پیشنهادهای صمد توحیدی (١,٨٥٠)
پری. حور. خیره.
دیار دانش climate seinsce
بن نیمروز
دروش. درو ش.
خون
قاتل:خونی
دست کم . فعال :کاری
مادر:مهتر پدر:بهتر
نیمگر
صورت در باستان صورت فارسی است در کتیبه های باستان که در زبان باستان نوشته اند
قلم فارسی است قلمهء پا. قلمهء درخت. قُل به لری پا
قمر ماه به لری کمر هم گویند کمر در عقرب است قمردر عقرب است. بر پایهء گاه شماری در تاریخ.
ظهر فارسی است ، افتو زور بی؛آفتاب زبر شد نیمروز است
یعنی؛یانه. ( آیا چنین نیست ) فارسی است.
ذُل فارسی است . زنجیری که به دو دست اسب مینهند تا درجا باشد ذالنَه :گویند ؛ذل نهادن
بُختُم
نتیجه نِه تاج تاج نهادن دستاورد
صِغِر در برابر کور لفظ لری می شود صغیر وکبیر
قضیه گزی گازی ویا گزه ای از چیزی پس فارسی است
جمله را من" گذارده "میگویم تا دارای نهاد و گزاره باشد.
دیس لایک را به نادرست گردانش نمایید
لایک را به درست دگرش دهید
چوغا ویا کَپِنَک. از پشم درست می شود. با آنکه چُک وچُکِسِه به دریافت آن است که در برابر کسی در آمدن ویا در روزگار نبودن ابزارهای جنگی و جنگ افزارها د ...
دیکشنری آبادیس :لغت نامهء آبادیس. واژه نمای آبادیس.
رکورد او را زد: ثبت او را زد
ثبت
دفتر کتابت: دفتر نوشتش
سپاسانتا بجای سپاسگذاری که بلند است وبجای سپاس که نظامی است.
سپاسانتا
کاریابنده
دختر :والادخت
سپیده. نیمروز. پسین . ایوار. شام. شب .
نماز پسین . صلات عصر
نماز نیمروز_صلات ظهر
نماز. نیایش . خواندن.
کشاورز با ابزاری به نام شن باتازش باد ترت دانه را به هوا میاندازد وباد کاه را می برد ودانه به زمین در جای خود می افتد که این شن آختن شن آخت را شناخت ...
سرود گو. بیتبند لری
سلام پیشنهاد کاربران دلیت ویا حذف شده است
ضدآن. پس نهاد
والادخت . دختر .
همدست. ناهمدست. بی همدست . . موافق . مخالف. بیطرف
سوسیالیسم. ناسرمایه داری. واره خودواره. خلق واره . خداواره. اجتماع واره
کاپیتالیسم، سرمایه داری; داره خودداره. خلق داره. خدا داره
غورخانه به لری.
غور به لری باتلاق را گویند
غور. لری
پرسشه کرد در گفتشه سمت را. سوال پیچ کرد در مصاحبه طرف را .
پرسش پیج گشتن. گاهی پاسخ پیچ شدن
پاسخه
پسر:شهریار. دختر:والادخت.