permanence

/ˈpɜːrmənəns//ˈpɜːmənəns/

معنی: دوام، بقاء
معانی دیگر: پایندگی، پایایی، تداوم، ثبات، ماندگاری، همیشگی، بقا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being permanent.

جمله های نمونه

1. a love affair that was intense but lacked permanence
یک رابطه ی عشقی که شدید بود ولی دوام نداشت

2. Nothing threatens the permanence of the system.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز ماندگاری نظام را تهدید نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز دوام سیستم را تهدید نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We no longer talk of the permanence of marriage.
[ترجمه ناشناس] ما دیگر از ثبات ازدواج صحبت نمیکنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما دیگر از ماندگاری ازدواج صحبت نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]دیگر از دوام ازدواج حرف نمی زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Never once called permanence.
[ترجمه گوگل]هرگز یک بار به نام ماندگاری
[ترجمه ترگمان] تا ابد دوام نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Anything which threatens the permanence of the treaty is a threat to peace.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که دوام معاهده را تهدید کند، تهدیدی برای صلح است
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که دوام پیمان را تهدید کند تهدیدی برای صلح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The spoken word is immediate but lacks permanence.
[ترجمه گوگل]کلام گفتاری فوری است اما ماندگاری ندارد
[ترجمه ترگمان]کلمه حرف زدن فوری است اما دوام و دوام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the first place, Handy attributes more permanence to the professional core than actually exists.
[ترجمه گوگل]در وهله اول، Handy بیش از آنچه در واقع وجود دارد، به هسته حرفه ای ماندگاری نسبت می دهد
[ترجمه ترگمان]در وهله اول، هند دوام بیشتر را به هسته حرفه ای تبدیل می کند تا اینکه واقعا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thirdly, permanence and seasonality of occupation are important.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، ماندگاری و فصلی بودن شغل مهم است
[ترجمه ترگمان]سوم، دوام و فصلی بودن شغل مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Neither formation provides ledges of any size or permanence, although small auk populations once nested on the chalk cliffs.
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از این سازندها تاقچه‌هایی با هر اندازه یا ماندگاری ایجاد نمی‌کنند، اگرچه جمعیت‌های کوچک Auk زمانی روی صخره‌های گچی لانه می‌کردند
[ترجمه ترگمان]با این که جمعیت های کوچکی که زمانی بر روی صخره های گچی لانه کرده اند، هیچ کدام از شکل گیری و تداوم را فراهم نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They had little or no permanence and cohesion and therefore no organisation and no prospect of standing up for their rights.
[ترجمه گوگل]آنها دوام و انسجام کمی داشتند یا نداشتند و بنابراین هیچ سازمان و چشم اندازی برای دفاع از حقوق خود نداشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها دوام و دوام و پیوستگی نداشتند و بنابراین هیچ سازمانی و هیچ امیدی برای ایستادگی در برابر حقوق خود نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Should we accept the inevitability and permanence of this state of affairs?
[ترجمه گوگل]آیا باید اجتناب ناپذیر بودن و دوام این وضعیت را بپذیریم؟
[ترجمه ترگمان]آیا باید جبر و دوام این وضع را بپذیریم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is the issue of permanence, and the related issue of artefactual identity.
[ترجمه گوگل]بحث ماندگاری و هویت مصنوع مرتبط با آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مساله دوام و مساله مربوط به هویت artefactual وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The reversibility depended upon the permanence of severe retardation whereas infants are not defective and their human potential is a fact.
[ترجمه گوگل]برگشت پذیری به ماندگاری عقب ماندگی شدید بستگی دارد در حالی که نوزادان معیوب نیستند و پتانسیل انسانی آنها یک واقعیت است
[ترجمه ترگمان]The به تداوم عقب ماندگی شدید وابسته است در حالی که کودکان ناقص و پتانسیل انسانی آن ها یک واقعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is our pledge for a place of permanence in our lives.
[ترجمه گوگل]این تعهد ما برای ماندگاری در زندگی ماست
[ترجمه ترگمان]این تعهد ماست که در زندگی ما دوام بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They gradually realized the permanence of their condition.
[ترجمه گوگل]آنها کم کم متوجه ماندگاری وضعیت خود شدند
[ترجمه ترگمان]به تدریج دوام این وضع را درک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوام (اسم)
abidance, persistence, durability, permanence, life, strength, substance, continuity, subsistence, continuance, solidity, persistency, perdurability, perpetuity, permanency

بقاء (اسم)
durability, permanence, eternity, duration, perpetuity, survival, survivorship, survivance

تخصصی

[برق و الکترونیک] ماندگاری، دوام
[ریاضیات] پایداری، دوام

انگلیسی به انگلیسی

• continuity, perpetuality; regularity; fixedness, invariability
if something has permanence, it remains the same for a long time or for ever.

پیشنهاد کاربران

permanence = stability = continuity = durability
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : permanence
✅️ صفت ( adjective ) : permanent
✅️ قید ( adverb ) : permanently
دوام , ماندگاری
– Nothing threatens the permanence of the system
– a love affair that was intense but lacked permanence
– They gradually realized the permanence of their condition
دائمی
ثبات _ پایداری - دوام
پایداری

بپرس