پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
نقش داشتن در
به دست گرفتن، عهده دار شدن
لنگر گرفتن
بیانگر خود، روشنگر خود This is relatively self - evident in both cases=در هر دو مورد، خود نسبتا مشهود است
نامتغیر
بیش ساده سازی، ساده سازی بیش از حد، بیش از حد ساده سازی شده
جهانی بودن
تغییرناپذیر، اصلاح ناپذیر، تعدیل ناپذیر، ویرایش ناپذیر
جلوه کردن، جلوه داشتن، جلوه گر شدن، آشکار بودن، به چشم خوردن، نمایاندن، بروز دادن، ظاهر شدن، مشخص بودن، برجسته بودن، حضور داشتن، در برداشتن، در برگرف ...
مد نظر قرار دادن؛ اندیشیدن به؛ تعمق کردن بر
مد نظر قرار دادن؛ اندیشیدن به؛ تعمق کردن بر
مد نظر قرار دادن؛ اندیشیدن به؛ تعمق کردن بر
متقابل، دوجانبه، دوسویه، دوطرفه
آرایش گرفتن، مرتب کردن
ترسیم کردن
عادت داشتن، خو کردن
سودآوری
سودآوری
بهره کشی/بهره گیری کردن، بهره برداشتن، بهره وری، بهره جویی، منتفع شدن، انتفاع
اکثریت قریب به اتفاق بخش اعظم
Attending to = با توجه به
خودکاوی، خودارزیابی
محدوده چیزی از . . . تا . . . بودن از . . . گرفته تا. . . از. . . تا . . . بودن
عطش
معاملات نهانی
خریدار، مزایده گر، مزایده کننده
تمایزگذاری
حل وفصل کردن، پرداختن به
پرداختن به
متداول، شایع، فراگیر to be generic : عمومیت/کلیت داشتن
more clearly = پر واضح است که. . .
در جهت چیزی بودن، متوجه چیزی بودن، اشاره داشتن/کردن به
فهم پذیر ، قابل فهم
نشانه گرفتن، نشانه رفتن
جهان وطنی
گسترده، وسیع، جامع
نامنظم
در حیطه شغلی
در اصل
برد - برد، برد متقابل ، برد دوجانبه، برد دوسویه
it's a matter of life and death = مساله مرگ و زندگی است
قالب فکری، جهت گیری ذهنی
۱ کارساز بودن، جواب دادن، کارگر افتادن this method doesn't work : این روش کارساز نیست/جواب نمی دهد/کارگر نمی افتد ۲ گهگاه می توان آن را به صورت جمع ...
hinging on = ناشی از
مبنا، بنیادین
مبحث، مطالب
magpie approach = رویکرد پرحرفی، رویکرد آدم وراج
کسب معاش، گذران زندگی، کسب معیشت، تولید معیشت
هیچ ارتباطی نداشتن، صنمی نداشتن
reign ( verb ) supreme= حاکم بودن