پیشنهاد‌های محسن نقدی (١,٥١٩)

بازدید
٣,٢٥٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زَرِش=زریدن. زریدن هم از زر می آید و زر برابر با ارزش است و زریدن هم برابر با ارزش کردن یا همان زیاد کردن می دهد. این واژه پادسو ( مخالف ) کاهش اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از نگاه من برابر افزاییدن می باشد. زَریدن از زر می آید که زر برابر چیزی با ارزش و نشان دهنده زیاد است. پس زریدن برابر زیاد کردن، با ارزش کردن است که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهنده=مه نده=مه کننده مه برابر بزرگ ( تر ) است پس مهنده می شود بزرگ یا بزرگ تر کننده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کهین=که ین=کوچک تر ین=کوچک ترین! مِهین=مه ین=بزرگ تر ین=بزرگرترین!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کِهیدن برابر کوچک ( تر ) کردن است. چرا که کِه برابر کوچک ( تر ) است. پادسو ( مخالف ) این واژه می شود مِهیدن، چرا که مه برابر بزرگ ( تر ) و پادسوی کِ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیدگاه شماره 2 درباره این واژه: پیشنهاد نخست من مال خیلی پیش میباشد و، به گمانم خیلی درست نیست! امروز میخواهیم از دو واژه در زبان پارسی میانه - پهل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جذاب ریشه:جذب آهنگ:فعال=کننده فعل پس می توان گفت جذاب کسی یا چیزی است که "جذب" می کند، جذب برابر گیرش است پس می توان واژه "گیرا، گیرنده" را پیشنهاد د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آب جنبه، آبخیز، آب خیزه برابر های واژه تازی ( عربی ) "موج" می باشند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مد به دو شیوه خوانده می شود: 1 - مَد ۲ - مُد مَد که برابر بالا آمدن آب هست و چرایی آن نیروی گرانش ماه است. می توان واژه "آب افراشت" را برای "مَد" گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بررسی ساختار این واژه: امیدوار=امید - وار وار پسوندی است که دو کار می کند: همانند امیدوار و سوگوار، واژه ای می سازد که در سان ( حالت ) واژه پیش از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بررسی، کاوش، واکاوی واژه پایانی ( واکاوی ) ساختارش به شیوه وا - کاوی است و "وا" پیشوندی است که همانند پسوند بن واژه ( دن، تن، یدن، انیدن ) کار می کن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نامرد=نا مرد مرد اینجا ویژگی هایی هست که مرد راستین دارد. و نا مرد کسیه که اون ویژگی ها رو ندارد. ( دوستان در بخش دیدگاه ها، چیز شر می نویسند! )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرتمند=قدرت مند که خب مند پسوندی است که دارندگی را آشکارا می کند، دارندگی واژه پیشنش را. پس قدرتمند می شود دارای قدرت ولی قدرت واژه ای عربی است و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصنوعی=مصنوع ی مصنوع بر آهنگ مفعول و دارای ریشه صنع است. مفعول، چیزی است که فعل بر آن انجام شده است. پس مصنوع چیزی است که صنع=ساختن بر آن انجام شده، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاسخ شماره ۳ به کاربر /آرش پارسیک/ ( پارسیک؟ ) : یک سری واژگان ایرانی و پارسی ( این دوستمون دوست نداره بگه پارسی یا ایرانی، از واژه دری خوشش میاد! ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چه تند پاسخ می دهید! "من نگفتم همه کلمات منتهی به حرف "ه" ترکی هستند، بلکه گفتم اصولا" خب اگر همه واژگان که پایانشان ه داشته باشد ترکی نیستند، پس ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود بر همگی. نکوشی تند بر دیدگاه کاربر /آرش پارسیک/: این کاربر نخست اشاره می کند:"هر واژه ای در زبان پارسی ( دری ) پایانش ه داشته باشد، ترکی است" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرگوش=خر گوش در پارسی، پیشوند خر به چم ( =معنی ) بزرگ می باشد. پس خرگوش می شود بزرگ گوش، چیزی که گوش هایش بزرگ باشد. در دیگر جانداران همچون خرچن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همسان با "آه" می باشد نشان دهنده خسته شدن از چگونگی پیش رفتن کارها و یا غم. در گزاره ها یک گونه "شبه جمله" است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از رو نوشتن، رو نوشتن برابر های ساده واژه کپی هستند. شاید بتوان واژه "ترانگاشتن" را پیشنهاد داد. این از چرایی آن: ترانگاشتن=ترا نگاشتن "ترا" پیشو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رو به رو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تام=آزاد اختیار=گزینش تام الاختیار=آزادی در گزینش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دژکام=دژ کام کام برابر آرزو و خواسته است و دژ هم پیشوندی است برابر بد، پس دژکام می شود کسی که خواسته اش بد باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دژآلود=دژ آلود می شود چیزی که به دژ آلوده باشد. دژ می شود بد. پس دژآلود می شود پر از بدی، آلوده به بدی، بد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دشوار=دش وار دش در پارسی پیشوندی است و برابر "دژ" است و چم ( معنی ) آن می شود بد. وار هم برابر سان و گون پس دشوار می شود بدسان، بدگون، بد گونه که م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد واژه تراگونیدن. چرایی آن: تراگونیدن=ترا گونیدن گونیدن برابر حالت دادن است ( گون=حالت ) و ترا هم برابر "از این سو به آن سو" است. پس تراگونید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این واژه از کاربر /فرتاش/ شناخته شده است. ساختار این واژه به این شیوه است: ترا دیسیدن خود دیسیدن برابر شکل دادن است. ترا هم برابر "از این سو به آن سو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تراروی=ترا رَوی ترا که می شود "از این سو به آن سو" که خب تراروی می شود از این سو به آن سو رفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میتوان از پیشوند "ترا" بهره برد. در پارسی، این پیشوند چمِ ( =معنی ) "از این سو به آن سو" می دهد. با گذاشتن این گزاره به جای هر "ترا" در هر واژه، می ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مچکرم=مچکر هستم مچکر همان متشکر است و عربی است و در گویش عامیانه به مچکر دگریده شده است همانگونه که شاکر به چاکر دگریده شده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی، ال گونه ای از پسوند است همانگونه که در گودال، چنگال، زغال، گردال. . . می بینیم. بدین شیوه کار می کند: واژه نخستین ال=واژه نو اگر واژه نخست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

چنگال پارسی بوده است و ساختار آن بدین شیوه است: چنگ ال ال گونه ای پسوند است که با آمدن آن، واژه نو ای ساخته می شود که دارای ویژگی آشکارا واژه نخستین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جایگزین کردن و شاید هم دگریدن برابر های آن هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آدمیت=آدمی ت است. نگریدنی این است که ت، در ربان عربی کاربرد دارد و به گویش مردم نیز آمده است و نمی توان واژه آدم که پارسی است را پیش ار آن آورد. ت در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نکته.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیب اگر ترکیب کردن باشد می شود آمیختن و آمیزش و پیوند دادن. اگر خود ترکیب باشد می شود درهم، آمیخته، پیوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به جا و شایسته از برابر های این واژه عربی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آمیخته شدن، به هم پیوستن برابر های خوبی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه پادسوینیدن را پیشنهاد می کنم. چرایی: پادسوینیدن=پادسو ی نیدن این "ی" که در میان آمده، برای گویش آسان تر است و کاری در واژه نمی کند پس آن را از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی یا چیزی می گویند که "پاد" و "رو به رو" ی چیزی است. برای نمونه: سپید، پادسوی مشکی است. این گزاره به چم ( =معنی ) این است که سپید، پاد و /ضد/ و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترویج برابر گستردن و پخش کردن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیوار واژه ای پارسی است. این واژه در زبان کهن پارسی دیده می شود. اگر همینجوری پیش برویم همه زبان های جهان ترکی بوده اند!شوربختانه برخی کاربران با پیو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشتاق به کسی می گویند که خواهان و خواستار چیزی است و شور برای آن دارد. آرزومند، خواهان، خواستار برابر های این واژه هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان فلفل است و فلفل عربی شده واژه پلپل می باشد. واژه پلپل پارسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تیم به هر گروه و دسته می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در هواشناسی گونه آب و هوایی را نشان می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُنِبَر برابر بُنِ بَر هست که خب بُن همان ریشه و بَر همان بار و میوه و فرجام و حاصل هست و ریشه میوه همان دلیل یک رخداد است که رخداد و فرجام در اینجا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دخیل به کسی می گویند که در چیزی یا کاری دست دارد و کاره ای هست. پس می توان دست اندر کار را برای این واژه به کار برد دخیل گویش:dakhil ریشه از:عربی بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرعت برابر شتاب و چالاکی و تندی و تیزی است. از پسوند" ا "نیز می توانیم برای ساخت واژه بهره ببریم، می توان واژه تندا را برای واژه سرعت بسازیم. پس: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گودا از دو بخش گود ا ساخته شده است. همانگونه که ما در درازا، گرما، دما، بلندا. . . داریم: درازا=تراز ( =میزان ) درازی گرما=تراز درازی بلندا=تراز بلند ...