پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
متفقا، توامان، با هم
پایداری
به روشنی
تقویت، فشرده سازی
تکیه کردن، تکیه داشتن
کار اجباری
سالیان سال
the victor = پیروزشدگان، فاتحان، افراد پیروز
ویران، نابود، معدوم، خراب، متلاشی
پایا
فعالیت داشتن، جاری بودن، جریان داشتن، گردیدن، چرخیدن، عملکرد ( داشتن )
به شدت به طرز شگفت آوری، به صورت چشمگیری، به طور تکان دهنده ای
نماد، نمادکالا
جایگاه
شرایط اضطراری
تجمع
اساسی، حائز اهمیت، بااهمیت
آتی
ناهمسنگ
تجزیه
فی نفسه، به ذات
پسوند based - - بنیاد، - بنیان science - based : دانش بنیاد، دانش بنیان http://minabaad. blogfa. com/post/39 مبتنی بر، متکی بر، بر مبنای chemical ...
lead on to = منجر شدن، سبب شدن، ممکن کردن، منتهی شدن، راه یافتن به
حل وفصل ( کردن ) ، گره چیزی را گشودن، تار و پود چیزی از هم باز شدن، وا رفتن
in parallel = به موازات
همه می دانند که. . . ، بدیهی/معلوم/مسلم است که . . .
مرسوم
بازآفرینی ( کردن )
آغاز گرفتن، پدید آمدن، سربرآوردن، هستی یافتن
هزاره
سرچشمه گرفتن، ناشی شدن از، نشات گرفتن از، برآمدن از where the book comes from = سرمنشا این کتاب his surmising where the wealth comes from = حدس وی د ...
مشهورترین، معروف ترین، نامورترین، شهیرترین، شناخته شده ترین
ریزنقش
پیوند زدن به، بستن به
اهلی سازی کشت ( گیاهان ) the cultivation of a plant for food
بدیهی، روشن
رویارویی متقابل کردن، در تقابل قرار دادن
از زیر خاک در آوردن، از زمین در آوردن، کندن، حفر/حفاری/نبش کردن
پیشین، ماقبل
( به طور ) جمعی، جمعا
عاری از احساس، بی حس، خمود، سست، بی حال
در حقیقت
پرده برداشتن از، پرده برداری کردن از، عیان کردن نشان دهنده/نمایانگر/بیانگر/گویا/مشعر/حاکی بودن
( اسم ) :کانون توجه ( فعل ) : 1 توجه داشتن، پرداختن به 2 متوجه چیزی بودن، بر حول چیزی بودن، بر محور چیزی گشتن/چرخیدن/دور زدن، پیرامون چیزی گردیدن Di ...
شگفت، شگفت آور
جدا، مجزا
متفاوت
تا حدود زیادی
be represented by = با . . . جلوه یافتن
تصویر کردن، به تصویر کشیدن