پیشنهادهای محمد عزیزی (٤٥٠)
صحبت کوچولو
افراد لاغر
افراد چاق
مکان دور افتاده
جای دور جای پرت she is always traveling to far - off places او همیشه در حال مسافرت به جاهای دور است.
کاملا دور
در فاصله چند قدمی
صدای انفجار عظیم
صدای ماشین
صدای خراشیدن
صدای خش خش
صدای ترق تروق
صدای تالاپ خفیف
( صدای ) چک چک باران
صدای شر شر جریان آب
باد زوزه میکشید
سکوت وحشتناک
آینده ی بسیار خوبی در پیش داشتن
از بین رفتن محصولات کشاورزی ضایع شدن محصولات کشاورزی
آلودگی دریا
وضعیت وحشتناک
شکاف گسترده
مناطق محروم
صدمه جبران ناپذیر
خرابی محصولات کشاورزی از بین رفتن محصولات کشاورزی
منابع آبزی ذخایر آبزی
منطقه نا آرام
جنگ ناخواسته
نیروهای مسلح
آتش بس اعلام کردن
سلطان مواد مخدر
آتش گشودن
کار آسان کار راحت
صلح به ارمغان آوردن
پول ریختن پای چیزی
پول صرف کردن بابت ( چیزی ) she spends a lot of money on traveling او یه عالمه پول بابت مسافرت ( کردن ) صرف می کند.
برگزار کردن گفتگوها the government hold talks with all interested parties to try to end the strike. حکومت گفتگوهایی باتمام گروه های ذینفع جهت پایا ...
راس امور بالا ترین رده
گزارش تفصیلی گزارش همراه با جزییات
مقابله با جرم
اقدامات تروریستی
قانونی عمل کردن در چهارچوب قانون عمل کردن
دلیل متقاعد کننده آوردن دلیل قانع کننده ای آوردن
فیزیکدانان
پیش کشیدن ( بحث )
لمس کردن مسئله
چهره پیشتاز چهره سرشناس
کمک چشمگیر
رفتن تو یه کاری رفتن تو یه کسب کاری
فرصت محدود فرصت کم بازه زمانی محدود/کوتاه