unbelief

/ˌʌnbɪˈliːf//ˌʌnbɪˈliːf/

معنی: بی ایمانی، بی اعتقادی
معانی دیگر: ناباوری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: lack of belief; doubt or disbelief, esp. of religious tenets and doctrines.
متضاد: belief
مشابه: skepticism

جمله های نمونه

1. Doubt is not the opposite of faith—unbelief is.
[ترجمه گوگل]شک مخالف ایمان نیست، کفر است
[ترجمه ترگمان]شک مخالف ایمان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Christians have stood firm against a flood of unbelief but have failed to notice its more subtle effects.
[ترجمه گوگل]مسیحیان در برابر سیل بی ایمانی محکم ایستاده اند، اما متوجه تأثیرات ظریف تر آن نشده اند
[ترجمه ترگمان]مسیحیان در برابر سیلی از ناباوری محکم ایستادگی کرده اند، اما نتوانسته اند به تاثیرات ظریف آن توجه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unbelief, on the other hand, has a short and ungrateful memory.
[ترجمه گوگل]از طرفی کفر حافظه کوتاه و ناسپاسی دارد
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر حافظه کوتاه و ناسپاسی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And how is it related to faith and unbelief?
[ترجمه گوگل]و چه ارتباطی با ایمان و کفر دارد؟
[ترجمه ترگمان]و چگونه مرتبط با ایمان و بی ایمانی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The quarrel between faith and unbelief touched him for the first time and unsettled his mind.
[ترجمه گوگل]نزاع ایمان و کفر برای اولین بار او را تحت تأثیر قرار داد و ذهنش را متزلزل کرد
[ترجمه ترگمان]کش مکش میان ایمان و ناباوری برای اولین بار به او دست زد و ذهنش را مغشوش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The word unbelief is usually used of a wilful refusal to believe or of a deliberate decision to disobey.
[ترجمه گوگل]کلمه بی ایمانی معمولاً برای امتناع عمدی از باور یا تصمیم عمدی برای نافرمانی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]واژه بیاعتقادی معمولا از یک امتناع عمدی برای باور یا یک تصمیم آگاهانه برای سرپیچی از disobey استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As faith is the opposite of unbelief, health is the opposite of death.
[ترجمه گوگل]همانطور که ایمان نقطه مقابل بی ایمانی است، سلامتی در مقابل مرگ است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ایمان مخالف of است، سلامت مخالف مرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And Gabriel struck him dumb, for his unbelief.
[ترجمه گوگل]و جبرئیل به خاطر کفرش او را گنگ زد
[ترجمه ترگمان]و گابریل او را به خاطر بی ایمانی له می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The most fearful unbelief is unbelief in your self.
[ترجمه گوگل]ترسناک ترین بی ایمانی، بی ایمانی به خود است
[ترجمه ترگمان]The، بی ایمانی نسبت به خویشتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We must not dream of unbelief but hold to our faith even to seventy times seven.
[ترجمه گوگل]ما نباید رویای بی ایمانی را در سر بپرورانیم بلکه حتی تا هفتاد برابر هفت به ایمان خود پایبند باشیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید به ایمان ایمان داشته باشیم، بلکه به ایمان ما تا هفتاد و هفت بار ایمان داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For what if some disbelieved? Shall their unbelief annul the faithfulness of God?
[ترجمه گوگل]اگر برخی کافر شوند چه؟ آیا کفر آنها وفای خدا را باطل می کند؟
[ترجمه ترگمان]برای چی میشه اگه یه سری اعتقاد داشته باشه؟ آیا بی ایمانی آنان را به ثبوت خواهد رساند که وفاداری خدا را فسخ خواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. John was staring as if in unbelief.
[ترجمه گوگل]جان طوری خیره شده بود که انگار ناباورانه بود
[ترجمه ترگمان]جان با ناباوری به او خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Prayer without expectancy is unbelief in disguise.
[ترجمه گوگل]نماز بدون توقع، کفر است
[ترجمه ترگمان]دعا بدون امید، بی اعتقادی به تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He slipped from the table, laughing softly in unbelief.
[ترجمه گوگل]از روی میز لیز خورد و در کمال ناباوری آرام خندید
[ترجمه ترگمان]از روی میز لیز می خورد و به آرامی می خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unbelief, having once been cherished continued to control the men of Nazareth.
[ترجمه گوگل]بی ایمانی که زمانی مورد توجه قرار گرفته بود همچنان بر مردان ناصره کنترل می کرد
[ترجمه ترگمان]unbelief، پس از آن که دوران cherished را در اختیار افراد of قرار داده بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی ایمانی (اسم)
unfaith, disbelief, unbelief, impiety

بی اعتقادی (اسم)
disbelief, unbelief, incredulity

انگلیسی به انگلیسی

• state of not believing, lack of faith, skepticism
unbelief is the attitude of not believing that something is true.

پیشنهاد کاربران

کفر، بی دینی
کفر، بی اعتقادی، ناباوری، بی ایمانی

بپرس