ...
عِرض. عریضه. ارث. آز وآرزو را می نمایند.
چو. چوگان. چوگ ان:چوگان.
ایرشت و یورش عَرَض تاخت پرتو بر پدیده است وگوهر که جوهر باشد .
آسیب پذیر ( ان ) : ( s ) misereble
بگیریم. barely
چام. چامه. چامه. سرود. شعر ، متل ( مثل ) "نباید که امروز و فردا کنیم " ( شهرام ) "چو فردا رسد کار فردا کنیم" مصرع و نیمهءدوم بیت از کهن بوده است. ن ...
نمی یابندش مگر پاکندگان.
باز وبست
برش:تقریض.
فارسی است مانند خاکستری ( خاک استری )
اسپری فارسی میباشد مانند سپری نمودن.
سال نزدیکای سال ۱۳۶۰ من فوتبال را توپا ( توپ وپا ) گفتم.
رویه و روا:تصور وتصدیق. رویه :تصور . روا :تصدیق. رویه ناشدنی:تصورناشدنی. روا ناشدنی:تصدیق ناشدنی. رویه ناپذیر :تصورناپذیر. رواناپذیر:تصدیق ناپذیر.
روا:تصور
به لری ولکی شِک میگوییم مانند شِکست وشکست آینهء ذهن در یک پدیده در رویهء ذهن وروای ذهن .
اگر سزا یافتید پس سزا دهید به مانند آنچه سزا دیده اید . .
از کهن خیار چنبر راخیار شِن و خیار سبز را خیار سینی میگوییم در لری.
نماده:پروفایل.
بست وباز .
چهره لری است . لکی چِیَرَه.
آزموده #ناآزموده
نقل:گفتن. نُقل:آجیلی.
دادن: انتقال مانند کتاب . دادن دانش های یونانی به جهان اسلام. دادِش دانش های یونانی به جهان اسلام.
دادن:انتقال.
سخن. گفت. حرف:کلام
ناآزموده.
آزمون از دانش برتر است؛تجربه از علم بالاتر است.
دانشمند. لری دانستمند.
دریا دانش:بحرالعلوم.
برهه شاید برّه یا برّش زمانی باشد .
برید:بِبَرید. چاپار:گزارش آر.
دَستنِه. دست نهادن در کار.
جدید:نو . نوین. تازه. نوبر. تر:مانند شیر تر. قدیم:کهنه. کهن. کهنین. دیرین . باستان. سالخورده.
نو. تازه. نوبر.
هوش درکی.
آرمان و آرزو وامید در کاربرد آنها در جهان فرد وجامعه. بویژ در زبان ناب وپاک وراست ودرست بودن آن.
کاربرد آرمان ها و برنامه ها. مانند کاربرد واژگان پیشنهادی در رسانه ها ، رسانه های دیداری. شنیداری. ونوشتاری. نیز گفتاری که برخورد مردم با همدیگر در ه ...
افتادن:موکول شد: افتاد.
مردم ، مردمان :هم زنان وهم مردان را پوشش می دهد. زندم را نیز وزندمان را می افزایم.
جوانمرد:زن و مرد را گوییم مرد به در یافت مردم ( زن ومرد میباشد. )
گذراندن. نگذرادن. ( تصویب )
دستوره. فرمانه:محاکمه
یکشو؛ جایی که دو آب از دو بستر یک بستر می گردند. یکبستر. یکشُو.