پیشنهادهای حسن توان (٩١)
این کلمه، یک معنای کم تر شناخته شده هم دارد. به معنی: عالی، باشکوه منبع: https://www. merriam - webster. com/dictionary/brave
پایدار، باثبات مانند: بازدارندگی پایدار stabilizing deterrence
آتش کم رمق
جلوگیری کردن از، حمایت کردن ( در برابر )
دستاورد
تابع شدن، زیر سلطه قرار گرفتن
اتحاد مصلحتی
بازی با حاصل جمع مثبت، بازی برد - برد
دل بخواه، گزینشی
کوچک انگاری
( به آرامی ) تبدیل شدن
قدرت بُرنده ( اصطلاح روابط بین الملل ) نوعی از قدرت سخت که بر تهدید زبانی و زورگویی، استوار است.
معرفت شناسی، شناخت شناسی، نظریه شناخت
در یک تعریف وسیع
امیدوار کننده؛ مانند: چشم انداز امیدوار کننده A reasonable prospect
قاعده مند
توان محاسبه و پردازش
این کلمه به صورت فعل هم به کار می رود. به معنای: کسی را ناراحت کردن، باعث رنجش کسی شدن مثال: It galls him to take orders from a less experienced col ...
در آینده نزدیک، در کوتاه مدت
پرمصرف
شراکت، مانند: Strong Sharing
ضربه مهلک، چیزی که باعث شکست شود اصل این اصطلاح، به ماجرای خیانت یهودا اشاره دارد. زمانی که سربازان، برای دستگیری عیسی آمدند، یهودا، مسیح را بوسید تا ...
سهل انگاری مجرمانه، سهل انگاری جنایی ( حقوقی )
سخنان کوبنده، گفتار تهدیدآمیز
ترکیب متناقض
ملزم بودن به. . . الزام داشتن به. . .
سخت گیری خیرخواهانه
به شدت برخورد کردن به. . . با هواپیما کوبیدن به. . . Example: Birds sometimes fly into tall buildings
دفع دریایی
صورت بندی
محکوم بودن به. . .
معاهده ضمانت متقابل این معاهده سری از سال 1890 - 1887 میان آلمان و روسیه برقرار بود و هریک را ملزم می کرد تا از منافع دیگری در برابر قدرت های اروپایی ...
رویارویی
اعمال نفوذ
خودیاری گری، خودیاری گر ( داریوش آشوری )
پی در پی مثال: . The U. S defense budget increased for five straight years
خطر کردن
سکولار زدایی
آموزه، فرزانگی ( داریوش آشوری )
ضربه گیر؛ کسی یا چیزی که انتقادات را به سوی خود جذب می کند، تا دیگری آسیب نبیند.
پر سرو صدا، جنجالی مانند: explosive headline
گسترده، وسیع
با این مضمون، چیزی شبیه این، یک چنین چیزی
معتدل ( در برابر افراطی )
عمیقا، تا بن دندان
drown - out به صورت صفت و برای بیان عملی به کار می رود، که بیش از حد انتظار به طول بینجامد. زمان بر و خسته کننده
سنجه
به صورت یک روال معمول، باقی ماندن
برغم همه مشکلات معادل: against the odds
علنی، آزاد not secret, free
انتخابات آزاد
هیات حاکمه
مراکز ترک اعتیاد
چرخش قدرت
فرقه گرایی
قدیمی، old fashioned
این لغت به عنوان فعل هم به کار می رود. به معنای نام گذاری کردن
شیطانی سازی، اهریمنی کردن
جسور
مناسبت مذهبی
چرخش
پایاپای، شانه به شانه
داده های واقعی، معادل factual data
تقویت
جنگ دیده، دارای تجربه جنگی
انتقام گیری، خشونت متقابل خشونتی که در ازای خشونت اولیه انجام گیرد.
انحصاری
فضا، شرایط، وضعیت
خلا چیزی را پر کردن
نیروی پیشران
تجدید حیات، احیاگری
دنیوی سازی، ( عربی ) علمانیه
چشمگیر
زیر دستی، فرو دستی ( داریوش اشوری )
آل، خاندان مثال: The House of Saud ( آل سعود، خاندان سعودی )
مقبره
عبرت گرفتن مثال: They may be warned
کفر، بی دینی
دارالاسلام، سرزمین اسلام این واژه، به یک تقسیم بندی قدیمی در فقه اسلامی اشاره دارد، که طی آن جهان به دو بخش دارالاسلام ( سرزمین اسلام ) و دارالحرب ( ...
ایجاد کردن، فراهم کردن مثال: promulgating the rationale for extremist movements
تهاجمی مانند: expansionist Jihad
خشونت آمیز مانند Aggressive holy war
متن مقدس religious scriptures
مضیق همانند تفسیر مضیق narrow, extremist interpretation
جراحی عمیق
صلیبیت، صلیبی گری
روایت
نادیده گرفته شده