پیشنهاد‌های دکتر احمد. ع. معینی (٢,٠٤٠)

بازدید
١,٣٨٠
تاریخ
٥٤ دقیقه پیش
پیشنهاد
٠

آب و جارو زده تر و تازه کرده باغبان باغ را مُطرّا کرد شاهی آمد درو تماشا کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

شیوه ات شیوه تو روش تو گفت پردت چه پرده؟ گفتا ساز گفت شیوت چه شیوه؟ گفتا ناز ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

چنگ نواز نوازنده نوازنده چنگ وان بت چنگزن که تاخته بود کار او را چو چنگ ساخته بود ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

حیله مکر تزویر ترفند آن پری زاده را به تنبل و رنگ آوریدند با نوازش چنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

1_نقاش صورتگر 2_بازیگر کارپرداز خواجه نقشی که در پسند آورد در میانِ دو نقشبند آورد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

مخفیانه یواشکی پنهانی خواجه را در حجابگه دیدند حاجبانه ز کار پرسیدند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

مخفی گاه جای پوشیده مکان سری محل مخفی خواجه را در حجابگه دیدند حاجبانه ز کار پرسیدند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

دیده بان کسی که شکار را به شکارچی می نماید راهنمای شکارچی و آهو انگیز آن ختن بودند آهوان را به یوز بنمودند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

آواز خواندن ترانه خواندن نغمه سرایی کردن چون به دستان زدن گشادی دست عشق هشیار و عقل گشتی مست ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

یارایی توانایی ایستادگی پایداری صبر استقامت خواجه کان دید، جای صبر نبود یاری و یارگی نداشت چه سود ؟! ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

هوای ماهی کردن میل به ماهی گیری دل به ماه سپردن کنایه از به هوس افتادن ماه ایشان در آن درم ریزی خواجه را کرد ماهی انگیزی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

بالا پوش پوشش سینه سینه بند صدره کندند و بی نقاب شدند وز لطافت چو دُر در آب شدند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

حوض استخر حوضه ای ساخته ز سنگ رخام حوض کوثر بدو نوشته غلام ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

سیمین تن. سپیدگون تن و بدن سفید با سمن سینگانِ سیم اندام پای برداشت بر امید تمام ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

بیقرار شدن صبر نداشتن نا شکیبا شدن مردی اش مردمی اش را بِفْریفت مرد بود از دَم ِ زنان نَشْکیفت ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

شکیبائیش زایل شد بی صبر شد نا شکیبا گردید بیقرار شد مردی اش مردمی اش را بِفْریفت مرد بود از دَم ِ زنان نَشْکیفت ✏ �نظامی�

تاریخ
٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

ترا زخمی کردیم ترا آزردیم بر تو زخم زدیم ما که لختی به چوب خستیمت شاید ار دست و پای بستیمت ✏ �نظامی�

تاریخ
٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

زخمیش کردند زخمش زدند آزردند زخم برداشتند و خستندش دزد پنداشتند و بستندش ✏ �نظامی�

تاریخ
٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

زخم زدند زخمی کردند زخم برداشتند و خستندش دزد پنداشتند و بستندش ✏ �نظامی�

تاریخ
٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

سیمین تن سپیدگون آمد افسانه تا به سیمبری شهد در شیر و شیر در شکری ✏ �نظامی�

تاریخ
٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

خنده کنان خنده زنان قهقهه زنان خندان درهم آمیختیم خنداخند من و چون من فسانه گویی چند ✏ �نظامی�

تاریخ
٦ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از سیاهی شب که سبب روشن شدن ستاره ها میشود چون شب از سرمهٔ�فلک پرورد چشم ماه و ستاره روشن کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

گردان گذران تندرو زودگذر آن نگر کاسمان چابک سیر نام من شر نهاد و نام تو خیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

سودن تارک قطع کردن سر سر بریدن چون به هنگام تیغ تارک سای شرط خویش آورید شاه به جای ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بنگاه جا مقام منزل محل اقامت تا بدانجا که بود بنگه او مرد بی دیده بود همره او ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

راهنمایش پیشروش امامش کرد جهدی تمام تا برخاست قایدش گشت و برد بر ره راست ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مردمک چشم مردم چشم کاسه چشم گر خراشیده شد سپیدی توز مقله در پیه مانده بود هنوز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

چشمه آب قنات آب مخزن آب خانیی آب بود دور از راه بود ازان خانی آب آن بنگاه کوزه پر کرد از آبِ آن خانی تا برد سوی خانه پنهانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کسی که به ناز راه می رود با ناز خرامیدن به نرمی خرامیدن آن خرامنده ماه خرگاهی شد طلبکار آب چون ماهی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

شگفت عجیب دل گرمش به آب سرد فریفت تشنه ای کاو کز آب سرد شکیفت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

محل خشک محل گرم و بی آب گرمسیری ز خشک ساری بوم کرده باد شمال را به سموم ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

گوشه جوال داخل خورجین در گوشه کیسه در گوشه انبان هر یکی در جوال گوشه خویش کرده ترتیب راه توشه خویش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

سرکه آهن رنگی تیره ترکیب شده از سرکه و آهن و آنگهی پیش راح ریحانی کرد باید سِکاهن افشانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

چینی بزرگ شده در چین پرورش یافته به چین شاه ازان تنگ چشم ِ چین پرورد خواست کز خاطرش فشاند گرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کبود سرمه ای نیلگون آبی صدف این محیط کحلی رنگ چو برآمود دُر به کام نهنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مهره مار بس مبصّر که مار مُهره خرید مهره پنداشت مار در سَله دید ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

رهگذر راهی مسافر عابر پای آن نی که رهگذار شود روی آن نی که پایدار شود ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دباغی کردن دباغی شده و آن تتق های گوهر آموده چرم های دباغت آلوده ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

که آوری که بیاوری تن چو سیماب کآوری در مشت از لطافت برون رود ز انگشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

هم سفره بودن هم غذا شدن با هم بر خوان نشستن کرد با او به خورد هم خوانی کاین چنین است شرط مهمانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

زان جوانی که در سر افتادش نامد از پند پیر خود یادش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

با آرایش روم زیبا دلفریب چون بر آن تخت رومی آرایش یافت از فرش چینی آسایش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

همدمی همزبانی مصاحبت با هم معاشرت با هم زیر خوانش ز روی دمساز ی تا کند با خیال ما بازی ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

شادی می کردند طرب می نمودند تفریح می کردند تا شب آنجا نشاط می کردند گاه می گاه میوه می خوردند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

لباس نازکی تن پوشی هر یک آرایشی دگر کرده قصبی بر گل و شکر کرده ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

پا بر دوال نهادن از دوال برکشیدن گفت بر شو دوال سایی کن یکی امشب دوال پایی کن ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

از دوال بالا رفتن بر کشیدن از دوال گفت بر شو دوال سایی کن یکی امشب دوال پایی کن ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

صحت و سقم جیزی را بررسی کردن بررسی کن دقت نما مطمئن شدن اطمینان کردن گر من آیم ز من درستی خواه آنگهی ده مرا به پیشت راه ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

درخت صندل درختی با پوست خوشبوی پیش آن صفه کیانی کاخ رسته صندل بُنی بلند و فراخ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

فریبنده حیله گر مکار دودوزه باز پشت هم انداز آدمی کاو فریب ناک بوَد هم ز دیوان آن مغاک بود ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دیروزم روز قبلم روز گذشته ام ترس دوشینم از کجا برخاست ؟ وامشبم کام ایمنی ز کجاست؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

واجب شدن فرض گشتن گفت بر ما فریضه گشت سپاس که ایمنی یافتی ز رنج و هراس ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

واجب گشت فرض شد گفت بر ما فریضه گشت سپاس که ایمنی یافتی ز رنج و هراس ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کیستی جه کسی هستی گفت کای دیوِ میوه دزد ، که یی؟ شب به باغ آمده ز بهر چه یی ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

گلابی شیرین گلابی رسیده شکر امرود در شکر خندی عقد عناب در گهر بندی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

موز با لقمه خلیفه به راز رطبش را سه بوسه برده به گاز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

سرچشمه نور منبع نور منشاء نور چون شد آگه که آن فواره نور تابد از ماه و ماه از آنجا دور ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

به اندازه درم شبیه درم به اندازه یک سکه یک درم وار دید نور سپید چون سمن بر سواد سایه بید ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

چاهی گودال عمیقی نقبی چاه سار ی هزار پایه درو ناشده کس مگر که سایه درو ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دخمه ای جای متروکه ای مخروبه ای تا به بیغوله ای رسید فراز دید نقیبی درو کشیده دراز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خیالبافی چون نباشد خیال های درشت ؟ خاطرم را خیال بازی کشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خیال باف متوهم چون نباشد خیال های درشت ؟ خاطرم را خیال بازی کشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

افکار مغشوش دیوانه شده مالیخولیایی من خود اندر مزاج سودایی وین هوا خشک و راه تنهایی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

محل کار گذاشتن دام و تله ورطه یافت از دامگاه آن ددگان کوچه راهی به کوی غمزدگان ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ترسیدن وحشت کردن خوف نمودن راه برداشت می دوید چو دود سهم زد ز آن هوای زهرآلود ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

1_می نگاشت تحریر می کرد ثبت میکرد 2_درمی نوردید می پیمود رفت ماهان میان آن دو دلیل راه را می نوشت میل به میل چون قدر مایه راه بنوشتند وز خطرگاه کوه ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

شراب غلیظ شده باده از دست ساقی یی مستان کآورَد سِیِکی یی به صد دستان ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

دیگ بزرگ بینی یی چون تنور خشت پز ان دهنی چون لوید رنگرز ان ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

گوژ پشتی قوزی خمیده پشتی چفته پشتی نغوذ بالله کوز چون کمانی که برکشند به توز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

آش انار یک نوع قلیه که با ناردانه و گوشت درست میشود زیربا یی به زعفران و شکر ناربایی ز زیربا خوش تر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

زیربا یی به زعفران و شکر ناربایی ز زیربا خوش تر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مانند مرغ پرنده مانند پرنده سان برکشیدند مرغ وار نوا درکشیدند مرغ را ز هوا ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بزمی بزم گاهی جشنی سوری بزمه ای خسروانه بنهادند پیشگاه بساط بگشادند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

نان سفید سفره نان گشاد و لختی خو َرد از رقاق سپید و گِرده زرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

عنبرین خوش بو رایحه خوش شامه نواز در چنان خانه معنبر پوش شد چو باد شمال خانه فروش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

گفت بر شو دوال سایی کن یکی امشب دوال پایی کن ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

وز زمین برکش آن دوال دراز تا نگردد کسی دوالک باز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ساخته شده از دوال چرمی نردبان پایه دوالین بود کز پی آن بلند بالین بود ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

گوش نکن گوش مده سر بگردان محل نگذار هرکه پرسد ترا بگردان گوش در جوابش سخن مگوی و خموش ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

صُفّه ای تا فلک سر آورده گیلویی طاق او برآورده ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

آن بیابان که گرد این طرف ست دیو لاخی مهول و بی علف ست ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

حای دیو محل دیو دیوکده آن بیابان که گرد این طرف ست دیو لاخی مهول و بی علف ست ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

دیوخانه محل دیو سرای دیو محل جنیان پیشم آمد هزار دیوکده در یکی صد هزار دیو و دده ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

چاه سار چاه گودال نقب شد در آن چاه خانه یوسف وار چون رسن پایش اوفتاده ز کار ✏ �نظامی� چون به پایان چاهخانه رسید مرغ گفتی به آشیانه رسید ✏ �نظا ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

گرم شدن جان گرفتن تا نتفسید از آفتاب سرش نه ز خود بود و نز جهان خبر ش ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

وآن ستمگاره دیو بازیگر هر زمانی بازیی نمود دگر ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از شاخ و شانه کشیدن تهدید کردن ترساندن رعب ایجاد کردن آتش از حلق شان زبانه زنان بیت گویان و شاخشانه زنان ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلاه های سیاه کلاه تیره مانند قیر لفچه هایی چو زنگیان سیاه همه قطران قبا و قیر کلاه ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

شاخ دار همه خرطوم دار و شاخ گرای گاو و پیلی نموده در یکجای ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

قباهای سیاه عبای تیره به رنگ نفت لفچه هایی چو زنگیان سیاه همه قطران قبا و قیر کلاه ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

هیلا و غیلا نام دو غول یا دیو نر و ماده هستند که در هفت پیکر نظامی نام برده شده اند نر و ماده و غول چاره گرند که آدمی را ز راه خود ببرند ماده هیل ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

در دنبالم پشت سرم بر پی ام بادپا ی را می ران در دل خود خدای را می خوان ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

صدای خروس بانگ مرغ صبحگاهی در مغاک افکنند و خون ریزند چون شود بانگ مرغ ، بگریزند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

خوش خرام خوب رو گفت کای ره نورد خوب خرام گوش کن سرگذشت بنده تمام ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

زندانبان آن دو زندان گه بی کلید شدند هردو از دیده ناپدید شدند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

نام یک دیو مردم نشان در هفت پیکر نظامی دیو بود آنکه مردمش خوانی نام او هایل بیابانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

سیاه کاری نیرنگ بازی دغل بازی مکر سازی حیله گری با من آن یارِ فارغ از یاری یا غلط کرد یا غلط کاری ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

تصوری اشتباه محاسبه ای غلط باز گفتا مگر که من مستم ! بر نظر صورتی غلط بستم ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

فکر و خیال وهم اوهام تصورات راه چون از حساب خانه گذشت تیر اندیشه از نشانه گذشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

طی کننده راه قاصد راهرو رهرو مسیر پیما راه پیما پیش می شد شریک راه نورد او به دنبال می دوید چو گرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

باد رفتار به تندی باد به شتاب باد به سرعت باد هردو در پویه گشته باد خرام تا ز شب رفت یک دو پاس تمام ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

بدون دوستی نارفیق با من آن یارِ فارغ از یاری یا غلط کرد یا غلط کاری ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

دوست توام رفیق توام همنشین توام مردی آمد که من همال توام از شریکان ملک و مال توام ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

نیکمرد جوانمرد مرد نیک خیرخواه گفت لله و فی الله ای سره مرد آن کن از مردمی که شاید کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

نام شخصی در هفت پیکر نظامی که در دام دیوان می افتد گفت مردی غریب و کارم خام هست ماهان گوشیار م نام ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

هم صحبتی همراهی همنشینی رفاقت دوستی بانگ بر زد برو که هان چه کسی ؟ با که داری چو باد هم نفسی ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

از سنگینی از بار زیاد هردو بر دوش پشته ها بسته می شدند از گرانی آهسته ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

میرفتند هردو بر دوش پشته ها بسته می شدند از گرانی آهسته ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

خانه دیو سرای دیو دیو سرای محل ترسناک محل خوفناک محل دهشتناک او در آن دیو خانه رفته ز هوش کآمد آواز آدمی ش به گوش ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

راه می پیمود راه میرفت مسیر را می پیمود پویه می کرد و زور پایش نه راه می رفت و رهنما یش نه ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

گنبد پیروزه ای گنبد مینایی آسمان آسمان نیلگون شد به پیروزه گنبد از سر ناز روز کوتاه بود و قصه دراز ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

نقاب سیاه نقاب تیره پوشش تاریک زلف شب چون نقاب مشکین بست شه ز نقابی نقیبان رست ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

چاره شناس جوینده راه کسی که راهکار ارائه دهد علاج گر با فکر چون شد آن چاره جوی چاره شناس باز پس گشت با هزار سپاس ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مانند دوزخ شبیه دوزخ دوزخ نما او برآن اژدهای دوزخ وش کرده بر گردنش دو پای به کش ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مکار حیله گر دسیسه باز گفت کای ره نشین زرق نمای چه کسی و چه جای تست اینجای ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

خروشان غرش کنان این بر و بوم جای دیوان ست شیر از آشوب شان غریو ان ست ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مرغ صبحگاهی کنایه از خروس چون پر افشاند مرغ صبح گهی شد دماغ شب از خیال تهی ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

بندرگاه نیل کرانه نیل محل تخیله بار در رودخانه نیل گفت ماهان ز ما به فرضه نیل دوری راه نیست جز یک میل ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

راهنما بلد راه او که در رهبری مرا یار ست راهدان ست و نیز هشیار ست ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

همتایش شریکش هم اندازه اش برابرش چون که بشناختش همال ش بود در تجارت شریک مالش بود ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

بندگی خدمت گذاری خدمت کردن وظیفه بجای آوردن من و بهتر ز من هزار کنیز از زمین بوسی تو گشته عزیز ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

داستان گو افسانه گو روایت کننده راوی خواست تا بانوی فسانه سرای آرد آیین بانوانه به جای ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

تقبل نمودن دردسر پذیر قبول زحمت چون ز فرمان شاه نیست گزیر گویم ار شه بود صداع پذیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

زیبایی بخش خالق زیبایی گفت کای چرخ بنده فرمانت و اختر فرخ آفرین خوانت ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

زنانه همسرانه خواست تا بانوی فسانه سرای آرد آیین بانوانه به جای ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

روساء وزراء سرپرستان بزرگان مسئولین زلف شب چون نقاب مشکین بست شه ز نقابی نقیبان رست ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

به رنگ پیروزه نیلگون چارشنبه که از شکوفه مهر گشت پیروزه گون سواد سپهر ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سفید بختی خوشبختی کاولین روز بر سپیدی حال سرخی جامه را گرفت به فال ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

1_شکر ریختن 2_شادی ساختن جشن و سرور در شکر ریز سور او بنشست زُهره را با سهیل کابین بست ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

فرشته مانند فرشته خصال پری روی پریوش پدر از لطف آن حکایت خوش با پری گفت کای فریشته وش ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مهره ای کبود مهره ای نیلگون مهره ای ازرق از غلامان خواست کان دویم را سوم نیامد راست ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

گوهر های یک رشته گوهرهایی که در یک عقد رشته شده باشند چون که به خُرد نظر بران انداخت آن دو هم عقد را ز هم نشناخت ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

به یک اندازه هم اندازه یکسان شبیه هم وزن تا دری یافت هم طویله آن شبچراغی هم از قبیله آن ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک مشت پر یک قبضه مشت به اندازه یک مشت قبضه واری شکر بران افزود آن در و آن شکر به یکجا سود ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سبک و سنگین کردن سنجیدن ارزش سنجی کردن محک زدن مرد لؤلؤی خرد بر سنجید عیره کردش چنانکه در گنجید ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

زمین خورده سرنگون شده مرده افتاده شده زان سواران کزو پیاده شدند چاه کندند و درفتاده شدند ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مردم شهروندان ساکنان شهر شهریان بر سرش نثار افشان همه بام و درش نگار افشان ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

دعایی افسونی وردی چون به نزدیک آن طلسم رسید رخنه ای کرد و رقیه ای بدمید ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

زره پولادی جوشن فولادی همتِ خلق و رایِ روشن او دِرع پولاد گشت بر تن او ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مسیر دشوار راه پرخطر مغاک راه خوفناک زالت راه آن گریوه تنگ هرچه بایستش آورید به چنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اسباب کار اسباب مورد نیاز تدارک دیدن کار زالت راه آن گریوه تنگ هرچه بایستش آورید به چنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

چاره کار دانستن راهکار بلد بودن علاج کردن چون شد آن چاره جوی چاره شناس باز پس گشت با هزار سپاس ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

رازها اسرار رموز نهانی فیلسوف از حسابهای نهفت هرچه در خورد بود با او گفت ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

همه فن حریف همه چیز دان دانشمند کاردان در همه توسنی کشیده لگام به همه دانشی رسیده تمام ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

افسونگری ساحری جادوگری تا خبر یافت از خردمندی دیو بندی فرشته پیوندی ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اندوه خورد ناراحت شد اندوهگین شو این سخن گفت و لختی انده خورد وز نفس برکشید بادی سرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

کوته فکر ریز نگر جزیی نگر ریز بین کوته بین در تصرف مباش خُرداندیش تا زیانی بزرگ ناید پیش ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

گوهری که بر نهنگ آویخته اند کنایه از گنج پر خطر گوهر ی که بسختی بدست آید گفت ازین گوهر نهنگ آویز چون گریزم که نیست جای گریز ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

نامه شیرین آگهی دلچسب دید یک نوش نامه بر در شهر گرد او صد هزار شیشه زهر ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

کوشش کننده ای کوشایی سخت کوشی پرتلاشی فعالی زرنگی هیچ کوشنده ای به چاره و رای نشد آن قلعه را طلسم گشای ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

پادشاه امیر سلطان چون به هر تخت گیر و تاجوری زین حکایت رسیده شد خبری ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

امیر قلعه آقا صاحب رئیس به چنین شرط راه برگیرد یا شود میر قلعه یا میرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سرپوش حاجب پوشش گفت برخیز و این ورق بردار وین طبق پوش ازین طبق بردار ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

حصاری زندانی محبوس چون در آن برج شهربندی یافت برج از آن ماه بهره مندی یافت ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

زلف زیبا رویان زلف نگار از سواد قلم چو طره حور سایه را نقش برزدی بر نور ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

راه غلط مسیر اشتباه گر یکی پی غلط شدی ز صدش اوفتادی سرش ز کالبدش ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سلاحی حربه ای دشنه ای خنجری پیکر هر طلسم از آهن و سنگ هر یکی دهره ای گرفته به چنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

صبور شکیبا صابر چون شکیبنده شد در آن باره دل ز مردم برید یکباره ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در همه کاری آن هنر پیشه چاره گر بود و چابک اندیشه ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

ایمن گشت در محل ایمنی قرار گرفت محفوظ شد گنج او چون در استواری شد نام او بانوی حصاری شد ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

پوزش خواست عذخواهی کرد معذرت خواست پوزش انگیخت وز پدر درخواست تا کند برگ راه رفتن راست ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

درخواست کردن چانه زدن اصرار نمودن خواهش کردن رغبت هرکسی بدو شد گرم آمد از هر سویی شفاعت نرم ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

از شوهر کردن خودداری میکرد تمایلی به ازدواج نداشت شوهر نمی خواست درکشیده نقابِ زلف به روی سرکشیده ز بارنامه شوی ✏ �نظامی�

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

افراشته بلند بالا رفیع قدی افراخته چو سرو به باغ رویی افروخته چو شمع و چراغ ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

خواستاران خواستگاران طالبان مشتاقان دختر خوبروی خلوت ساز دست خواهندگان چو دید دراز ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سحر نامه افسون نامه باطل السحر خوانده نیرنگ نامه های جهان جادویی ها و چیزهای نهان ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مشک با زلف او جگرخواری گل ز ریحانِ باغ او، خاری ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

جن گیر باطل کننده سحر و جادو دلفریبی به غمزه جادوبند گلرخی قامتش چو سرو بلند ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سیب سرخ کنایه از زیبا شاه از آن سرخ سیبِ شهدآمیز خواست افسانه ای نشاط انگیز ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

به رنگ آتش سرخ گون بانوی سرخ روی ِ سَقلابی آن به رنگْ آتشی به لطفْ آبی ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

فرار کردم ترک موضع کردم در رفتم مهاجرت کردم چونکه صبرم در اوفتاد ز پای رفتم و در گریختم به خدای ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تنگ راه کوچه محل عبور که فلان روز در فلان ره ْتنگ برقعت را ربود باد از چنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

هوشیار بیدار هشیوار هوشْ رفته چو هوشْ یافته شد سرش از تابِ شرم تافته شد ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

بی هوش مدهوش هوشْ رفته چو هوشْ یافته شد سرش از تابِ شرم تافته شد ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

شیرین لب لب شیرین خوش گفتار چون چنان دید، نوش لب بشتافت بوی خوش کرد و جان او دریافت ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تسلیم شده مطیع شده گوش بفرمان بوده من ز بادش سپر فکنده چو میغ او کشیده چو برق بر من تیغ ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

حیله گر مکار فریب کار به عقیدتْ جهودِ کینه سرشت مارِ نیرنگ و اژدهایِ کنشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

دریای مواج دریای ناآرام دریای طوفانی وان شدن چون محیط موج زنش عاقبت ماندن آب در دهنش ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سکه های کهن سکه های باستانی سکه های قدیمی زر مصری درو هزار درست زان کهن سکه ها که بود نخست ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

آکندیم پر کردیم انباشته کردیم هرچه در آب آن خم افکندیم آتش اندر خم خود آگندیم ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تیز رایی تدبیر نمودن رای نیکو زدن تیز هوشی وان نمودن که بنگرم پیشی کارها را به چابک اندیشی ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

پیش گویی کنم پیش بینی کنم آینده را بنگرم وان نمودن که بنگرم پیشی کارها را به چابک اندیشی ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از قبر گور برکشید آن غریق را به شتاب در چَهِ خاک بردش از چه آب ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

چاه آب برکشید آن غریق را به شتاب در چَهِ خاک بردش از چه آب ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

دریا نوردان قایقرانان کسانیکه عمق آب را اندازه گیری می کنند ملوانان کشتی رانان چون مساحت گرانِ دریایی زد در آن خم به آب پیمایی ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

چرکین کثیف آلوده پلشت ترسم این چِرگنِ نمونه خصال آرد آلودگی به آب زلال ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

راز دان سر گوی داننده اسرار غیب دان غیب گوی بشر گفت ای نهفته گویِ جهان هرکسی را عقیده ایست نهان ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

شنونده گوش دهنده مستمع بندها را چنین گشای گره تا نیوشنده بر تو گوید زه ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نشانده پرکرده انباشته جا داده آب این خم که در نشاخته اند از پی دام صید ساخته اند ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

1_صیادان دام گستران شکارچیان 2_دامداران چوپانها شبانان این وطن گاهِ دامیاران است جای صیاد و صیدکار ان است ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

حرارت التهاب جوش گرما تفتیده خاصه در وادی یی که از تف و تاب صد در صد درو نیابی آب ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

آکنده انباشته گنجانده مملو پر آکنیده خُمی سفال درو آبی الحق خوش و زلال درو ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ تناور گشن به که با این درختِ عالی شاخ نشود دستِ هرکسی گستاخ ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

باد وزان طوفان تندباد گفت برگو که بادجنبان چیست؟ خیره چون گاو و خر نباید زیست ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

دانشگاهی مدرسه ای مکتبی دانشی علمی نیست در هیچ دانش آبادی فحل و داناتر از من استاد ی ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

آگاه هستم مطلع هستم اشراف دارم از فلک نیز و آنچه هست در او آگهم نارسیده دست بر او ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

خانه خدا مسجد بیت المقدس کعبه چون بسی سجده زد بران سر خاک بازگشت از حریم خانه پاک ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

ساز و برگ سفر توشه کوله بار سفر رفت از آنجا و برگ راه بساخت به زیارتگه مقدس تاخت ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مار سیاه و سفید مار خطرناک باد سحری چو بردمم ز دهن مار پیسه کُنم ز پیسه رسن ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

ادرار بول نبض و قاروره را چنان دانم که آفتِ تب ز تن بگردانم ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تکر رو تنها یکه رو ماهِ تنها خرام از آن آواز بند بُرقع به هم کشید فراز ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

چشم فریب زیبا دل انگیز با چنان زلف و خالِ دیده فریب هیچ دل را نبود جای شکیب ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

پاک نهادی پرهیزگاری پاکدامنی با چنان خوبی و خردمندی بود میلش به پاک پیوندی ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

پاک خویی پرهیزگاری پاک بازی با چنان خوبی و خردمندی بود میلش به پاک پیوندی ✏ �نظامی�

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

جادو کردن جنبل نمودن سحر کردن خواب غمزش به سِحرکاریِ خویش بسته خواب هزار عاشق بیش ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تزویر گری حیله گری فریب کاری مکاری دروغگویی به دروغم مزوری فرمود داشت ناخورده آش مزور سود ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حکم دستور رای قفل گنج گهر بیندازم با به افتاد شاه در سازم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آرام رام برده پرور ریاضتش داده او خود از اصل نرم سم زاده ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بازیگری عیاری رندی دلفریبی شوخ و رعنا خرید نوش لبی مهره بازی کنی و بوالعجبی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همیان کیسه صندوق من که جان دوستم نه جانان دوست با تو از عیبه برگشادم پوست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

راستگویی راست گفتن چو در حریم خدای آفت از دست برد و رنج از پای ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در شعر زیر کنایه از حضرت سلیمان است گفت کای پیشوای دیو و پری چون هنر خوب و چون خرد هنری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دارای بوی گلاب بوی گلاب به مشام رسیدن شاه چون گرم گشت از آتش تیز گفت با آن گل گلاب انگیز ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

بالاتر از کنیز صدایش نکنند بیشتر از کنیز او را خطاب نکنند بانگ بر زد بر آن عجوزه خام کز کنیزیش نگذراند نام ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عصیان کرد غالب شد نافرمانی نمود عاقبت عشق سر گرایی کرد خاک در چشم کدخدایی کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوشین لب شیرین لب از نوش لبان آن قبیله گردش چو گهر یکی طویله ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از آنچه زانچه گوینده داده بود خبر خوب تر بود در پسند نظر ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

لبها شبیه مرجان ولیکن محافظ دندانهای مرواریدفام هستند یعنی لب و دندان به قائده و زیبا هستند لب چو مرجان ولیک لؤلؤ بند تلخ پاسخ ولیک شیرین خند ✏ �نظ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محافظ لؤلؤ کنایه از استتار شدن دندان توسط لب لب چو مرجان ولیک لؤلؤ بند تلخ پاسخ ولیک شیرین خند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گوش سوراخ شده حلقه بگوش کنایه از برده و غلام سفته گوشی چو دُر ناسفته در فروشش بها به جان گفته ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حلقه بگوشی گوش سوراخی کنایه از برده و کنیز و غلام سفته گوشی چو دُر ناسفته در فروشش بها به جان گفته ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مهر انگیز مهربان پر مهر و عطوفت مهر پرور هریکی از چهره عالم افروز ی مِهر ساز ی و مهربان سوز ی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دست نخوره باکره دختر زناشویی نکرده دست ناکرده چند گونه کنیز خلخی دارد و ختایی نیز ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حیله گر سیاس مکار پر فریب بود در خانه گوژپشتی پیر زنی از ابلهان ابله گیر ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

راه و روش خدمت گذاری روش بندگی راه فرمانبرداری چون کنیز آن غرور دیدی پیش باز ماندی ز رسم خدمت خویش ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گستاخ نامهربان هرکه را جامه ای ز مهر بدوخت چونکه بد مهر دید باز فروخت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روابط زناشویی همخوابگی جز در خفت و خیز کان دربست هیچ خدمت رها نکرد از دست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ساق سپید چون نقره ساق بلورین سیم در پای سیم ساق کشید گنبد سیم را به سیم خرید ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سیمین تن سیم تن بدن نقره فام سپید بدن سیم در پای سیم ساق کشید گنبد سیم را به سیم خرید ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

کنایه از: داستان شیرینی بازگو کند لب به لعل تشبیه شده و سخنان شیرین به طبرزد شه بدان شمع شکر افشان گفت تا کند لعل بر طبرزد جفت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مانند گیاه شبیه گیاه سرو با قامتت گیاه فشی تشت مه با تو آفتابه کشی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هوس باز شیدا واله جز یکی خوی زشت و آن نه نکوست که آرزو خواه را ندارد دوست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چرک کثافت کثیفی جرم به سیاهی بصر جهان بیند چرگنی بر سیاه ننشیند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زار زدن نالیدن ناله کردن التماس کردن عجز و لابه نمودن زارزوئی چنانکه بود نداشت لابها کرد و هیچ سود نداشت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مکیدنم لب به دندان گزیدنم تا چند وآب دندان مزیدنم تا چند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نعلک گوش را چو کردی ساز نعل در آتشم فکندی باز ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شربت شراب می نمائی به تشنه آب شکر گوئی آنگه که لب بدوز و مخور ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خرده غذاهای سفره دربیت زیر کنایه از انواع غذاهای سفره می باشد چون ز خوانریزه خورده شد روزی می در آمد به مجلس افروزی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شبیه رنگرز مانند رنگ کننده پارچه و لباس روز چون جامه کرد گازر شوی رنگرزوار شب شکست سبوی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جامه شسته شده لباس شسته شده در بیت زیر کنایه از برآمدن روز روز چون جامه کرد گازر شوی رنگرزوار شب شکست سبوی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ایکاش کاشکی خوشدل آن شد که باشدش یاری گر بود کاچکی چنان باری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گلوگیر گلو در بند داده گلو پیش کسی گیر گردن تشنه ای را که او گلوده تست آب در ده که آب در ده تست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آشفته نشوم پریشان نگردم از خود بیخود نشوم در به زنجیر کن ترا گفتم تا چو زنجیریان نیاشفتم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ زاده بزرگ منش راد به قناعت کسی که شاد بوَد تا بوَد محتشم نهاد بوَد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گوارا خوشگوار باب طبع نوش ساقی و جام نوشگوار گرم تر کرد عشق را بازار ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ساخته و پرداخته مهیا آماده بر پا شده چون شد انگیخته سریر بلند بسته شد بر سرش بساط پرند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بر پا کننده بساط عیش و عشرت لعبتان آمدند عشرت ساز آسمان بازگشت لعبت باز ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آهوی شب چو گشت نافه گشا ی صدفی شد سپهر غالیه سای ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آمدم زان نشاط گاه برون بود یک یک ستاره بر گردون ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

نماز خواندم عبادت کردم خدای را ستودم در خزیدم به گوشه ای خالی فرض ایزد گزاردم حالی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مانع نشد جلوگیری نکرد منع نکرد وان شکر لب ز روی دمسازی باز گفتی نکرد از آن بازی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سیاه مستان مستان خراب بسیار مست من به نیروی عشق و عذر شراب کردم آنها که رطلیان خراب ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسباب شرم دلیل آزرم دلیل خجالت کشیدن شد به دادن شتاب ساقی گرم برگرفت از میان وقایه شرم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آشپز خوان سالار هرچه اندیشه در گمان آورد مطبخی رفت و در میان آورد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قوت جان از می مغانه کنیم نقل و می نوش عاشقانه کنیم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شبیه ترکان مانند ترکان خیز تا ترک وار در تازیم هندوان را در آتش اندازیم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سیاه مستان مست و خراب من به نیروی عشق و عذر شراب کردم آنها که رطلیان خراب ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پایکوبی رقصیدن چون ز پا کوفتن برآسودند دستبردی به باده بنمودند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرشته خصال فرشته خوی فرشته مانند پریوش گفتم ای بانوی فریشته خو ی با چو من بنده این حدیث مگوی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لباس تن پوش پیراهن رومی و زنگیش چو صبح دو رنگ رزمه روم داد و بزمه زنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دستبد طلا دستبند زرین حلقه زرین دست و ساعد پر از علاقه زر گردن و گوش پر ز لؤلؤ تر ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خورشید تابان خورشید درخشان بر سر کوه مهر تافته تافت زُهره صبح چون شکوفه شکافت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آدمیان بنی بشر انسانها دل آن مرغ نیز تاب گرفت بال برهم زد و شتاب گرفت روضه ای دیدم آسمان زمیش نارسیده غبار آدمیش ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ورطه جای خطر مهلکه جای خطرناک به که در پای مرغ پیچم دست زین خطر گه بدین توانم رست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از دل نداشتن قویدل نبودن جرئت نداشتن یارای آن نبودن سوی بالا دلم ندید دلیر زَهرهٔ�آن که را که بیند زیر ؟! ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

جان به لب رسیدن جان بسر شدن جان بر آمدن زان سیاست که جان رسید به ناف دیده در کار ماند زهره شکاف ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معنی پنهان راز نهفت خیز تا بر تو راز بگشایم صورت نانموده بنمایم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پنهان شدیم مخفی گشتیم چون در آن منزل خراب شدیم چون پری هردو در نقاب شدیم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عنبر افشاند بوی خوش پراکند سیاهی غالب شد ( در بیت زیر ) شب چو عنبر فشاند بر کافور گشت مردم ز راه مردم دور ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

که آنچه گفت وقت است کانچه می خواهی بینی و یابی از وی آگاهی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سزا مجازات بادافره زان نهادم که این چنین گنجی نبُوَد بی جزا و پارنجی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مدیون بودن بدهکار بودن مقروض بودن احساس دین کردن گفت من خود ز وام دار ی ِ تو نرسیدم به حق گزاری تو ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوازش من بزرگ داشتن من مرد که آگه نبد ز نازش من در خجالت شد از نوازش من ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سکه های تمام زرهای بی کم و کاست زان گرانمایه نقدهای درست بیش از آن دادمش که بود نخست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سکه های ناب زرهای بی بدیل تا دویدند و از خزانهٔ خاص آوریدند نقدهای خلاص ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خوش خدمتی پذیرایی شایان پذیرایی درخور اولم خوان نهاد و خورد آورد خدمتی خوب در نورد آورد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ترسوها آشفته ها دل نگران ها ساعتی ماند چون رمیده دلان دیده بر هم نهاده چون خجلان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شکر گزاری سپاس گزاری حق شناسی گفت من خود ز وام دار ی ِ تو نرسیدم به حق گزاری تو ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سکه های تازه ضرب شده سکه های جدید و نو دادمش نقدهای رو تازه چیزهایی برون ز اندازه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گفتمش بازگو ، بهانه مگیر خبرم ده ز قیروان و ز قیر ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

راز سخن پنهانی اسرار مگو حرف پنهانی باز پرسیدن حدیث نهفت هم تو دانی و هم توانی گفت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اندیشه کردم بفکر فرو رفتم پاسخ شاه را سگالیدم روی در پای شاه مالیدم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بر عهد خود ماند عهدش را نشکست خلف وعده نکرد همه عمرش بر آن قرار گذشت تا نشد عمرش ، از قرار نگشت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در شأن در حد لیاقت به اندازه مقام چون به ترتیب خوان نهادندش در خور پایه نزل دادندش ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن لگام به قصد فرود آوردن دعوت به میهمانی پذیرش میهمان هرکه آمد لگام گیر شدند به خودش میهمان پذیر شدند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گل سرخ چون گل ِ باغ بود مهمان دوست خنده می زد چو سرخ گل در پوست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در تاریکی بصورت پنهانی مخفیانه بازجستند کز چه ترس و چه بیم در سوادی تو ای سبیکهٔ سیم ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شمش نقره در بیت زیر کنایه از سیمین تن سپید گون سپید اندام نقره فام بازجستند کز چه ترس و چه بیم در سوادی تو ای سبیکهٔ سیم ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

افراد تیز هوش هوشیاران افراد تیز بین بخردان که شنیدم به خردی از خویشان خرده کاران و چابک اندیشان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از کودکی در کودکی که شنیدم به خردی از خویشان خرده کاران و چابک اندیشان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هندی اهل هندوستان آهوی ترک چشم هندو زاد نافهٔ مشک را گره بگشاد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صندوقچه جواهر در شعر زیر کنایه از دهان تا ز دُرج گهر گشاید قند گویدش مادگانه لفظی چند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سیاه مشکین تیره هم رنگ غالیه سوی گنبد سرای غالیه فام پیش بانوی هند شد به سلام ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شاد خوشحال خوش گذران اهل عیش و عشرت چونکه بهرام شد نشاط پرست دیده در نقشِ هفت پیکر بست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شبیه باز شکاری مانند پرنده شکاری باز جمله مرغان منازع بازوار بشنوید این طبل باز شهریار

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خانه خدا این همه خانه های کام و هواست خانهٔ خانه آفرین به کجاست؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی دردسر بی مزاحمت بی زحمت جای در حرز گاه جان دارد بر زمین حکم آسمان دارد هفته را بی صداع گفت و شنید روزهای ستاره هست پدید ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بتخانه بتکده جای در حرز گاه جان دارد بر زمین حکم آسمان دارد رنگ هر گنبدی جداگانه خوش تر از رنگ صد صنم خانه ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جان پناه پناهگاه جای در حرز گاه جان دارد بر زمین حکم آسمان دارد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نقاشی. صورتگری نگارگری در نگارندگی و گُلکاری وحی صنعت مراست پنداری ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

طالع بین ستاره شناس منجم که آسمان سنجم و ستاره شناس آگه از کار اختران به قیاس ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کوه کن تیشه گیر تراش کار سنگ تراش کز لطافت چو کلک و تیشه گشاد جان ز مانی ، ستد دل از فرهاد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نقش زدا شیده نامی به روشنی چون شید نقش پیرای هر سیاه و سپید ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ منش بزرگ زاده در میان بود مردی آزاده مهتر آیین و محتشم زاده ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زغال ذغال شوشه های زکال مشگین رنگ گرد آتش چو گرد آینه زنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زرتشتی آتشی زو نشاط را پشتی کان گوگرد سرخ زردشتی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پشتیبان کمک دهنده یاری رسان آتشی زو نشاط را پشتی کان گوگرد سرخ زردشتی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گرمخانه خانه گرم گرمابه آشپزخانه در چنین فصل تاب خانه شاه داشته طبع چار فصل نگاه ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گیاه نبات رستنی علف رستنی در کشیده سر به زمین نامیه گشته اعتکاف نشین ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ارژنگ نگارخانه بوم و تخته نقاشی وان سراچه که هفت پیکر بود بلکه ارتنگ هفت کشور بود ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شوشتر شهر شوشتر گوهر آموده تاجی از سر خویش با قبائی ز دخل ششتر بیش ✏ �نظامی� صبا چون درآید به دیبا گری زمین رومی آرد هوا ششتری ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گران قیمت دار پربها مرتفع جامه های قیمت مند بیشتر زانکه گفت شاید چند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کاروان داران حمل کنندگان راهیان حمل داران در آمدند به کار حمل بر حمل ساختند نثار ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شبیه برق هستم مانند آذرخش هستم برق وار م به وقت بارش میغ به یکی دست می به دیگر تیغ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تیر دان جعبه تیر تیر بر هر کجا زدی حالی تیر گشتی ز تیر خور خالی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جاسوسی خبر رسانی خبرچینی منهی یی زانکه نامه داند خواند این سخن را به سمع شاه رساند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

افراد دورو منافقان افراد ترسو زرد گوشان به گوشه ها مردند سر به آب سیه فرو بردند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شادی کنان خوشحال بشاش شد سوی شهر شادی انگیزان کرد در بزم خود شکرریزان ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عذرخواهی کرد پوزش خواست طلب بخشش کرد در کنارش گرفت و عذر انگیخت وآن گل از نرگس آبِ گل می ریخت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

طبقه زیرین ساختمان طبقه پایین در جهان کیست کاو به زور و به رای ؟ از رواقش بَرَد به زیر سرای ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ماه تمام ماه شب چهارده بدر کامل چونکه ماه دو هفته از سر ناز کرد هر هفت از آنچه باید ساز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گوشواره گوش آویز پیرایه ای که بر گوش آویزند گوهر ِ گوش ِ گوهر آویز ش کرده بازار عاشقان تیزش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زلف زنگی زلف سیاه موی سیاه زنگی زلف و خال هندو رنگ هردو بر یک طرف ستاده به جنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1_نگاشتن نوشتن 2_پیمودن درنوردیدن طی کردن از پس شصت سال کز تو گذشت چون توانی به زیر پای نوشت ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیشانیش صورتش چهره اش شاه چون خورد ساغری دو سه می از گل جبهتش برآمد خوَی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خوراک های خوشمزه خوراک های خوشگوار چون شه از خوردهای خوش پرداخت می روان کرد و بزم شادی ساخت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چرخ کبود آسمان آبی آسمان نیلگون طرح کرده رخش خَوَرنَق را فرش افکنده چرخ ازرق را ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شکارگاه محل شکار گفت فرمان تو راست ، کار بساز تا ز نخچیر گه من آیم باز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کدخدا صاحب ده مالک ده باز پرسید کاین دیار که راست ؟ ده خداوند این دیار کجاست ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خوراکی ها خورش ها غذا ها خوردهای ملوک وار سره مرغ و ماهی و گوسپند و بره ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شاهانه ملوکانه درخور شاه خوردهای ملوک وار سره مرغ و ماهی و گوسپند و بره ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رفیع بلند بر چنین منظر ی ستاره سریر گاه شهدش دهیم و گاهی شیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دل بدریا زدن یک دل شدن تصمیم گرفتن قصد کردن دل درانداز و جان پذیری کن یک زمانش لگام گیری کن ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن لگام کنایه از مانع حرکت شدن به قصد پذیرایی دل درانداز و جان پذیری کن یک زمانش لگام گیری کن ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حورافش شبیه حور مانند زنان بهشتی چار گوهر ز گوش گوهر کَش برگشاد آن نگار حورا فَش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حوراوش شبیه حوری مانند زنان بهشتی چار گوهر ز گوش گوهر کَش برگشاد آن نگار حورا فَش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رهنمود راهنمایی ارشاد گری مرد سرهنگ از آن نمونش راست از سر خون آن صنم برخاست ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تیر پیکان دار یاسج شه که خون گوران ریخت مگر آتش ز بهر آن انگیخت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آهن آبدیده فولاد بران آهنی که از آن شمشیر تیز و بران بسازند بر زمین ز آهن بلارک تیر گاهی آتش فکند و گه نخجیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دورادور گرداگرد پیرامون محافظان از سواران پره بسته به دشت رمه گور سوی شاه گذشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محافظان دورادور گرداگرد پیرامون از سواران پره بسته به دشت رمه گور سوی شاه گذشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گنجینه محل گنج گنج خانه خزانه راه در گنجدان غار کنند گنج بیرون برند و بار کنند نظامی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آماده مهیا ساخته و پرداخته حاضر ساز و کار چون ز بهرام گور تاج و سریر سازوَر گشت و شد شکوه پذیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دامن دشت و کوه شاه بهرام ازین قرار نگشت سوی شیر آمد از تنیزه دشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نگهبان شیر مراقب شیر شیر دار آورَد به میدان گاه گِرد بر گرد صف کشند سپاه ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شاهزاده سلطان زاده فرزند شاه کی منم، کی برد مخالف تاج ؟ جز به کی زاده کی دهند خراج ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دزدان متصرفان من به سختی به خانه دگران خانهٔ من به دست خانه بر ان ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خر که با بالغان زبون گردد چون به طفلان رسد حرون گردد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیمان بستن عهد نمودن بیعت کردن با نشیننده ای که دارد تخت دست عهدی شده ست ما را سخت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تباهی فساد خرابی ملک را پاس دارم از تبهی پاسبانی ست این نه پادشهی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1_وصله کردن لباسهای کهنه 2_کینه های گذشته را یاد کردن تا توانم چو باد نوروزی نکنم دعوی کهن دوزی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جاسوسان خبرچین ها مخبران چون ز بهرام گور با پدرش باز گفتند منهیان خبرش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1_نهی شده 2 - جاسوس خبر رسان مخبر چون ز بهرام گور با پدرش باز گفتند منهیان خبرش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دسترنج دستمزد مزد حق العمل لاجرم عاقبت به پا رَنجَش هم سلامت دهند و هم گنجش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ستمکار ظالم خواند شه را که دادگر داند کز ستمگاره داد بستاند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شکارچی صیاد چون درآمد شکارزن به شکار اژدها خفته دید بر در غار ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شکارچی گورخر کنایه از بهرام گور گوری الحق دونده بود و جوان گور گیر از پسش چو شیر دوان ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حیله گر مکار فریب کار شعبده باز رگ آن خون بر او دوال انداز راست چون زنگیِ دوالک باز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عطف کیمُختش از سواد ادیم یافت آنچ از سواد یابد سیم ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گوی برده ز هم تکان طللش برده گوی از همه تنش کفلش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تصویر گران نقاشان رسامان گفت منذر به کارفرمایان تا به پرگار صورت آرایان ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خرامیدن گام زدن ما که با داغ نام سلطانیم خَتلی آن به که خوش تَرَک رانیم ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسیری دربندی زندانیی بوسه بر داغگاه او دادی بندی یی را ز بند بگشادی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جای داغ بر بدن جای مهر داغ شده بر بدن ستوران و بندگان بوسه بر داغگاه او دادی بندی یی را ز بند بگشادی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آنکه عرصه و صحرا را درنوردد شه بر آن اشقر گریوه نورد کز شتابش ندید گردون گرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این است این ترا برای تو کس ندیدش دیگر به خانهٔ خویش اینت کیخسرو زمانه خویش ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معنی فرش و جایگاه و محل و تخت و هم میدهد. همه صحرا بساط شوشتر ی جایگاه تذرو و کبک دری ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گوارایی خوشگواری از یکی سو رونده آب فرات به گوارندگی چو آب حیات ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اشاره به ستاره سهیل دارد که در آسمان یمن می تابد تا یمن تاب شد سهیل سپهر آن پرستش نه ماه دید و نه مهر ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

می بستم نقش این کارگاهِ چینی کار بهترک بستمی در این پرگار ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دربان نگهبان پرده دار دست بخشنده که آفتِ درم است حاجب الباب درگهِ کرم است ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قصری عجیب که معمارش صنمار بوده ز آسمان برگذشت رونق او خور به رونق شد از خورنق او ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پوششی به رنگ آبی برنگ نیلی نیلگون صبح دم ز آسمان ازرق پوش چون هوا بستی ازرقی بر دوش ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شبانه روزی از صبح تا شب تمام اوقات در شبان روز ی از شتاب و درنگ چون عروسان برآمدی به سه رنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منعکس کننده صاف و صیقلی بازتاب دهنده صقلش از مالش سریشُم و شیر گشته آیینه وار عکس پذیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صیقل دادنش جلا دادنش زدودنش صاف کردنش صقلش از مالش سریشُم و شیر گشته آیینه وار عکس پذیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صیقل دادن جلا دادن صاف کردن زدودن صقلش از مالش سریشُم و شیر گشته آیینه وار عکس پذیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

منجم ستاره شناس ستاره شمر اختر شناس چون بلیناس روم صاحب رای هم رصد بند و هم طلسم گشا ی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بیشه چون برآمد چهار سال برین گور عیار گشت شیر عرین ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رصد کنندگان ستاره شناسان کیهان شناسان منجمان حکم کردند راصد ان سپهر کان خلف را که بود زیبا چهر ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اندیشه قوی رای استوار فکر صائب زحل از دلو با قوی رایی خصم را داده باد پیمایی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

طلای خالص زر خالص کنایه از افراد خالص خود زرِ دَه دَهی به چنگ آمد دُر ز دریا گهر ز سنگ آمد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به معنی: نقره نیمه خالص است کنایه از : افراد پر ادعا ولی با توان کم

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از: آسمان سپهر پر ستاره کوره تابانِ کیمیا ی ِ سپهر که آگهی بودشان ز ماه و ز مهر ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از زوال و شکست در پی غرور بیجا روز اول که صبح بهرامی از شب تیره برد بدنامی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گوهر آرا جواهری گوهر آما ی ِ گنج خانهٔ�راز گنج گوهر چنین گشاید باز ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آموزش دیده آموخته شده تربیت شده سگ به دانش چو راست رشته شود آدمی شاید ار فرشته شود ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شکارچی آموزش دیده برای شکار نیم خوردِ سگان ِ صیدْ سگال جز به تعلیم علم نیست حلال ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یاوه گوی بیهوده گوی سخنان بی ارزش گفتن ژاژ خاییدن همنشینی که نافه بو ی بوَد خوب تر زانکه یافه گو ی بود ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تا من آنجا که شهربند شوم از بلندی ات سربلند شوم ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بیم گاه محل خطرناک محل خطر راه پر از خوف راه خطرناک راه رو را بسیچِ ره شرط است تیز راندن ز بیمگه شرط است ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوغ دوغ ترش نوشیدنی کم ارزش ترکی ام را در این حبش نخرند لاجرم دو غ با ی خوش نخورند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

زودگذر برق آسا سریع السیر زنده چون برق میر تا خندی جان خدایی به از تنومند ی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جان الهی روح پاک روح بی آلایش زنده چون برق میر تا خندی جان خدایی به از تنومند ی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیر پا طولانی ماندگار هر مرادی که دیر یابد مَرد مژده باشد به عمر دیر نورد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گیاه جارو چو درمنه درم ندارد هیچ باد در پیکر ش نیارد هیچ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نگهبانی حفظ و حراست از مال و خواسته به جوی زر، نیازمند ی چند ؟ هفت قفلی و چاربند ی چند ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به جوی زر، نیازمند ی چند ؟ هفت قفلی و چاربند ی چند ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نفت از پی دوزخ آتش انگیزند نفط جویند و طلق را ریزند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بدخواهی فکر پلید نتوان برد جان مگر به دو چیز به بدی و به بدپسند ی نیز ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ریسیدن بافتن آلودن چون مگس بر سیه سپید خزند هردو را رنگ برخلاف رزند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سخت دلی بد اخلاقی خوی درشت گر سگی خود بود مرقع پوش سگ دلی را کجا کند فرموش ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ژنده پوش لباس پاره پوره پوش کنایه از درویش گر سگی خود بود مرقع پوش سگ دلی را کجا کند فرموش ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نیستند ز آفت ایمن نی اند نامور ان بی خطر هست کار بی خطران ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع صمغ درخت خواجه چین که نافه بار کند مشک را ز انگژه حصار کند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بالغ لایق پسندیده بالغانی که بُلغه ای کارند سر به جذر اصم فرو نارند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هوشیار زیرک باهوش هرکسی در بهانه تیزهُش است کس نگوید که دوغ من ترش است �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بسیار دانی دانشمندی زیاد دانستن علم زیاد بیشیت هست بیش دانی باد وز همه بیش زندگانی باد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زندگانی دراز عمر طولانی بیشیت هست بیش دانی باد وز همه بیش زندگانی باد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غذای پخته شده در دیگ چونکه پختم به دور هفت هزار دیگ پختی چنین به هفت افزار ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در همه سفره که آسمان دارد اجری مملکت دو نان دارد کمتر اجری خور تو را به قیاس قوت هفت اختر است جرعه کاس ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آب خوردن فروخوردن آب داد جرعش به کوه و دریا قوت نام این در نشان آن یاقوت ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چون او شبیه او مانند او از قبای چنو کله داری ز آسمان تا زمین کله واری وز کمان چنو جهان گیری چرخ نه قبضه کمترین تیری ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نقاشان تصویرگران ناف خلقش چو کلک رسامان مشک در جیب و لعل در دامان ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تبرزینش تبرزین او ناچخش زیر اژدها ی علم اژدها را چو مار کرده قلم ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نام یکی از حکم رانان اسدی را که بودلَف بنواخت طالع و طالعی به هم در ساخت ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گنج دفینه مدفون شده پنهان کرده وز دگر نسخه ها پراکنده هر دُری در دفینی آکنده ✏ �نظامی� داد تا بر وی آفرین کردند با تن کشتگان دفین کردند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اندکی کمی پاره ای ذره ای مانده زان لعل ریزه لختی گرد هر یکی زان قراضه چیزی کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیرک باهوش هوشمند روشن رای چابک اندیشه ای رسیده نخست همه را نظم داده بود درست ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خوشبو عطرآگین عطسه ای ده ز کلک نافه گشا ی تا شود باد صبح غالیه سای ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قطرات اشک قطرات آب پلپلی چند را بر آتش ریز غلغلی در فکن به آتش تیز ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

احاطه کردن محیط بودن اشراف داشتن همگی را جهت کجا سنجد ؟ در احاطت جهت کجا گنجد ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عازم راهی سفر کرده عزیمت نموده گشت از آن تخت نیز رخت گرای رفرف و سدره هردو ماند به جای ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مردم شیطان صفت مردم دیو سرشت پلید دو امین بر امانتی گنجور این ز دیو آن ز دیو مردم دور ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرافرازی سربلندی سروری سر برآور به سرفراختنی دو جهان خاص کن به تاختنی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرافرازی سربلندی سروری سر برآور به سرفراختنی دو جهان خاص کن به تاختنی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تاجدار پادشاه سلطان تاج بِستان که تاج ور تو شدی بر سر آی از همه که سر تو شدی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گنجینه محل نگهداری گنج خزانه چار یارش گزین به اصل و به فرع چار دیوار گنج خانهٔ شرع سخنی کاو چو روح بی عیب است خازن گنج خانهٔ�غیب است ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چشم او را که مهر ما زاغ است روضه گاهی برون ازین باغ است ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وعده پنج نوبت زن ِ شریعت پاک چار بالش نِهِ ولایت خاک ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پناه خواه یاری خواه این نظامی پناه پرور تو به در کس مرانش از در تو ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دارای راز دارای اسرار اسرار نهان داشتن راز پوشیده گرچه هست بسی بر تو پوشیده نیست راز کسی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مرا بپذیر مرا قبول کن در که نالم ؟ که دستگیر تویی در پذیرم که درپذیر تویی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برای من هستی چه سخن کاین سخن خطاست همه تو مرایی جهان مراست همه ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رازهای نجوم رازهای ستارگان دقایق آسمانها هر چه هست از دقیقه های نجوم با یکایک نهفته های علوم ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غوغا آشوب گیتی و آسمانِ گیتی گَرد بر درِ تو زنند بردابرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آسمان گرد گردش آسمان گردش افلاک گیتی و آسمانِ گیتی گَرد بر درِ تو زنند بردابرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرخ به رنگ آتش به رنگ اخگر آتشین رنگ تو دهی و تو آری از دل سنگ آتش لعل و لعلِ آتش رنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گرداننده حال و احوال یا محول حول و الاحوال تغییر دهنده اوضاع و احوال حال گردان تویی به هر سانی نیست کس جز تو حال گردانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گرداننده حال و احوال تغییر دهنده اوضاع حال گردان تویی به هر سانی نیست کس جز تو حال گردانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شب تاریک شب ظلمانی ای ز روز سپید تا شب داج به مدد های فیض تو محتاج ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خود رای خود پسند تو که جوهر نیی نداری جای چون رسد در تو وهم شیفته رای؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حلقه بگوشان غلامان بندگان روز و شب سالکانِ راه تواند سفته گوشانِ بارگاه تواند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هستی بخش آفریننده خالق هست بود ِ همه درست به تو بازگشت همه به توست ، به تو ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1_خنیانگر آهنگ ساز. آهنگ نواز 2_رحیم بخشاینده ناز و نواز ای جهان را ز هیچ سازنده هم نوا بخش و هم نوازنده ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روزی دهنده روزی رسان نان و نوا رزاق رازق ای جهان را ز هیچ سازنده هم نوا بخش و هم نوازنده ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نی حصیر فرشی بافته شده از برگ درخت نخل ندهد هوشمند روشن رای به فرومایه کارهای خطیر بوریاباف اگر چه بافنده ست نبرندش به کارگاه حریر گلستان سعدی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تغذیه شده خورده شده غذا داده شده زنده از تو شاد از تو عایلی مغتذی بی واسطه و بی حایلی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به معنی بارگاه و حرم و مقبره هم بکار رفته کردند چنانکه داشت راهی بر تربت هر دو روضه گاهی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پهلو کنار جنب بغل نزدیک پهلوگه دخمه را گشادند در پهلوی لیلی اش نهادند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دردمندان مبتلایان درد دیدگان خویشان و گزیدگان و پاکان جمع آمده جمله دردناکان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دلیران افراد نترس افراد بی باک گستاخ روان آن گذرگاه کردند درون آن حرم راه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وان یاوگیان رایگان گرد پیرامن او گرفته ناورد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوابیده مرده بر مهد عروس خوابنیده خوابش بربود و بست دیده ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسیل محل عبور سیلاب در خانهٔ سیل ریز منشین سیل آمد، سیل، خیز! منشین! ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیاب گردان آسیابی که با نیروی خر و گاو و شتر می چرخد دوری کن از این خراس گردان کو دور شد از خلاص مردان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جایگاه محل محل فرو رفتن محل غور کردن محل ابتلا ریشی نه که غورگاه غم نیست خاریدهٔ ناخن ستم نیست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیستی گر دور شدی ز چشم رنجور یک چشم زد از دلم نه ای دور ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماهش شبیه ماه ماه وش مهوش شد بدر مهیش چون هلالی وان سرو سهیش چون خیالی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حدیث کنان سخن گویان سیب از زنخی بدان نگونی بر نار زنخ زنان که چونی؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوزه خمره هر شام کز این خم گل آلود بر خنبرهٔ فلک شود دود ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیایی نمی آیی تا جان نرود ز خانه بیرون نایی تو از این بهانه بیرون ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

لباس سالم تن پوش سالم ( استفاده نشده ) دستی سلب خلل ندیده برد از پی آن سلب دریده آنگه سلبی که داشت در بند پوشید در او به عهد و سوگند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس جامه پوشش دستی سلب خلل ندیده برد از پی آن سلب دریده آنگه سلبی که داشت در بند پوشید در او به عهد و سوگند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی مهری ناراحتی اندوهگینی عبوسی لیلی ز سر گرفته چهری دیدی سوی او به سرد مهری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرور نداشته باش مغرور مشو متکبر نباش خودپسندی نکن بر خاک نشین و باد مفروش ننگی چو ترا به خاک می پوش ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زود گذر رونده گذران زین عمر چو برق پای در راه می کرد چو ابر دست کوتاه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیوانات وحشی متضاد دام ( دام و دد ) مشتی ددگان فتاده از پس نه یار کس و نه یار او کس یافت از دامگاه آن ددگان کوچه راهی به کوی غمزدگان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی هوش ناهوشیار بی حال از حال رفته چون هوش رمیده گشت هشیار دادند بر او درود بسیار ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبتلا دردمند بیمار گرفتار بگذار مرا تو در چنین درد من درد زده م ، تو باز پس گرد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنگ زده زنگار بسته دید آن گل سرخ زرد گشته وآن آینه زنگ خورد گشته ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلام بنده برده با اینکه ازو سیاه رویم هم هندوک سیاه اویم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانه منزل اقامتگاه مأوا پناهگاه آمد عجبش که آنچنان مرد مأوا گه خود خراب چون کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جویدن خائیدن خوردی که خورد گوزن یا شیر ایشان خایند و من شوم سیر ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلاش کرد کوشش نمود مجاهدت کرد از بس که سلیم باز کوشید آن جامه چنانکه بود پوشید ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قمارباز گفتا که منم سلیم عامر سرکوب زمانهٔ مقامر ✏ �نظامی� صد هزاران چنین فسون و فریب کرده ام از مقامری به شکیب ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گردباد می تاخت نجیب دشت بر دشت دیوانه چو دیوباد می گشت همه چون دیوباد خاک انداز بلکه چون دیوِ چَه سیاه و دراز ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منتقدان نقادان ایراد گیران عیب جویان کز نقد کنان حال مجنون پیری سره بود خال مجنون ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برده زر خرید بنده آن به که درم خریدهٔ تو سرمه نبرد ز دیدهٔ تو خوابِ نرگس، خُمار دیده او نازِ نسرین، درم خریدهٔ او ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چون برخیزد طریق آزرم گردد همه شرمناک بی شرم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گردآلود غبارآلود خاک آلود بنواز مرا مزن که خاکم افروخته کن که گردناکم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسباب نوشتن نوشت افزار لوازم التحریر واسباب دبیری ای که باید بسپرد بدو چنانکه شاید ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمی آید برنمی آید جز آمدنی که نامد از دست هر شرط که باید آن همه هست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنالد ناله کند ضجه زند بگرید گریه کند آن دل که رضای تو نجوید به گر به قضای بد بموید ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زندانی محبوس دربند یعنی ز من حصار بسته نزدیک تو ای قفس شکسته ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام آوران مشاهیر سران قوم گفت ای شرف ِ بلند نامان بر پای ِ ددان کشیده دامان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیکویی کننده احسان کننده احسان گر ای کار برآور بلندان نیکو کن ِ کار مستمندان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار راه انداز مستجاب کننده ای کار برآور بلندان نیکو کن ِ کار مستمندان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به من یاری برسان یاریم کن کمکم کن یاریت رساد تا نهانی این نامه به یار من رسانی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرثیه خواندن مرثیه ساختن مرثیه سرایی گه مرثیت پدر کند ساز وز سنگ سیه برآرد آواز ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مورد اعتماد اعتماد کننده بر زهره نظر گماشت اول گفت ای به تو بخت را معوّل ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیاره مشتری برجیس به مهر او نگین داشت که اقبال جهان در آستین داشت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیزه زن نیزه دار صاحب نیزه توقیع سماک ها مسلسل گه رامح بوده گاه اعزل ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع خیمه و خرگاه یکی از منازل فلکی ذابح ز خطر دهان گرفته سعد اخبیه را عنان گرفته ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شترمرغ یکی از منازل قمر در آسمان با صادر و وارد نعایم بلده دو سه دست کرده قایم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جدی سر خود چو بز بریده که افسانهٔ سربزی شنیده ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از صور فلکی عوا ز سماک هیچ شمشیر تازی سگ خویش رانده بر شیر ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از منازل فلکی میزان چو زبان مرد دانا بگشاده زبانه با زبانا ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از منازل فلکی انگیخته غفر چون کریمان سه قرصه به کاسهٔ یتیمان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل گنجشک روزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زلزله ها سختی ها بلاها فجایع از شکل بروج و از منازل افتاده سپهر در زلازل ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گروه چیزی مانند پنبه یا خمیر را گرد کردن و گلوله کردن گفتی ز کمان گروههٔ شاه یک مهره فتاد بر سر ماه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وحشی شبیه دیوان در سلسله داشتی سگی چند دیوانه فش و چو دیو دربند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تک و تنها تک روان در موکب آن جریده رانان می رفت چو با گله شبانان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تک روی تنها رفتن تک وتنها در موکب آن جریده رانان می رفت چو با گله شبانان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش قراول جلودار لشکر دیده بان گرگ از جهتِ یتاق داری رفته به یَزک به جان سپاری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسبانی حراست کشیک داری مراقبت گرگ از جهتِ یتاق داری رفته به یَزک به جان سپاری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیسه کشی دلاکی خدمت نمودن آهو به مُغَمَزی دویدی پایش به کنار در کشیدی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تماشاچیان مردم پرسش گران دیده وران گفتند نظارگان �چه رای است؟ کز هر دو رقم یکی بجای است؟� ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جایگاه طرد شده مکان تنهایی سرای غربت دشت بی کسی روزی ز طریده گاهِ آن دشت بر خاک دیار یار بگذشت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوهپایه دشتی مشرف به کوه دشتی آرمیده در پای کوه کان دشت ْبساطِ کوه ْبالین ریحانِ سراچهٔ سفالین ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از: درآمد اندک معاش ناچیز کار با دستمزد پایین خوش خور که گلِ جهان فروزی چون مار مباش خاکْ روزی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عزیز دل کنایه از عزیزترین فرد یا نورچشم گفت ای جگر و جگرخور من هم غل من و هم افسر من ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غمخوار غصه خوار گفت ای جگر و جگرخور من هم غل من و هم افسر من ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چون دید پدر که دردمند است در عالم عشق شهربند است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصبانیت عاشقی بی قراری شیدایی به کابله را ز طفل پوشند تا خون بجوش را نخوشند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ننوشند نیاشامند به کابله را ز طفل پوشند تا خون بجوش را نخوشند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قنداق پیچک به کابله را ز طفل پوشند تا خون بجوش را نخوشند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراموشیم نسیانم هر یاد که بود رفت بر باد جز فرمُشیَم نماند بر یاد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرم زالو کنه بید حشره گه مشرف دیو خانه بودن گه دیوچهٔ زمانه بودن همه چون دیوباد خاک انداز بلکه چون دیوِ چَه سیاه و دراز ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاوه گویان هرزه گویان ساکن شو از این جمازه راندن با یاوگیان فرس دواندن ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رودخانه نهر جویبار مسیل محل عبور آب آن رودکده که جای آب است از سیل نگر که چون خراب است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدست آوردن با دست درست کردن از چرم ددان بدست واری بر ناف کشیده چون ازاری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیاه کار دغل باز نیرنگ باز بدطینت مجنون ز گزاف آن سیه کوش بر زد ز دل آتشی جگر جوش ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنبارگی مردی که کند زن آزمایی زن بهتر از او به بی وفایی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نالان ناله کننده گامی دو سه تاختی چو مستان نالنده تر از هزار دستان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمد ز پی عروس خواهی با طاق و طرنب پادشاهی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پر فروغ پرنور روشن منیر تابنده چون شمع دلم فروغ ناک است گر باز بری سرم چه باک است؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می ریخت سرشک دیده تا روز مانندهٔ شمع خویشتن سوز ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاسد شد تباه شد از بین رفت از گرمی آفتاب سوزان تفسید به وقت نیم روزان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ سرور خرگه نشین رئیس ای پیشرو سپاه صحرا خرگاه نشینِ کوهِ خضرا ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صیادی شکارچی گفتا که به رسم دامیاری مهمان توام بدانچه داری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی حلوا هر زن که به دست زور خواهند نان خشک و عصیده شور خواهند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حلوای شور حلوای بد طعم حلوای ناگوار هر زن که به دست زور خواهند نان خشک و عصیده شور خواهند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد نام خوار بیمقدار بی سر و پا با نام شکستگان نشستن نام من و نام خود شکستن ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد نام ها گمنام ها بی سرو پاها با نام شکستگان نشستن نام من و نام خود شکستن ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولگرد بیکاره دوره گرد این شیفته رایِ ناجوانمرد بی عاقبت است و رایگان گرد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب دستی گازران گرز چماق بر هر که زدی کدینهٔ گرز بشکستی اگرچه بودی البرز ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشانی جبهه چون طرهٔ این کبود چنبر بر جبهت روز ریخت عنبر ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکار رانده شده گله رمیده رم داده شده می برد به هر طریده جانی افکند به حمله ای جهانی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوشش کننده فعال می بود در این سپاه جوشان بر نصرت آن سپاه کوشان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هشدار دادن فن زدن گر دل نزدیش پای پشتی پشتی گر خویش را بکشتی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشتیبان یاور یاران گر دل نزدیش پای پشتی پشتی گر خویش را بکشتی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم لشکریان یاران هم قطاران هم سپاهیان گر دسترس ش بُدی به تقدیر بر هم سپران خود زدی تیر ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیکل شخص فرد کسی هرکس طللی به تیغ می کشت او خویشتن از دریغ می کشت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی فردی هیکلی شخصی هرکس طللی به تیغ می کشت او خویشتن از دریغ می کشت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پولادین فولادی ساخته شده از فولاد پولادهٔ تیغ مغز پالای سرهای سران فکنده بر پای ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاینک من و لشگری چو آتش حاضر شده ایم تند و سرکش ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پذیرفته قول داده اقرار کرده تعهد نموده بر عهده گرفته پذرفته که پیشت آورم نوش پذرفتهٔ خویش کرده فرموش ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوشگذرانی تفریح عیش و عشرت ماهی دو سه در نشاط کاری کردند به هم شراب خواری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سریع السیر تند رفتار مصمم نوفل ز نفیرِ زاری او شد تیز عنان به یاری او ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشامید آشامیدن خوشدل شد و آرمید با او هم خورد و هم آشمید با او ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواستگاری طلب زناشویی تا لیلی را به خواستاری در موکب خود کشد عماری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رمه گله پذرفت هزار گنج شاهی وز رَم گله بیش از آنکه خواهی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صبر کردن تحمل نمودن صبوری کردن چون ابن سلام از آن نیازی شد نامزد شکیب سازی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهبودی بهبود یافتن او خوب شدن چون ما ز بهیش باز خندیم شکرانه دهیم و عقد بندیم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وطن موطن سرزمین مادری چون سوی وطن گه آمد از راه بودش طمع وصال آن ماه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشاط گاه سرور گاه تفرجگاه تفریح گاه تا یک چندی نشاط می ساخت آخر ز نشاط گه برون تاخت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خدا بدهدت خدا بتو عطا نماید زلفش ره بوسه خواه می رُفت مژگانش خدا دهاد می گفت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرایشگر پیرایش گر پیرایه بند پیرایه گر پرند پوشان سرمایه ده شکر فروشان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مستخدم خدمتکار خدمت گذار اجرت بگیر نوکر کارگزار فهرست جمال هفت پرگار از هفت خلیفه جامگی خوار ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غنی شدن توانگر شدن بی نیاز شدن بردند به تحفه ها در آفاق زان غنیه غنی شدند عشاق ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان سفید بدون سبوس نان نرم از آرد سبوس گرفته نان از آردی که دوبار بیخته شده خشگار ، گرسنه را کلیچ است با سیر ی ، نان میده هیچ است ✏ �نظامی� هر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرد سبوس گرفته آرد نرم و سفید خشگار ، گرسنه را کلیچ است با سیر ی ، نان میده هیچ است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان خشن و زمخت نان پر از سبوس نان کم ارزش خشگار ، گرسنه را کلیچ است با سیر ی ، نان میده هیچ است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چاره پذیر درمان شدنی قابل درمان دانست که دل اسیر دارد دردی نه دوا پذیر دارد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مردم تماشاگران تظاره کنندگان مشاهده گران این گفت و فتاد بر سر خاک نظارگیان شدند غمناک ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترید کردن نان خرد کردن نان در کاسه جهت تهیه ترید سیری که به گرسنه نهد خوان خردک شکند به کاسه در نان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشنه عطش ناک واله شیدا کاین تشنه جگر که ریگ زاده است بر چشمه تو نظر نهاده است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روسری چارقد دستمال سر گیسو بند پوشش گیسو لیلی گُله بند باز کرده مجنون گله ها دراز کرده ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلون در محل اقامت بر رسم عرب نشسته آن ماه بر بسته ز در شکنج خرگاه ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم زخم خورده زخم چشم رسیده خورشید که نیلگون حروف است هم چشم رسیدهٔ کسوف است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انگشت نما شدن دست نشان شدن معروف شدن شهره شدن مشهور شدن انگشت کش زمانه اش کشت زخمی ست کشنده زخم انگشت ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم زخم خوردن زخم چشم رسیدن از چشم رسیدگی که هستم شد چون تو رسیده ای ز دستم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پری وش مانند پری فرشته خصال شبیه فرشته لیلی چه سخن؟ پری فشی بود مجنون چه حکایت؟ آتشی بود ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناز کش خاطرخواه طرفدار مجنون رمیده دل چو سیماب با آن دو سه یار ناز برتاب ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افسار دهنه او نیز فسار سست می کرد دیوانگی ای درست می کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علم آموزی درس خواندن یاران به حساب علم خوانی ایشان به حساب مهربانی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشعلی زلفش چو شبی رخش چراغی یا مشعله ای به چنگ زاغی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دبستان مکتب ادبستان هر یک ز قبیله ای و جایی جمع آمده در ادب سرایی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همکلاس هم درس با آن پسران خرد پیوند هم لوح نشسته دختری چند ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی وارثی بی فرزندی بی جانشینی می بود خلیفه وار مشهور وز بی خلفی چو شمع بی نور ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزم گاه عشرت گاه محل طرب طرب خانه عشرتکده با ذره نشین چو نور خورشید تو کی و نشاطگاه جمشید؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستم پذیری ظلم پذیری خواری خللِ درونی آرد بیدادکِشی زبونی آرد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افراد: نادان ترسو کودن بزدل بی شیر دلی بسر نیاید وز گاو دلان هنر نیاید ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسبم مرکوبم ساقی پی بارگیم ریش است می ده که ره رحیل پیش است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میوه نوبر میوه تازه رسیده آن می که عصارهٔ حیات است باکورهٔ کوزهٔ نبات است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آوازه خوان خواننده هر رود که با غنا نسازد بُرَّد چو غنا گرش نوازد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابریشمین از ابریشم ساخته شده از ابریشم پیله که بریشمین کلاه است از یاری همدمان راه است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آزار کشیدن آسیب دیدن رنج کشیدن آزار کشی کن و میازار کآزرده تو بِه که خلق به آزار ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزرده شده اذیت شده بدی دیده آسیب دیده آزار کشی کن و میازار کآزرده تو بِه که خلق به آزار ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزرده نشده نیازرده تا من منم از طریق زوری نازرد ز من جناح موری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسفندیار روئین تن که به دستور پدرش گشتاسپ و در تلاش برای بندی کردن رستم و با تیر رستم از ناحیه چشم که نقطه آسیب پذیرش بود از پای درآمد و شرح مبسوط آن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرو لال مادرزاد نطقم اثر آنچنان نماید کز جذر اَصَم زبان گشاید ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقوق بگیر مزد بگیر مزدور اجری خور دسترنج خویشم گر محتشمم ز گنج خویشم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریضه جهاد . . . آنگاه آیات جهاد بیامد و فریضت مجاهدت. . . کتاب کلیله و دمنه نصرالله منشی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

میل ناکی مایل شدن تمایل پیدا کردن وآنگه به طریق میل ناکی گردد به طواف دیر خاکی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادعا داشتن توانایی داشتن قدرتمند بودن در لافگه شگفت کاری بنمای فصاحتی که داری ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیکاران بی هنران تهیدستان دوران که نشاط فربهی کرد پهلو ز تهی روان، تهی کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل برآمدن محل صعود ابری که برآید از بیابان تا مصعد خود شود شتابان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خراشیده خراشیده شده شیار داده شده جویی که دراین گل خراب است خاریدهٔ باد و چاک آب است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیابان جای خراب و مخروبه وان درز به صدمه های ایام وادی کده ای شود سرانجام ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسب مرکوب چندانکه جنیبه رانم آنجا پی برد نمی توانم آنجا ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلیلش چرایی آن باعث آن علت آن چون وضع جهان ز ما محال است چونیش برون تر از خیال است ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سروری پادشاهی رئیسی بزرگی کاین کار و کیایی از پی چیست او کیست کیای کار او کیست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روی گردانی احتراز کنی دور شوی از خواب و خورش به ار بتابی کاین در همه گاو و خر بیابی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فیض بخشیدن فیض رساندن فیاضهٔ ابر جود گشتن ریحان همه وجود گشتن ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هلاک شدن ازبین رفتن زیان دیدن آسیب دیدن نوباوهٔ باغ اولین صلب لشکر کش عهد آخرین تَلْب ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوردن گاه محل خوردن محل زندگی کردن از خوردگَه ای به خوابگاهی وز خوابگه ای به بزم شاهی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوابیدن خوابیدم چون شوق تو هست خانه خیزم خوش خسبم و شادمانه خیزم خسبم امشب ز راه دمسازی تا نبینم خیال شب بازی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاف زدن گزاف گفتن ادعا کردن از عطر تو لافد آستینم گر عودم و گر دِرمنه اینم ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیمان عهد میثاق سریرش باد در کشور گشائی وثیقت نامه کشور خدائی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیمان نامه عهدنامه میثاق سریرش باد در کشور گشائی وثیقت نامه کشور خدائی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_جمع عمر 2_عمران و آبادی خصوص آن وارث اعمار شاهان نظرگاه دعای نیک خواهان ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وارثان تاج و تخت جانشینان شاه گر او را خاک داد از تخته بندی مباد این تخت گیران را گزندی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محل عبور محل کوچ خط سیر مسیر حرکت نفیر کوس گفتی تا دو ماهست که را در دل که شه در کوچگاهست ✏ �نظامی�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدرت نفوذ حیطه اقتدار حکومت شکوهش پنج نوبت بر فلک برد نفاذش کرد هفت اقلیم را خرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل بارگاه جای اتراق طرف داران ز سقسین تا سمرقند به نوبتگاه درگاهش کمربند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاروان گروه جمعیت شکوه تاجش از فر جهانگیر فکنده قیروان را جامه در قیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارچه چینی بسی چینی نورد نابریده بجز مشک از هوا گردی ندیده ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

پارچه چینی ندوخته پارچه ابریشمین ندوخته بسی چینی نورد نابریده بجز مشک از هوا گردی ندیده ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابریشم پوش لباس ابریشمین بریشم زن نواها بر کشیده بریشم پوش پیراهن دریده ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوازنده ساز زن مطرب بریشم زن نواها بر کشیده بریشم پوش پیراهن دریده ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرامیدن مانند اسب ختلی همان ختلی خرام خسروانی سرْ افسار ِ زر و طوق کیانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانند باران تر و تازه است نیکو تر و تازه پر طراوت سخن های کهن زالی مطراست و گر زال زر است انگار عنقا ست ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوستین ترا لباس تو را بالاپوش ترا لبادت را چنان بر گاو بندد که چشمی گرید و چشمیت خندد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برون کش پای ازین پاچیلهٔ�تنگ که کفش تنگ دارد پای را لنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

منافقان افراد متزور افراد دورو طبیب روزگار افسون فروش است چو زراقان ازان ده رنگ پوش است ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ز رنگ آمیزی ریحان آن باغ نهاده چشم خود را مهر مازاغ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهانگردان قاصدان پیک ها بپرسید از بریدان جهانگرد که در گیتی که دیدست اینچنین مرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقشه نشان کرده شده نشان دادند و چون آگاه شد شاه زمین را داد کندن بر نشانگاه ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جامه های ابریشمی پارچه های ابریشمی ز عطر و جوهر و ابریشمینه بسنجیم آنچه باشد از خزینه منسوجات ابریشمی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همیان کیسه محل نگهداری مسکوکات کیسه زر خریطه بر خریطه بسته زنجیر ز خسرو تا به کیخسرو همی گیر ✏ نظامی هر ورق که اوفتاد در دستم همه را در خریطه ای ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیغوله جای تنگ و کوچک و خراب بفرساید زمین و بشکند سنگ نمانَد کس درین پیغوله تنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به اندازه یک شکم سیر خوردن درین پشته منه بر پشت باری شکم واری طلب نه پشت واری ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیر خوردن سیر شدن به اندازه یک شکم خوردن درین پشته منه بر پشت باری شکم واری طلب نه پشت واری ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکارچی صیاد هر آنچ او فحل تر باشد ز نخجیر شکارافکن بدو خوشتر زند تیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخت توت درخت تود از آن آمد لگد خوار که دارد بچهٔ�خود را نگونسار ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جل دوزی پالان دوزی شغلی دوختن پالان خران و استران به چشمی بیند این دیو آن پری را که خر در پیشه ها پالانگری را ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که دهانش بوی گند بدهد گنده دهان ز مریم بود یک فرزند خامش چو شیران ابخر و شیرویه نامش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وهم خیالات اوهام چو می مردند می گفتند هیهات کزین بازیچه دور افتاد شهمات ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیاوری چو روزی بگذری زین محنت آباد از آن ترسم کز این هم ناوری یاد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلند مرتبه گانی افراد بلند مرتبه ای دانایانی عالمانی بلندانی که راز آهسته گویند سخنهای فلک سر بسته گویند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چو آن گاوی که ازوی شیر خیزد لگد در شیر گیرد تا بریزد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که آسمان بر آن سر کاسمان سیماب ریزد چو سیماب از بت سیمین گریزد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک شبانه روز شبان روزی به تَرکِ خواب گفتند به مرواریدها یاقوت سفتند شبان روزی دگر خفتند مدهوش بنفشه در بر و نرگس در آغوش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهزن دزد کاروان کرشمه کردنی بر دل عنان زن خمار آلوده چشمی کاروان زن ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خمیده قد پشت خمیده نه بس شیرین شد این تلخ دو تا پشت چه شیرین کز ترش رویی مرا کشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

شبیه عروس مانند عروس در جلد عروس به عمدا زیوری بر بستش آن ماه عروسانه فرستادش برِ شاه ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_بارگاه خیمه سراپرده 2_طویله جای خر نه بینی! خرگهی بر روی بسته نه دندان! یک دو زرنیخ شکسته ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لب و لوچه لب های زمخت دهان و لفجنش از شاخ شاخی به گوری تنگ می ماند از فراخی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لبهایش لب و لوچه اش دهان و لفجنش از شاخ شاخی به گوری تنگ می ماند از فراخی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که او را چنان بُد مست ، که ش بیهوش بردند بجای غاشیه ش بر دوش بردند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

دندان بر جگر نهادن صبوری کردن صبر کردن تحمل نمودن ولیکن بود روز باده خوردن جگرخواری نمی شایست کردن ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوست خشن پوست دباغی شده اسب و خر پوست چین و چروک شده تنی چون خرکمان از کوژپشتی بر و پشتی چو کیمخت از درشتی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کمان بزرگ بشدت خمیده پشت دوتا تنی چون خرکمان از کوژپشتی بر و پشتی چو کیمخت از درشتی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جفتی حریفی همسری همبستری به شیرینی جمال از شاه بنهفت نهادش جفته ای شیرین تر از جفت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاسه ای پیاله ای جامی به شادی هر زمان می خورد کاسی بدینسان تا ز شب بگذشت پاسی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تهیدست ندار فقیر بی چیز نه بر مرد تهی رو هست باجی نه از ویرانه کس خواهد خراجی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیمان گسستن خیانت کردن بد عهدی نمودن بی وفایی کردن امانت داری نکردن ولیکن بود صحبت زینهاری نکردند از وفا زنهار خواری ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم آواز شدن هم صدا شدن هم نوا شدن شهنشه چون شنید آواز شیرین رسیلی کرد و شد دمساز شیرین ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_نار به معنی انار 2_نار به معنی آتش 3_نارم به معنی نمی آورم در این تب گرچه بر نارم فغانی گرم پرسی ، ندارد هم زیانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرش تشک زیر انداز نهالی ز ترکیب ملک برد آن خلل را به زیرافکن فرو گفت این غزل را ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

نرسم وصل نشوم متصل نشوم نگردم از تو تابی سر نگردم ز تو تا در نگردم برنگردم ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که آهو شکار ( است ) که شکارچی آهو ( است ) بدان چشم سیه کاهوشکار است کز آهوی تو چشمم را غبار است ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیشب شب پیش شب گذشته به جان آوردن دوشینه منگر به جان بین کاوریدم دیده بر سر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که آوریدم که آوردم به جان آوردن دوشینه منگر به جان بین کاوریدم دیده بر سر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

اندام کشیده اندام شبیه به شمش نقره بدان نازک میان ِ شوشه اندام ولیکن شوشه ای از نقره خام ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باج و خراج مالیات به نازش کز جبایت بی نیاز است به عذرش کان بسی خوشتر ز ناز است ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بوی مشگ یا مشک بوی خوش مشک بو بهاری مشگبو دیدم در آن باغ به چنگ زاغ و در خون چنگ آن زاغ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بوی مشک با بوی خوش بهاری مشگبو دیدم در آن باغ به چنگ زاغ و در خون چنگ آن زاغ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوشیدن طلب نوشیدن جرعه جرعه نوشیدن دعوت به نوشیدن لبالب کرده ساقی جام چون نوش پیاشی کرده مطرب نغمه در گوش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوش آواز خوش صدا خوش صحبت کز او خوشگوتری در لحن آواز ندید این چنگ پشت ارغنون ساز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست افشان با دست فشردن با دست افشادن و پخش کردن ملک را زر دست افشار در مشت کز افشردن برون می شد از انگشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چادرهای کوچ خیمه های کوچک سراپرده های کوچک ز گردک های دورادور بسته مه و خورشید چشم از نور بسته ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشهور آشنا شناخته شده عجب در ماند شاپور از سپاسش فراتر شد که گردد روشناسش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیمه جان نصف جان نیم بسمل ( همچو مرغ نیم بسمل ) چو مرغی نیم کُشت افتادن و خیزان ز نرگس بر سمن سیماب ریزان ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیرزد نمی ارزد ارزشش را ندارد رفیقی کاو بُوَد بر تو حسدناک به خاکش ده که نرزد صحبتش خاک ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ز یارت بخت باد از بخت یاری که پشتیوان پشت روزگاری ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریسمان باف ریسمان تاب طناب باف تو را تا پیش تر گویم که بشتاب شوی پَس تر چو شاگرد رسن تاب ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حسود رفیقی کاو بُوَد بر تو حسدناک به خاکش ده که نرزد صحبتش خاک ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی مهری نامهربانی سرد مهری بی اعتنایی شب آمد برف می ریزد چو سیم آب ز یخ مهری چو آتش روی برتاب ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع آش یک نوع شوربا هنوز این زیربا در دیگ خام است هنوز اسبابِ حلوا ناتمام است ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرور آمیز متکبرانه سخن های فسون آمیز گفتن حکایت های بادانگیز گفتن ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حوض آبگیر کوچک استخر کوچک من آن خانیچه ام کآبم عیان است هر آنچم در دل آید بر زبان است ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سخنور سخنران گوینده خطیب بس است این طاق ابرو ناگشادن به طاقی با نطاقی وا نهادن ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسیران دربندان محبوسان زندانیان گرفتاران دلدادگان ز نیکو کردن زنجیر خلخال نه نیکو کرد بر زنجیریان حال ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارچه باف نساج کسی که پارچه می بافد به شیرین از شکر چندین مزن لاف که از قصاب دور افتد قصب باف ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیمه شب بازی شعبده بازی اجرای نمایش اقدامات نمایشی به شب بازی فلک را در نگیری به افسون، ماه را در بر نگیری خسبم امشب ز راه دمسازی تا نبینم خیال شب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیشکر گره بر دل چرا دارد نیِ قند؟ مگر کاو نیز شیرین راست دربند؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صندوق مروارید جعبه مروارید دگر ره لعبت طاوس پیکر گشاد ز درج لؤلؤ تنگ شکر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به کلیج کلوچه ام نه آن طفلم که از شیرین زبانی به خرمایی کلیجم را ستانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلوچه نان روغنی نان شیرین نه آن طفلم که از شیرین زبانی به خرمایی کلیجم را ستانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_نعل کوچک 2_نعلبکی 3_گوشواره گوش آویز ز نعلک های گوش گوهرآویز فکندی لعل ها در نعل شبدیز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهم مسیرم محل عبورم ز گنج و گوهر و منسوج و دیبا رهم کردی چو مهد خویش زیبا ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به چشم آمدن دیده شدن جلب نظر نشاط دل بری در سر گرفته نیازی دیده نازی درگرفته ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشش صورت نقاب پوشیه سیه شعری چو زلف عنبرافشان فرود آویخت بر ماه درفشان ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرشار از انبوه پر از سرآغوشی برآموده به گوهر به رسم چینیان افکنده بر سر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روسری پوششی برای سر سرآغوشی برآموده به گوهر به رسم چینیان افکنده بر سر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباسی به رنگ گل انار لباسی به رنگ قرمز فرو پوشید گل ناری پرندی بر او هر شاخ گیسو چون کمندی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیاهی چشم در این بیت منظور پیروزی شفق بر تاریکی شب است طبیبان شفق مدخل گشادند فلک را سرخی از اکحل گشادند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرندگان شکاری دست آموز چو در نالیدن آمد طبلک باز درآمد مرغ صیدافکن به پرواز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوکران غلامان خدمه جنیبت کش وشاقان سرایی روانه صدصد از هر سو جدایی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر نمی آوری اگر کافر نه ای ای مرغ شبگیر چرا بر نآوری آواز تکبیر ؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجره بر فلک چون کاه ِ بر راه فلک در زیر او چون آبِ در کاه ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملاح بان ملوانان کشتی بانان همرهان ملازمان دلم با این رفیقان بی رفیق است ز بس ملاحبان کشتی غریق است ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وردی جادویی حیله ایی در او پیچید و آن شب کامِ دل راند به مصروعی بر افسونی غلط خواند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوانه ای جن زده ای در او پیچید و آن شب کامِ دل راند به مصروعی بر افسونی غلط خواند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم قد هم اندازه کنیزی را که هم بالای او بود به حسن و چابکی هم تای او بود ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسیر زندانی محبوس گرفتار دربند پیاپی رطل ها پرتاب می کرد ملک را شهربند خواب می کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می افشاند می ریخت غربال می کرد پخش می کرد ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت ز خنده خانه خانه قند می ریخت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_مزرعه جای علوفه 2_آخور طویله فرود آوردش از شبدیز چون ماه فرس را راند حالی بر علف گاه ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

لایق همسری هستند در خور فراش هستند لیاقت همسری دارند که خوبانی که دَر خوردِ فَریشند ز عالم در کدامین بُقعه بیشند؟ ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بار سالار صاحب محلس ندا برداشته دارندهٔ بار که هر صف زیر خود بینند زنهار ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به پیش خونیان ز امیدواری مثال آورده خط رستگاری ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاجت مند نیازمند مستمند درویش فقیر نخستین صف توان گر داشت در پیش دویم صف بود حاجت گار و درویش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فسونگری با چشم چشم افسونگر چشم زخم زدن فسون سازان که از مَه مُهره سازند به چشم افسای همت حقه بازند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخت انار انار بن از آن دسته برآمد شوشه نار درختی گشت و بار آورد بسیار از آن شوشه کنون گر نار یابی دوای درد هر بیمار یابی نظامی گر ندید آن ناربن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمین کفی گل در همه روی زمی نیست که بر وی خون چندین آدمی نیست ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چو قصاب از غضب خونی نشانی چو نفاط از بروت آتش فشانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ های بزرگ صخره ز یار سنگ دل خرسنگ می خورد ولیکن عربده با سنگ می کرد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دراج پرنده ای شبیه کبک منم دراجهٔ� مرغان شب خیز همه شب مونسم مرغ شب آویز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد سرگشته مرد عاشق حیران که با این مرد سودایی چه سازیم بدین مهره چگونه حقه بازیم ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

عاشقی دلباخته ای دل خسرو به نوعی شادمان شد که با او بی دلی هم داستان شد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حریف هم نبرد هماورد دو هم میدان به هم به تر گرایند دو بلبل بر گلی خوش تر سرآیند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بشنود به نیوشد گوش فرا دهد کند هر هفته بر قصرش سلامی شود راضی چو بنیوشد پیامی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نه از هراسی نَز جوان دارد نه از پیر نه از شمشیر می ترسد نه از تیر ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاب دوری درد فراق نه صبر آن که دارد برگ دوری نه برگ آن که سازد با صبوری ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استخری حوضچه ای چو کار آمد به آخر حوضه ای بست که حوض کوثرش زد بوسه بر دست حوضه ای ساخته ز سنگ رخام حوض کوثر بدو نوشته غلام ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراموش زبانش کرد پاسخ را فرامشت نهاد از عاجزی بر دیده انگشت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منجم کسی که علم نجوم داند ستاره شناس ستاره شمر به وقت هندسه عبرت نمایی مجسطی دانِ اقلیدس گشایی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمی افروزد افروخته نمی شود مشتعل نمی شود ز اشک و آه من در هر شماری بُود دریا نمی دوزخ شراری ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنانه تا ز دُرج گهر گشاید قند گویدش مادگانه لفظی چند ✏ �نظامی� فرومی خواند ازین مشتی فسانه در او تهدیدهای مادگانه ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترنج مومی ترنج مصنوعی ترنج بدلی عروس گچ شبستان را نشاید ترنج موم ریحان را نشاید ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پالان دوز جل دوز دوزنده پالان ستوران خر از دکان پالان گر گریزد چو بیند جو فروش از جای خیزد ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدهد ترا بتو بدهد از این صنعت خدا دوری دهادَت خرد ز این کار دستور ی دهادَت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبول کرد پذیرفت تعهد داد سر سپرد پذیرُفتار فرمان گشت نقاش که بندم نقش چین را در تو خوش باش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از بیرون در ظاهر عیان زنان مانند ریحان سفالند درون سو خبث و بیرون سو جمالند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از داخل از سمت داخل از درون زنان مانند ریحان سفالند درون سو خبث و بیرون سو جمالند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجرای ساز ی از سازهای سی گانه باربد چو بر مُشگویه کردی مَشگ مالی همه مُشگو شدی پرمَشک حالی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندرونی شاهان حرمسرای شاهان چو بر مُشگویه کردی مَشگ مالی همه مُشگو شدی پرمَشک حالی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرمسرای شاهان اندرونی شاهان چو بر مُشگویه کردی مَشگ مالی همه مُشگو شدی پرمَشک حالی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکارگاه شکارچی یک دستگاه موسیقی که توسط باربد نواخته میشد چو بر نخجیرگان تدبیر کردی بسی چون زَهره را نخجیر کردی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

هنرمندی حیله گری زبردستی چیرگی مهارت تردستی ز صد دستان که او را بود در ساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد نقاش تصویر گر نگار گر مشو غره بر آن خرگوش زرفام که بر خنجر نگارد مردِ رسام ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چوب رختشویان که با آن رخت و لباس خیس را ضربه زده تا تمیز شوند نگه دار اندرین آشفته بازار کدین گازُر از نارنج عطار ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه نیکو داستانی زد هنرمند هلیله با هلیله قند با قند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستمکار ظالم جور کننده جابر ستم در مذهب دولت روا نیست که دولت با ستم گار آشنا نیست ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایستاده صف کشیده سرپا مانده ستاده قیصر و خاقان و فغفور یک آماج از بساط پیش گه دور ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشک شده خشکیده درخت ِ بَدْنیت خوشیده شاخ است شه نیکونیت را پی فراخ است ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربای گل ترکیب برگ گل ( گل محمدی و یا شکوفه نارنج ) باشیره شکر چو باشد خوردن نان گل شکروار نباشد طبع را با گل شکر کار ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناگوار بدطعم بدمزه جهان تلخ است خوی تلخ ناکش به کم خوردن توان رست از هلاکش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوارا شیرین خوشگوار لذیذ دهان چندان نماید نوش خندی که یابد در طبیعت نوش مندی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوارا شیرین خوشگوار لذیذ دهان چندان نماید نوش خندی که یابد در طبیعت نوش مندی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبتلایان به سرسام مبتلا به سرگیجی و حیرانی افراد گیج و منگ دماغ آشفته شد بهرامیان را چنانک از روشنی سرسامیان را ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آواز اسب شیهه اسب صدای اسب صَهیل تازیان آتشین جوش زمین را ریخته سیماب در گوش ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلخی تندی روی برگرداندن گستاخی به گستاخی درآمد کاِی دل آرام گواژه چند خواهی زد؟ بیارام ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدان پشتی چو پشتش ماند واپس که روی شاه پشتیوان من بس ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پریشب مربوط به پریشب همان افسانهٔ دوشینه گفتند همان لعل پرندوشینه سفتند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراموش از یاد رفتن نسیان از حافظه پاک شدن بخور کاین جام شیرین نوش بادت به جز شیرین همه فرموش بادت ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درنوشتن به سرانجام رسیدن سرانجام یافتن قضای عشق اگر چه سرنبشته است مرا این سرنبشت او درنبشت است ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درنوشتن به سرانجام رسیدن سرانجام یافتن قضای عشق اگر چه سرنبشته است مرا این سرنبشت او درنبشت است ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرنوشت قضاوقدر فرجام کار سرانجام قضای عشق اگر چه سرنبشته است مرا این سرنبشت او درنبشت است ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جدا نشوید از هم گسسته نشوید نلرزید از هم نگسستن جهان را هر دو چون روشنْ درخشید ز یک دیگر مبُرید و ملخشید ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروشندگان دادو ستد گران تجار بازرگانان همایون گفت لعلی بود کانی ز غارتگاهِ بَیّاعان نهانی ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اسبان اسبان یدک کش جنیبت بر لب شه رود بستند به بانگ رود و رامش گر نشستند ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیش قراول لشکر و سپاه جلودار لشکر یزک دار ی ز لشکر گاه خورشید عنان افکند بر برجیس و ناهید ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

طلا. مانند طلا. مرهم. ضماد دگر روزینه کز صبح جهان تاب طلی شد لعل بر لؤلؤ ی خوُشاب ✏ �نظامی�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بندگان یک شخص نوکران یک نفر خادمان یک فرد اعوان و انصار سعادت خواجه تاشِ سایهٔ تو صلاح از جملهٔ پیرایهٔ تو ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مانند مغ شبیه رفتار مغان وز آن جا سوی موقان کرد منزل مغانه عشق آن بت خانه در دل ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرنده گی شبیه پرنده مانند پرنده بدان پرندگی زیرش همایی پری می بست در هر زیر پایی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شوخ افسون گر دسیسه گر فتنه انگیز به هم کرده کنیزی چند جماش غلام وقت خود کاِی خواجه خوش باش ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگ صبور محرم راز صبور آباد من گشت این سیه سنگ که از تلخی چو صبر آمد سیه رنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خروشان نالان پرآشوب باجوش و خروش فریاد از جگر به خدمت بر زمین غلطید چون خاک خروشی بر کشید از دلْ شغب ناک ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیر ساز سازنده تیر چو چشم تیر گر جاسوس گشتم به دکان کمان گر برگذشتم ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زغال ذغال زگال ارمنی بر آتش تیز سیاهانی چو زنگی عشرت انگیز ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوی خوش خوشبو درون خرگه از بوی خجسته بخور عود و عنبر کله بسته ✏ �نظامی�

پیشنهاد
٠

مطایبه کردن جوک گفتن داستانهای طنز گفتن مقالت های حکمت باز کرده سخن های مضاحک ساز کرده ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرمانشاهان شهر کرمانشاه به دَه فرسنگ از کرمانشهان دور نه از کرمانشهان بل از جهان دور ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

به رسم کنیزان مانند کنیزان شکرلَب با کنیزان نیز می ساخت کنیزانه بدیشان نَرد می باخت ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به تاخت رفتن به تک تاختن عقاب خویش را در پویه پر داد ز نعلش گاو و ماهی را خبر داد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مشکو حرمسرا اندرونی به مشگو رفت پیش مشگ مویان وصیت کرد با آن ماه رویان ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چسبانیدن آویزان کردن وصل کردن بر آن صورت چو صنعت کرد لَختی بدوسانید بر ساق درختی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خزیدن پوئیدن سفته کردن کاویدن ز صد فرسنگی آید بر در غار در او سنبد چو در سوراخ خود مار ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

خزد پوید سفته کند ز صد فرسنگی آید بر در غار در او سنبد چو در سوراخ خود مار ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1_نوعی پرنده که پیشرو دسته پرندگان است که نام دیگر آن کلنگ است 2_خوک نر - گراز 3_شتر ز جرم کوه تا میدان بغرا کشیده خط گل طغرا به طغرا ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

آهنگ ساز نوازنده موسیقی دان نوا سازی دهندت باربد نام که بر یادش گوارد زهر در جام ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تر دستی مهارتی است که چند گوی را به هوا انداخته و با دست می گیرند برون آمد ز پردهْ سِحرسازی شش اندازی به جای شیشه بازی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

طول عمرش زندگانی طولانیش ز بهر جان درازیش از جهان شاه ز هر دستی درازی کرد کوتاه ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

خنجرش بُدی گر خود بُدی دیو سپیدی به پیش بید برگش برگ ِ بیدی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کامل تر جامع تر ز دَه دشمن کمندش خام تر بود ز نُه قبضه خدنگش تام تر بود ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نعال به معنی کفش هاست و صف نعال یعین هم ردیف کفش ها و کنایه از پائین مجلس

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

یتیم خانه محل نگهداری افراد بدبخت و بی چیز گرمخانه ( در اصطلاح امروزی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

اصرار کردن ابرام نمودن پافشاری کردن جدیت کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فانی کردن همدیگر را نابود نمودن ضدیت کردن از بین بردن این تفانی از ضد آید ضد را چون نباشد ضد نبود جز بقا ✏ �مولانا�

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شیر خورده شیر خوارنده ما به بحر تو ز خود راجع شدیم وز رضاع اصل مسترضع شدیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاویست در آسمان و نامش پروین یک گاو دگر نهفته در زیر زمین چشم خردت باز کن از روی یقین زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حسرت کشیدن افسوس خوردن پشیمان شدن ندامت من باری خود را مصیبت زده کردم و توجع و تحسر سود نخواهد داشت. کلیله و دمنه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

آجودان افسر مخصوص خدمت به افسران عالیرتبه و شاه . . . درصدد بود که عریضه ای درباره آنها توسط رفیق قدیمی خود بوگاتیروف _اددوکان _امپراتور تقدیم پیشگا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دیشب شب گذشته . . . حال او با تمایلات شب دوش مانند کسی بود که پس از یک خواب ممتد رستاخیز لئوتولستوی مرد محنت کشیده شب دوش چون تنومند شد به طاقت و ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

صحبت مکالمه گفتگو گفت و شنید . . . و در نتیجه این مکالم مختصر به خوبی متوجه شد که این مرد که سابقا این قدر. . . . رستاخیز لئوتولستوی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

. . . پلک چشم ها را به هم بست و پس از لمحه ای راه خود را گرفت و رفت. رستاخیز لئوتولستوی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

برهم زدن معامله و بیع فسخ کردن معامله ‏ما را دگر معامله با هیچ کس نمانْد بیعی که بی حضور تو کردم، اِقالت است - سعدی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

در گویش بختیاری به معنی دچار خفگی شدن است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

طفلک نوزاده را حاجی لقب یا لقب غازی نهی بهر نسب گر بگویند این لقبها در مدیح تا ندارد آن صفت نبود صحیح"

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کروش واحد پولی عثمانی . . . در چند روز پنجاه هزار غروش عثمانی به دست آورد. سفرنامه جیمز موریه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

استان فارس ایالت فارس . . . چند سال پیش حاکم فارسستان از شیخ پولی خواسته بود. سفرنامه جیمز موریه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

هجده هیجده عدد18 . . . هژده مرد پیاده او را همراهی می کردند. سفرنامه جیمز موریه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

هجدم هیجدهم . . . در ساعت دوازده روز هژدهم از ایلچی دیدار کرد. سفرنامه جیمز موریه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عقب نشینی عقب گرد به عقب کشیدن سپاه و لشکر . . . . . پیشاپیش با کشتی هایش از شهر به بیرون فرستاده و اندیشیده بود که به بصره پس نشینی کند. سفرنامه ج ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ملاقه ها کفگیرها کمچه ها . . چمچه ها در اثر رفتار ناهموار شتر به حرکت درآمده. . . سفرنامه جیمز موریه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ارثیه میراث ماترک . . . هنوز مردم از شیخ بوشهر که در بازپسبن دم زندگانی انجام این کار را همچون مرده ریگی به جانشین خود سپرد. . . سفرنامه جیمز موریه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خود را خوار کردن ذلیل نمودن خود بخواری افکندن خواری کشیدن حقیر نمودن خود . . . اگر او را نجات دهد به همه این تذلل و خجلت می ارزد. . رمان رستاخیز ل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آسمان خراش ساختمان بلند ساختمان رفیع نیلیدوف با نظر عبرت بر آن بنای فلک فرسا نظری نمود. . . کتاب رستاخیز لئوتولستوی

پیشنهاد
٠

ساختمان بلند مرتبه آسمان خراش بنای رفیع . . . نیلیدوف با نظر عبرت بر آن بنای فلک فرسا نظری نمود. . . کتاب رستاخیز لئوتولستوی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نالیدن زار زدن گریه کردن دل از عجز نالی ِ من سوختش چو شمع آتش من رخ افروختش ✏ �آذر بیگدلی�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شخصیت اصلی رمان رستاخیز شاهکار لئوتولستوی نویسنده صاحب نام روسی بنام نیلیدوف بسیار تحت تاثیر افکار و اصول اقتصادی هنری جرج بوده و املاک و زمین های کل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زینت شده جواهر نشان به زیور آراسته اکلیل زده شده . . . درختان جنگلی همه به جوانه های تازه زمردین مکلل. . . کتاب رستاخیز لئو تولستوی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نابکار دغلکار کج بین نادرست ناراست ما زان دغل کژبین شده، با بی گنه در کین شده گه مست حورالعین شده، گه مست نان و شوربا ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شوشتری به معنی گلوی کسی را فشردن است

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پالتو بالاپوش ردا . . . از پی او مردی بسبار دراز که مدام تبسم می کرد و ردنگتی با یقه اطلس و پاپیون سفید در بر داشت به درون آمد. کتاب رستاخیز لئو ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پالتویی بالاپوشی ردایی . . . از پی او مردی بسبار دراز که مدام تبسم می کرد و ردنگتی با یقه اطلس و پاپیون سفید در بر داشت به درون آمد. کتاب رستاخیز ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آواز خوانی خوانندگی خنیانگری به صوت و آواز خوش خواندن . . . مناجات ذیل را نیمی به صورت تغنی و نیمی به صورت ترتیل بود شروع کرد به خواندن. . . کتاب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٦

احساس خفگی و بغض در گلو دلتنگی شدید احساس دلتنگی و گرفتگی و غمی سنگین بر سینه تاسنیدن در گویش شوشتری به معنی خفه کردن و خفه شدن و گلوی کسی را فشردن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1_طولانی ممتد کشیده دراز 2_مداد قلم گر شود بیشه قلم دریا مدید مثنوی را نیست پایانی پدید. مثنوی مولانا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیطان بچه شیطان تخم شیطان شرور تخم جن _نام یک سریال ایرانی به کارگردانی حسن فتحی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جمع کثیب شن زار ریگ زار تپه ماسه ای رحمش آمد گفت هین زوتر روید چند یاری سوی آن کثبان دوید سوی کثبان آمدند آن طالبان بعد یکساعت بدیدند آنچنان ✏ �مولان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زشت قبیح وقیح . . و از پشت آن منظره پر شناعت عمر خود را که مدت ها از دیده دلش مخفی بود واضح و آشکار می دید. رستاخیز لئوتولستوی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نغمه ها آوازها صدای تغنیات دسته جمعی سرایندگان سرودهای مقدس که زن و مرد؛ خرد و کلان. . . . رستاخیز لئوتولستوی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ستون پایه رکن چار عنصر چار استون قویست که بدیشان سقف دنیا مستویست ✏ �مولانا�

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سکنجبین سرکه انگبین قهر سرکه لطف هم چون انگبین کین دو باشد رکن هر اسکنجبین ✏ �مولانا�

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

داد زدن فریاد کردن پارس کردن سگ عوعو کردن سگ گفت از بانگ و علالای سگان هیچ واگردد ز راهی کاروان ✏ �مولانا�

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حراف پرگو وراج کسی که بسیار سخن گوید که ز هر ناشسته رویی کپ زنی شرم داری وز خدای خویش نی ✏ �مولانا�

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفی گاه نهان گاه محل پنهان شدن هیچ پنهان خانه آن زن را نبود سمج و دهلیز و ره بالا نبود ✏ �مولانا�

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بادبزن بادبیزن وسیله به جنبش درآوردن باد مروحه جنبان پی انعام کس وز برای قهر هر پشه و مگس ✏ �مولانا�

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل تلاقی محل دیدار محل بهم رسیدن . . . چون بگوشه دور افتاده ای در ملتقای دو دیوار رسیدیم. . . آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غمناک آکنده از غم مالامال از غم . . . حالا دیگر وقتی شب ها بیدار میشوم با خرسندی خاطر غماگینی از آن یاد میکنم. آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_چراغ. روشنایی 2_ با ( ر ) مشدد به معنی زین ساز سازنده زین . . . . . . سراج نیز نشسته بود و در حین اداره مغازه خویش کالسکه ساز را می پایید. . آرز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشف کننده ای واضح بوضوح بی پرده ای . . . بهرحال هنگامی که خواهرم شرح کشافی در پیرامون تقصیرات و معایبم بیان داشت. . . . آرزوهای بزرگ_چارلز دیکنز

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاره کردن دریدن جر دادن مدح تعریف ست و تخریق حجاب فارغست از شرح و تعریف آفتاب ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک قسم پرنده کوچک بسان گنجشک سیره لیک لقمهٔ بازْ آنِ صعوه نیست چاره اکنون آب و روغن کردنیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدح کردن ثنا گفتن ستایش کردن در مدیحت دادِ معنی دادمی غیر این منطق لبی بگشادمی ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرامی داشتن بزرگ داشتن عزت گذاشتن این همه تعظیم و تفخیم و وداد چون بدیدندش به صورت برد باد ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترسناک سهمناک هائل ایجاد کننده هول و ترس هر کجا حرب مهولی آمدی غوثشان کراری احمد بدی ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جالیز مزرعه صیفی جات مزرعه باغ و بوستان ای ضیاء الحق حسام الدین در آر این سر خر را در آن بطیخ زار ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاوه گویی سخن بی ارزش گفتن ژاژ خوایی بند کن مشک سخن شاشیت را وا مکن انبان قلماشیت را ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بردبار شکیبا با حلم نرم خوی آرام خفته بود آن شیر کز خوابست پاک اینت شیر نرمسار سهمناک ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرامیدن با نخوت و ناز راه رفتن با تکبر و غرور راه رفتن آن زره وآن خود مر چالیش راست وین حریر و رود مر تعریش راست ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دلیران شمشیرهای تیز و برنده هست شاهان را زمان بر نشست هول سرهنگان و صارمها به دست ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

لباس آراسته پوشیدن لباس بزم پوشیدن خودآرایی کردن آن زره وآن خود مر چالیش راست وین حریر و رود مر تعریش راست ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناز کشیدن مهر بانی کردن در آغوش کشیدن نوازش کردن آن مهابت قسمت بیگانگان وین تجمش دوستان را رایگان ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویران شده خراب شده نابود شده از بین رفته متلاشی شده چونک کرد الحاح بنمود اندکی هیبتی که که شود زو مندکی ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویران شده خراب شده نابود شده چونک کرد الحاح بنمود اندکی هیبتی که که شود زو مندکی ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

وارونه کردن قلب کردن واژگونه نمودن بی خبر بود او که آن عقل وفاد بی ز تقلیب خدا باشد جماد ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به جنبش درآورم به تحرک وادار کنم به حرکت درآورم حق چو خواهد زلزلهٔ شهری مرا گوید او من بر جهانم عرق را پس بجنبانم من آن رگ را بقهر که بدان رگ متصل ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازیچه هستند سرگرمی هستند گفت تو کوهی دگرها چیستند که به پیش عظم تو بازیستند ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نباشند نیستند گفت رگهای من اند آن کوهها مثل من نبوند در حسن و بها ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجازه خو استن اجازه خواهنده چه عجب گر خالق آن عقل نیز با تو باشد چون نه ای تو مستجیز ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معتقدیم اعتقاد داریم باورمندیم نالهٔ گرگان خود را موقنیم این خران را طعمهٔ ایشان کنیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشمگین عصبانی تا همه زان خوش علف فربه شوند هین که گرگانند ما را خشم مند ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخته کردن قطع نمودن بیضه ها این جزا تسکین جنگ و فتنه ایست آن چو اخصا است و این چون ختنه ایست ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراموش کننده فراموش کار گر چو خفته گشت و شد ناسی ز پیش کی گذارندش در آن نسیان خویش ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نباتات ریاحین گیاهان جز همین میلی که دارد سوی آن خاصه در وقت بهار و ضیمران ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جست و خیز کردن لگد پراندن لگد زدن چونک مستغنی شد او طاغی شود خر چو بار انداخت اسکیزه زند ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عادت دارم خو کرده ام آموخته ام پاره پاره گردمت فرمان پذیر من به عزّت خوگَرَم سختم مگیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندوهگین محزون ناراحت غمگین چون پیاپی گشت آن امرِ شَجون نیل می آمد سراسرْ جُمله خون ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اغوا کردن گمراه کردن گول زدن به بیراهه هدایت کردن دیوْ اِلحاحِ غِوایت می کند شیخ ْ اِلحاح هدایت می کند ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسخره کنندگان هزل کنندگان سخره کنندگان طنازان هر جدی هزلست پیش هازلان هزلها جدست پیش عاقلان ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1_فرزند حرامزاده فرزند نامشروع 2_آب زیرکاه فریبکار آن زنی می خواست تا با مول خود بر زند در پیش شوی گول خود ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شم به معنی بو شمی به معنای بویی ورنه پشک و مشک پیش اخشمی هر دو یکسانست چون نبود شمی ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب در کف دست خوردن آب در مشت دست خوردن کی طفیل من شوی در اغتراف چون ترا کفریست هم چون کوه قاف ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلسفه دان فلسفه باف هم چو آن مرد مفلسف روز مرگ عقل را می دید بس بی بال و برگ ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محبوس زندانی حبس شده فرق بین و برگزین تو ای حبیس بندگی آدم از کبر بلیس ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهاب می ربودند اندکی زان رازها تا شهب می راندشان زود از سما ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب هم چو موسی نور کی یابد ز جیب سخرهٔ استاد و شاگردان کتیب ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسیان فراموشی از خاطر بردن لیک آن مستی شود توبه شکن منسی است این مستی تن جامه کن ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خمیازه دهن دره کردن آنچنان که از عطسه و از خامیاز این دهان گردد بناخواه تو باز ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قوم قبیله عشیره طایفه گروه مردم هم چنان کن زاهد اندر سال قحط بود او خندان و گریان جمله رهط ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساحر اسباب لهو و لعب جادو کننده زان نبی دنیات را سحاره خواند کو به افسون خلق را در چه نشاند ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پناه خواستن دوری گزیدن پناه بردن تا رهی زین جادوی و زین قلق استعاذت خواه از رب الفلق ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمدن و رفتن چون در افکندت دریغ آلوده روذ دم به دم می خوان و می دم قل اعوذ ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همخوابه هم بالین هم بستر همسر یاد آور زان ضجیع و زان فراش تا بدین حد بی وفا و مر مباش ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جستجوکن بگرد کنکاش کن تفحص کن سوی قبله باز کاو آنجای را تا ببینی قدرت و صنع خدا ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کابلی منسوب به کابل یک سیه دیوی و کابولی زنی گشت به شه زاده ناگه ره زنی ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم شان بودن هم رتبه بودن در یک سطح اجتماعی قرار داشتن دریک سطح بودن مادر شه زاده گفت از نقص عقل شرط کفویت بود در عقل نقل ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهها منافذ مسیرها زان همه غرها درین خانه رهست هر دو گامی پر ز کزدمها چهست ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطره قطره نفوذ کردن صد دریچه و در سوی مرگ لدیغ می کند اندر گشادن ژیغ ژیغ ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مار زده مار گزیده گزیده شده نیش خورده صد دریچه و در سوی مرگ لدیغ می کند اندر گشادن ژیغ ژیغ ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چنگ زدن آویختن وصل شدن آن یکی نسبت بدان حالت هلاک باز هم آن سوی دیگر امتساک ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دارای طوق یا گردن بند طوق دارشده که ز شادی خواست هم فانی شدن بس مطوق آمد این جان و بدن ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به غربت رفتن از شهر و دیار خود دور شدن جلای وطن کردن خر نبیند هیچ هندستان به خواب خر ز هندستان نکردست اغتراب ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگهدارنده شنونده حفظ کننده اذن مؤمن وحی ما را واعیست آنچنان گوشی قرین داعیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهان شده پنهان شده پوشاننده گرچه از یک وجه منطق کاشف است لیک از ده وجه پرده و مکنف است ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع خصم دشمنان در جدال و در خصام و در ستوه گشت هنگامه بر آن دو کس گروه ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باران ها جمع باران فلسفیی گفت چون دانی حدوث حادثی ابر چون داند غیوث ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعل نهی از مصدر گزیدن به معنی گاز نگیر پس به دندان بی گناهان را مگز فکر کن از ضربت نامحترز ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع حله البسه لباسها حلیه ها زیورها پیرایه ها یا کند آب دهانت را عسل که بگویی که بهشتست و حلل ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ازبین بردن ازبیخ برکندن ریشه کن کردن نابود نمودن چون زمین دانیش دانا وقت خسف در حق قارون که قهرش کرد و نسف ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استوار ایمن در حصن نیل را بر قبطیان حق خون کند سبطیان را از بلا محصون کند ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترسان مرعوب هراسان ترسیده خوف زده رو به شهر آورد سیل بس مهیب اهل شهر افغان کنان جمله رعیب ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افتان و خیزان بحالت خزیده رفتن گر ازین دولت نتازی خز خزان این بهارت را همی آید خزان ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع مغرب سرزمین های غربی از مشارق وز مغارب بی لجاج سوی تو آرند سلطانان خراج ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع مشرق سرزمین های شرقی از مشارق وز مغارب بی لجاج سوی تو آرند سلطانان خراج ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_نفت مشتقات نفت 2_نیافتی هین کمالی دست آور تا تو هم از کمال دیگران نفتی به غم ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایین پست بی مایه کم مایه غژغژان آمد به سوی طفل طفل وا رهید او از فتادن سوی سفل ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاره کردن دریدن چاک دادن جر دادن دل همی گوید خموش و هوش دار ورنه درانید غیرت پود و تار ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منقار نوک پرنده تا بمالد در پر و منقال خویش گر دهد دستوریش آن خوب کیش ✏ �مولانا�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شوربا سوپ آش از غضب شربای سوزان بر سرش زن فرو ریزد شود کل مغفرش ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیه باز گفت او این سخن با ایسیه گفت جان افشان برین ای دل سیه ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبیل سبال موی پشت لب مردان سبلت تو تیزتر یا آن عاد که همی لرزید از دمشان بلاد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبیل شارب سبلت موی پشت لب مردان تو هلا در بندها را سخت بند چندگاهی بر سبال خود بخند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسل دار شدن فرزند دار شدن فرزند آوردن چون بگیری شه رهی که ذوالجلال بر گشادست از برای انتسال ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخشیدن نورانی بودن درخشش وآن طبیب و آن منجم در لمع دید تعبیرش بپوشید از طمع ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقایع حوادث پیشامدها رخدادها واقعات سهمگین از بهر این گونه گونه می نمودت رب دین ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقایعی پیشامدهایی رخدادهایی واقعاتی دیده بودی پیش ازین که خدا خواهد مرا کردن گزین ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنج کشیدن سختی بردن بزحمت افتادن آتش نمرود را گر چشم نیست با خلیلش چون تجشم کردنیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله گر متقلب نیرنگ باز منگر از خود در من ای کژباز تو تا یکی تو را نبینی تو دوتو ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جادوگران ساحران من به جادویان چه مانم ای وقیح کز دمم پر رشک می گردد مسیح ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاره شده شکافته شده برش خورده که چرا این اطلس بگزیده را بردریدی چه کنم بدریده را ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نتوانی نمی توانی تو نتانی ابروی من ساختن چون توانی جان من بشناختن ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیهوشی جهالت نادانی بی عقلی عقل را باشد وفای عهدها تو نداری عقل رو ای خربها ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرم گذشتن کسی یا چیزی از کمی عقل پروانهٔ خسیس یاد نارد ز آتش و سوز و حسیس ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکتوم پنهان پوشیده مخفی بعد از آن گفتش که در جسمم کتیم ده درم سنگست یک در یتیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حذر کننده احتیاط کننده ترسیده سینه را پا ساخت می رفت آن حذور از مقام با خطر تا بحر نور ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدخوی تندخوی سرکش یاغی درشت گوی از پی سوراخ بینی رست گل بو وظیفهٔ بینی آمد ای عتل ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طهارت گرفتن تطهیر کردن موضع بول و غایط شستن محل ادرار و مدفوع چونک استنجا کنی ورد و سخن این بود یا رب تو زینم پاک کن ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدرات توانایی قدرت داشتن گفت با اینها ندارم مشورت که یقین سستم کنند از مقدرت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شگرف بزرگ عالی خوب قصهٔ آن آبگیرست ای عنود که درو سه ماهی اشگرف بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به وزن یک دانه جو هم وزن یک جو خرده وزن وآن خری کز عقل جوسنگی نداشت خود نبودش عقل و عاقل را گذاشت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به وزن جو هم وزن جو وزن خیلی کم و اندک وآن خری کز عقل جوسنگی نداشت خود نبودش عقل و عاقل را گذاشت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاریک تر خاموش تر کو ز شب مظلم تر و تاری ترست لیک خفاش شقی ظلمت خرست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جای امن کمین گاه مخفیگاه محل پنهان شدن تا نیاید بر ولا ناگه بلا ترس ترسان رو در آن مکمن هلا ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشگل فضولات حیوانات سرگین بعر را ای گنده مغز گنده مخ زیر بینی بنهی و گویی که اخ ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمراه شده به بی راهه رفته گم گشته وحشتت هم چون موکل می کشد که بجو ای ضال منهاج رشد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گریختن گریزگاه در رفتن رها شدن ترک کردن گر نبودی حبس دنیا را مناص نه بدی وحشت نه دل جستی خلاص ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

دروغ گویی حیله گری نیرنگ بازی از تکبر جمله اندر تفرقه مرده از جان زنده اند از مخرقه ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یورتمه رفتن اسب سکسکانید از دمم یرغا روید تا یواش و مرکب سلطان شوید ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رام کردن آموختن ریاضت دادن اصلاح کردن نفسها را تا مروض کرده ام زین ستوران بس لگدها خورده ام ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دزدی راهزنی جیب بری غارت شهر پر دزدست و پر جامه کنی خواه شحنه باش گو و خواه نی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میازار نیازار اذیت نکن دوست را مازار از ما و منت تا نگردد دوست خصم و دشمنت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگهبانی پاسبانی حراست کردن حارسی از گرگ جستن شرط نیست جستن از غیر محل ناجستنیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی شک به یقین بی گمان مطمئنا رو کسی جو که ترا او هست دوست دوست بهر دوست لاشک خیرجوست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوشیدن آب از چشمه بر آمدن آب از چاه جوشش علم و کمال از فرد عالم ور ره نبعش بود بسته چه غم کو همی جوشد ز خانه دم به دم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخشندگی ام دست و دلبازیم عقل دشنامم دهد من راضیم زانک فیضی دارد از فیاضیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسوایی فضاحت مفتضح شدن رسوا شدن از گر آن احمقان طوفان نوح کرد ویران عالمی را در فضوح ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناعت کردن بد گفتن ناسزا گفتن سرزنش کردن زشتی نمودن نامهٔ دیگر نوشت آن بدگمان پر ز تشنیع و نفیر و پر فغان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوب رو زیبا رخسا زیبا چهره خوشگل آن دگر را خواند هم آن خوب خد هم نداد او را جواب و تن بزد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برآمده شده قلمبیده شده ورآمده شده توی بر تو برف ها هم چون علَم قُبّه قُبّه دید و شد جانش به غم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کودکان اطفال بچه ها هم چو فرعونی که موسی هشته بود طفلکان خلق را سر می ربود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

یار باوفا یار همراه یار مهربان دوست خوب ظن مبر بر دیگری ای دوستکام آن مکن که می سگالید آن غلام ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرو مشو حرکت نکن باد بر تخت سلیمان رفت کژ پس سلیمان گفت بادا کژ مغژ هشت بارش راست کرد و گشت کژ گفت تاجا چیست آخر کژ مغژ ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نامه رسان نامه بر پیک پیام رسان کای عجب چونم نداد آن شه جواب یا خیانت کرد رقعه بر ز تاب ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیراهن جامه لباس پیرهن در مصر رهن یک حریص پر شده کنعان ز بوی آن قمیص ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عادت نداریم دوست نداریم خو نداریم ای جمال مهتری که لب ما خشک و تو تنها خوری ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب یخ آب سرد یخ آب کوزه ای کو از یخابه پر بود چون عرق بر ظاهرش پیدا شود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام یک مکان است بوی خوش آمد مر او را ناگهان در سواد ری ز سوی خارقان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مورد سرزنش قرار گرفته طعنه زده شده رانده شده دیو دزدانه سوی گردون رود از شهاب محرق او مطعون شود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقد کنندگان منتقدین انتقاد کنندگان در میان ناقدان زرقی متن با محک ای قلب دون لافی مزن ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاوه بیهوده سخن بی ارزش چرت گویی چرند گفتن گل شکر خوردم همی گویی و بوی می زند از سیر که یافه مگوی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دروغ نگو لاف نزن تو ملاف از مشک کان بوی پیاز از دم تو می کند مکشوف راز ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دروغزن دروغگو لاف زن بوی سر بد بیاید از دمت وز سر و رو تابد ای لافی غمت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لاف زدن بیهوده دروغ گفتن ادعای نادرست کو نشان پاک بازی ای ترش بوی لاف کژ همی آید خمش ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بشارت دادن مژده دادن صد کراهت در درون تو چو خار کی بود انده نشان ابتشار ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام درختی خوش بو است که صندل هم گفته میشود هر هلاک امت پیشین که بود زانک چندل را گمان بردند عود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شعبده بازی گیج کردن سرگشته نمودن گفت موسی سحر هم حیران کنیست چون کنم کین خلق را تمییز نیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جویدن نیشکر کنایه از کار کم اهمیت بعد شکر کلک خایی چون کند بعد سلطانی گدایی چون کند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جذب نمودن بخود کشیدن طلب کردن معدهٔ خر که کشد در اجتذاب معدهٔ آدم جذوب گندم آب ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نکوهیده بد ناپسند زشت هست موسی پیش قبطی بس ذمیم هست هامان پیش سبطی بس رجیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عاقبت نگر عاقبت اندیش عاقبت بین فضل مردان بر زن ای حالی پرست زان بود که مرد پایان بین ترست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک چشم کور یک چشم تا نباشی هم چو ابلیس اعوری نیم بیند نیم نی چون ابتری ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صاحب حرفه فن ورز پیشه ور استاد کار طبع تیز دوربین محترف چون خر پیرش ببین آخر خرف ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر انگشتان نوک انگشتان بس انامل رشک استادان شده در صناعت عاقبت لرزان شده ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

نابایسته ناشایسته نامناسب غیر ضروری زان عمامهٔ زفت نابایست او ماند یک گز کهنه ای در دست او ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دزد جیب بر راهزن در ره تاریک مردی جامه کن منتظر استاده بود از بهر فن ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابقا کردن برجای گذاشتن زنده گذشتن بهر استبقای حیوان چند روز نام آن کردند این گیجان رموز ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقوق نفقه معاش مقرری گفت شاهنشه جرااش کم کنید ور بجنگد نامش از خط بر زنید عقل او کم بود و حرص او فزون چون جرا کم دید شد تند و حرون ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رهبر قائد زعیم امام پیشوا بزرگ نه تو گفتی قاید اعمی به راه ؟ صد ثواب و اجر یابد از اله ؟ ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مگذار نگذار هین بمگذار ای شفا رنجور را تو ز خشم کر عصای کور را ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خالص بدون هر آلایشی بدون هر ناخالصی ره شناسی می بباید با لُباب هر رهی را خاصه اندر راه آب ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشعشع تابان پرنور درخشان هین مشو پنهان ز ننگ مدعی که تو داری شمع وحی شعشعی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسوایی بدنامی آنچ منصب می کند با جاهلان از فضیحت کی کند صد ارسلان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خلاصی رهایی آراستگی خویش ابله کن تبع می رو سپس رستگی زین ابلهی یابی و بس ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غره مغرور غفلت زده غافل مغفول تو چه دانی ای غرارهٔ پر حسد منت او را خدا هم می کشد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلند استوار محکم قوی که برآیم بر سر کوه مشید منت نوحم چرا باید کشید ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناگری بلد بودن فن شنا زیرکی سباحی آمد در بحار کم رهد غرقست او پایان کار ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکروهی چیزی مورد اکراه آن چنان خوش کس رود در مکرهی کس چنان رقصان دود در گم رهی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگرز هستم رنگ ساز هستم روشنی بخش رنگ رنگ تست صباغم توی اصل جرم و آفت و داغم توی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر افراخت برپا کرد نه بهانه کرد و نه تزویر ساخت نه لوای مکر و حیلت بر فراخت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نابودی ویرانی خرابی پس که هدم مسجد ما بی گمان نبود الا بعد مرگ ما بدان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همی توانی می توانی زان همی تانی بدادن تن به کار که بپوشید از تو عیبش کردگار ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متمرکز بر چیزی دقیق شدن در کاری یا بر چیزی عقل مازاغ است نور خاصگان عقل زاغ استاد گور مردگان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عالم دانشمند علم آموز دفن کردش پس بپوشیدش به خاک زاغ از الهام حق بد علم ناک ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موی شکاف دقیق ریزبین گرچه اندر مکر موی اشکاف بد هیچ پیشه رام بی استا نشد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مر این که منه آن سر مرین سر زیر را هین مکن سجده مرین ادبار را ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سم ما ببوش و عارض و طاق و طرنب سر کجا که خود همی ننهیم سنب ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود نمایی طاق و طرنب ما ببوش و عارض و طاق و طرنب سر کجا که خود همی ننهیم سنب ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گدایی کردن چیزی خواستن از کسی هیچ دیوانهٔ فلیوی این کند بر بخیلی عاجزی کدیه تند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاکم قاضی زورمند چیره قوی صد هزاران عاقل اندر وقت درد جمله نالان پیش آن دیان فرد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنگ دستی نیازمندی فقر و فاقه بعد سالی چند بهر رزق و کشت شاعر از فقر و عَوَز محتاج گشت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

پوز دهان گرادگرد دهان از چنو شاعر نس از تو بحردست ده هزاری که بگفتم اندکست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غره کردن گول زدن مکر نمودن کودکان را حرص می آرد غرار تا شوند از ذوق دل دامن سوار ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نارس خام و نپخته بی عقل غوله ای را که بر آرایید غول پخته پندارد کسی که هست گول ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنهان آتش زیر خاکستر آن سیاهی فحم در آتش نهان چونک آتش شد سیاهی شد عیان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جویدن لقمه خوائیدن لقمه چون روان باشی روان و پای نی می خوری صد لوت و لقمه خای نی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بودیعه سپرده شده به امانت داده شده سپردن چیزی به کسی تو بکردی او بکردی مودعه زانک ارض الله آمد واسعه ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زهرآگین مسموم زهردار سمی لیک زین شیرین گیای زهرمند ترک کن تا چند روزی می چرند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیمنه جاه و جلال شکوه طنین موج طوفان هم عصا بد کو ز درد طنطنهٔ جادوپرستان را بخورد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترس و سرگشتگی حیرانی در نظاره صید و صیادی شه کرده ترک صید و مرده در وله ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضیع م شیر دادن به طفل دایه طفل مادر رضاعی گفت احمد را رضیعم معتمد پس بیاوردم که بسپارم به جد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

موضعی در مسجدالحرام مابین در کعبه و مقام ابراهیم چون همی آورد امانت را ز بیم شد به کعبه و آمد او اندر حطیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسیکه حلقه در را بصدا در می آورد کسیکه دق الباب می کند گدایی که در میزند برای گدایی کردن پس مثال تو چو آن حلقه زنیست کز درونش خواجه گوید خواجه نیست ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که دق الباب می کند کسی که حلقه در را بصدا در می آورد گدا سائل درخواست کننده چیزی از صاحبخانه حلقه زن زین نیست دریابد که هست پس ز حلقه بر ندارد ه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنده کردن زنده گردانیدن حجت انکار شد انشار تو از دوا بدتر شد این بیمار تو ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زشت پلید بدجنس بدهیکل تنفر کز کجا آوردمت ای بدنیت که از آن آید همی خفریقیت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع وصل وصل کردن متصل نمودن پیوند دادن خرده کاری بود و تفریقش خطر هم چو اوصال بدن با همدگر ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرط ها جمع شرط نشانه ها علائم کبک جنگی را بیاموزان تو صلح مر خروسان را نما اشراط صبح ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نابردباری بی تحملی ناشکیبایی ناحمولی انبیا از امر دان ورنه حمالست بد را حلمشان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگ و جدل کردن نزاع نمودن پیکار نمودن لیک در شیخ آن گله ز آمر خداست نه پی خشم و ممارات و هواست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جان شناس لیک گفتم ناس من نسناس نی ناس غیر جان جان اشناس نی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_کیف کردن لذت بردن حظ کردن 2_ناقص کردن معیوب کردن خراب کردن اتصالی بی تکیف بی قیاس هست رب الناس را با جان ناس ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخت جوز درخت گردو می فتاد از جوزبن جوز اندر آب بانگ می آمد همی دید او حباب ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسبانان نگهبانان گزمه ها مراقبان عدل باشد پاسبان گامها نه به شب چوبک زنان بر بامها ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاخه ها هیزمها چوبها در زمان هیزم شد آن اغصان زر مست شد در کار او عقل و نظر ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_شیشه گر سفال گر کسی که نقش و نگار بر شیشه میزند 2_کیمیا گر کسی که دانش کیمیاگری داند لطف تو خواهم که میناگر شود این زمان این تنگ هیزم زر شود ✏ � ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرغر کردن زیر لب سخن گفتن آهسته نجوا کردن پس همی منگید با خود زیر لب در جواب فکرتم آن بوالعجب ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانند یوسف همچون یوسف یوسف وار تا ببینی کین جهان چاهیست تنگ یوسفانه آن رسن آری به چنگ ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هلاکتان نابودی تان ازبین رفتن تان تباه شدن تان من سلیمان می نخواهم مِلکتان بلک من بِرْهانم از هر هِلکتان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قند سفید شکر سفید پیش عطاری یکی گِل خوار رفت تا خَرَد اَبلوج قند خاص زفت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آثار نیکی تاثیر خوبی کیمیایی که ازو یک ماثری بر دخان افتاد گشت آن اختری ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برآمده از شرق تابان پرنور تابنده روز آن باشد که او شارق شود شب نماند شب چو او بارق شود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حوادث رویدادها اتفاقات حادثات اغلب به شب واقع شود وان زمان معبود تو غایب بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

براق تو اسب تیز رو تو اسب تیز تک تو در صف معراجیان گر بیستی چون براقت بر کشاند نیستی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فوز رستگاری بهروزی رستگار شدن نیست بر این کاروان این ره دراز کی مفازه زفت آید با مفاز ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اولاد ولادت زائیدن تولید مثل پس به معنی آن شجر از میوه زاد گر به صورت از شجر بودش ولاد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبیه اختر شبیه ستاره مهسا وز نفوس پاک اختروش مدد سوی اخترهای گردون می رسد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاری خواه کمک خواه کسی که طلب یاری و کمک کند چرخ پانصد ساله راه ای مستعین در اثر نزدیک آمد با زمین ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گشادی فراخی وسعتی گرمیش را ضجرتی و حالتی زان تبش دل را گشادی فسحتی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندوهی ملالی سختی گرمیش را ضجرتی و حالتی زان تبش دل را گشادی فسحتی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جارو جاروب اسباب رفت و روب منزل فرش بی فراش پیچیده شود خانه بی مکناس روبیده شود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیهوده گو حرف ناصواب زدن ناسزا گفتن جان حیوانی بود حی از غذا هم بمیرد او بهر نیک و بذی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در غل و زنجیر دربند با نیرنگ هایی او را از بست بیرون آورده مغلولا به تهران می فرستد سفرنامه حاج علیخان اعتماد الدوله

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فقدان یافته گم شده گم گشته مفقود شده منتهای اختیار آنست خود که اختیارش گردد اینجا مفتقد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

علف هرز یک نوع بوته و گیاه آن زمان کت امتحان مطلوب شد مسجد دین تو پر خروب شد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجسس نمودن فحص کردن تفتیش نمودن جرات و جهلت شود عریان و فاش او برهنه کی شود زان افتتاش ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندوه دلگیر غم ناراحتی بر سر خاکستر انده نشست از بهانه شاخ تا شاخی نجست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعداد جمع عده دشمنان انبیا را امتحان کرده عدات تا شده ظاهر ازیشان معجزات ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماری ناخوشی درد مرض غورهٔ تو سنگ بسته کز سقام غوره ها اکنون مویزند و تو خام ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبتلا به صرع غش کرده کس نمی داند که چون مصروع گشت یا چه شد کور افتاد از بام طشت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاه گل آن یکی دستش همی مالید و سر وآن دگر کهگل همی آورد تر ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرتع چراگاه صحرا دشت و دمن او نمی دانست کاندر مرتعه از گلاب آمد ورا آن واقعه ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر گیجه گرفت سرش گیج رفت بوی عطرش زد ز عطاران راد تا بگردیدش سر و بر جا فتاد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارگران تون حمام کارگر گرمخانه حمام کسی که آتشخانه حمام را روشن نگه میدارد تونیان را نیز سیما آشکار از لباس و از دخان و از غبار ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_پاکیزگی تمیزی 2_توده ریگ تل ماسه لیک قسم متقی زین تون صفاست زانک در گرمابه است و در نقاست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضعف چشم کم بینایی چونک چشمم سرخ باشد در عمش دانمش زان درد گر کم بینمش ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شقاوت بدبختی من همی دانستمت پیش از لقا کز ستیزه راسخی اندر شقا ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با شرم شرمگین یا علم باشد حیی نام وقیح یا سیاه زشت را نام صبیح ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیبا خوشگل سفید رو دل آرا یا علم باشد حیی نام وقیح یا سیاه زشت را نام صبیح ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوران نابینایان نادان ها ورنه تسخر باشد و طنز و دها کر را سامع ضریران را ضیا ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزون شده زیاد شده مر ترا ای هم به دعوی مستزاد این بدستت اجتهاد و اعتقاد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پذیرفتن نصیحت و اندرز باز ستر و پاکی و زهد و صلاح او ز ما به داند اندر انتصاح ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ازدواج تزویج کی بود این کفو ایشان در زواج یک در از چوب و دری دیگر ز عاج ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناگهانی جاهلانه در ببستم تا کسی بیگانه ای در نیاید زود نادانانه ای ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترسیده دچار بیم و هراس دل نگران بدخیال قاصدا آن روز بی وقت آن مروع از خیالی کرد تا خانه رجوع ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باد جزئی نسیم حرکت ملایم هوا جنبش این جزو باد ای ساده مرد بی تو و بی بادبیزن سر نکرد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_ادرار بول 2_مدفوع غایط چاره نبود هم جهان را از چمین لیک نبود آن چمین ماء معین ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه چیزی هست چه چیزی بود گفت ازین خشم خدا چبود امان گفت ترک خشم خویش اندر زمان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوشیار باهوش با کیاست زرنگ گفت عیسی را یکی هشیار سر چیست در هستی ز جمله صعب تر ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوست دباغی شده پوست از دارو بلاکش می شود چون ادیم طایفی خوش می شود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

دباغی نشده پوست خام پوست از دارو بلاکش می شود چون ادیم طایفی خوش می شود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تنبل بیعار چاق و فربه بی تحرک هست حیوانی که نامش اشغرست او به زخم چوب زفت و لمترست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خارپشت سیخ چوله جوجه تیغی هست حیوانی که نامش اشغرست او به زخم چوب زفت و لمترست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرا بازمی آوردند من را برمی گرداندند کردمی از زخم آن جانب پناه باز آوردندمی گرگان به راه ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رحم کن ببخش دست برمی داشت یا رب رحم ران بر بدان و مفسدان و طاغیان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهزان قطاع الطریق دزدان آن یکی واعظ چو بر تخت آمدی قاطعان راه را داعی شدی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسخره کنندگان استهزاء کنندگان بر همه تسخرکنان اهل خیر برهمه کافردلان و اهل دیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخلوقات خشکی زی جانوران خشکی زی خلق آبی را بود دریا چو باغ خلق خاکی را بود آن مرگ و داغ ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخلوقات آبزی مخلوقات دریایی جانوران دریایی خلق آبی را بود دریا چو باغ خلق خاکی را بود آن مرگ و داغ ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستمگری جباری ظالمی سعد دارش این جهان و آن جهان از عوانی و سگی اش وا رهان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدار ملاقات جز یکی لقیه که اول از قضا بر وی افتاد و شد او را دلربا ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارتجا امید داشته شده همت عالی تو ای مرتجا می کشد این را خدا داند کجا ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنهان نهفته اندرون صد لایه بشنوی از قال های و هوی را کی ببینی حالت صدتوی را ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تغییر دادن متن بد خواندن متن ور بسوی زن نبشتی کاتبش نامه را تصحیف خواندی نایبش ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خم تنگ ابریق کوزه گوید او محبوس خنبست این تنم چون می اندر بزم خنبک می زنم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که اینک که اکنون چون بکوشم تا سرش پنهان کنم سر بر آرد چون علم کاینک منم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسمان کهکشان چرخ بر خوانده قیامت نامه را تا مجره بر دریده جامه را ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسرافیل یکی از چهار ملک مقرب که مسئول دمیدن صور است ای سرافیل قیامتگاه عشق ای تو عشق عشق و ای دلخواه عشق ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکبر غرور نخوت عجب کیست آن کالم که از باد و بروت ظلم کردست و خراشیدست روت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکسته بالی پر و بال شکسته بی دست و پایی دست و پا شکسته شهره ما در ضعف و اشکسته پری شهره تو در لطف و مسکین پروری ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زرد شده زعفرانی شده رنگ پریده شاه چون دید آن مزعفر روی او پس فرود آمد ز مرکب سوی او

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک رای و آن دگر خود عاشق دایه بود بی غرض در عشق یک رایه بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محبت دوستی برادری مودت این محب حق ز بهر علتی و آن دگر را بی غرض خود خلتی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بیگاری از سر اجبار می کشند این راه را بیگاروار جز کسانی واقف از اسرار کار ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقید شده اسیر شده زیردست شده مقهور شده هین عنان در کش پی این منهزم در مران تا تو نگردی منخزم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ازدحام انبوهی مزاحمت چون کشانیدت بدین شیوه به دام حمله بینی بعد از آن اندر زحام ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارای مکانت صاحب ملک و مقام بلند مرتبه آنگهی کآزاد بودیت و مکین مر شما را بسته می دیدم چنین ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با خشم نجوا کردن با ناراحتی و آهسته سخن گفتن این بمنگیدند در زیر زبان آن اسیران با هم اندر بحث آن ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بوی خوش دمیدن بوی خوش رسیدن رایحه خوش گر تو مشک و عنبری را بشکنی عالمی از فوح ریحان پر کنی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکست چون نشان مؤمنان مغلوبیست لیک در اشکست مؤمن خوبیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکست خورده پیروز نشده مقهورشده کو باشکسته نمی مانست هیچ که نه غم بودش در آن نه پیچ پیچ ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که آنچه بدلیل اینکه علت اینکه این جواب ماست کانچ خواستید گشت پیدا که شما ناراستید ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بال شکسته پر و بال چیده چون شکست او بال آن رای نخست چون نشد هستی بال اشکن درست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1_پارس 2_استان فارس 3_سوار یا دارنده اسب زان بگرداند به هر سو آن لگام تا خبر یابد ز فارس اسپ خام ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تابید نمایان شد جوشید این رها کن عشق آن تشنه دهان تافت اندر سینهٔ صدر جهان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باشکوه باعظمت لیک میل عاشقان لاغر کند میل معشوقان خوش و خوش فر کند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پی هم بودن دست درگردن همدیگر انداختن با همدیگر بودن شب چنین با روز اندر اعتناق مختلف در صورت اما اتفاق ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تندخویی بداخلاقی تندمزاجی رمیدن از هم گر نه از هم این دو دلبر می مزند پس چرا چون جفت در هم می خزند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معبر راه عبور گذرگاه محل گذر متصل نبود سفال دو چراغ نورشان ممزوج باشد در مساغ ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازگار موافق همسو شکل شعلهٔ نور پاک سازوار حاضران را نور و دوران را چو نار ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوفور زیاد فراوان خیلی بسیار چون عنایتها برو موفور بود نار می پنداشت و خود آن نور بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترسیدن خوف کردن هراسیدن پایمردی نکردن مقاومت ننمودن پس سلح بر بندی از علم و حکم که من از خوفی نیارم پای کم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با به بسوی بطرف آن خداوندان که ره طی کرده اند گوش فا بانگ سگان کی کرده اند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سوت زدن برای آب خوردن حیوانات فریاد زدن برای آب خوردن حیوانات صداکردن برای آب خوردن حیوانات می شخولیدند هر دم آن نفر بهر اسپان که هلا هین آب خور آن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

اوراد وردها سخنان لهجه ها تو مبین ز افسونش آن لهجات پست آن نگر که مرده بر جست و نشست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادیده ناپیدا بطن چارم از نُبی خود کس ندید جز خدای بی نظیر بی ندید ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

از دنیا کندن و به خدا گرویدن ترک دنیا و روی آوردن به خدا دنیاگریزی و آخرت پذیری از مقاماتِ تَبَتُّل تا فنا پایه پایه تا ملاقات خدا ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طویله اصطبل محل نگهداری حیوانات خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعانه ای ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_غاز 2_احمق نادان خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعانه ای ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

یاری کردن فریادرس کمک کننده یاری دهنده گر شدیت اندر نصیحت جبرئیل می نخواهد غوث در آتش خلیل ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستارگان نجوم جزو شید و ابر و انجمها بدی نفس و فعل و قول و فکرتها شدی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارد چاقو ابزار بریدن و پاره کردن من خلیلم تو پسر پیش بچک سر بنه انی ارانی اذبحک ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غذا خوراک قوت خوردنی تا غذی گردی بیامیزی بجان بهرخواری نیستت این امتحان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفگیر چمچه ملاقه می زند کفلیز کدبانو که نی خوش بجوش و بر مجه ز آتش کنی بگردِ دیگِ این دنیا چو کفلیز ار همی گردی برون رو ای سیه کاسه، مخور حمرا و حل ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سود بهره منفعت چون ببیند کاله ای در ربح بیش سرد گردد عشقش از کالای خویش ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کالایی اسباب و وسایلی توشه ای چون ببیند کاله ای در ربح بیش سرد گردد عشقش از کالای خویش ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبل کوچک تنبک دف دنبک دایره پیش او چه بود تبوراک تو طفل که کشد او طبل سلطان بیست کفل ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شتر قوی هیکل و زورمند شتر دوکوهانه اشتری بد کو بدی حمال کوس بختیی بد پیش رو همچون خروس ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلاکشیده گرفتار ستم دیده سختی کشیده چون تو بسیاران بلافیده ز بخت ریش خود بر کنده یک یک لخت لخت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمیتوان توانایی آن نیست توان آن نیست قدرت آن نیست هین برو جلدی مکن سودا مپز که نتان پیمود کیوان را بگز ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیستیم تهمتی بر ما منه ای سخت جان که نه ایم آمن ز مکر دشمنان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترساندن بیم دادن اندرز دادن که بتاسانید او را ظالمی بر بهانهٔ مسجد او بد سالمی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوجه تیغی خارپشت سیخ چوله که خدا آن دیو را خناس خواند کو سر آن خارپشتک را بماند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنهاشدن یکه بودن تک بودن که خنوسش چون خنوس قنفذست چون سر قنفذ ورا آمد شذست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خارپشت جوجه تیغی که خنوسش چون خنوس قنفذست چون سر قنفذ ورا آمد شذست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خناس پنهان مخفی نهفته نام پنهان گشتن دیو از نفوس واندر آن سوراخ رفتن شد خنوس ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ضامن کفیل متعهد گروبستن دی همی گفتی که پایندان شدم که بودتان فتح و نصرت دم بدم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشمگین عصبانی دست خود خشمین ز دست او کشید چون ز گفت اوش درد دل رسید ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپاهی لشکری دید شیطان از ملایک اسپهی سوی صف مؤمنان اندر رهی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مردان کوتاه و دراز مردان پست و فرومایه گفت این دم من همی بینم حرب گفت می بینی جعاشیش عرب ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کور دل نادان بی بصیرت جاهل می رود در ره نداند منزلی گام ترسان می نهد اعمی دلی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرنش کننده ملامت کننده عیبجو عاذلانشان از وغا واراندند تا چنین حیز و مخنث ماندند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملامت کنندگانشان سرزنش کنندگانشان عاذلانشان از وغا واراندند تا چنین حیز و مخنث ماندند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع: حصه سهم نصیب قسمت او همی خواهد کزین ناخوش حصص صد قفس باشد بگرد این قفس ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع اندوه اندوه ها نه چنان مرغ قفس در اندهان گرد بر گردش به حلقه گربگان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

جمع گربه گربه ها نه چنان مرغ قفس در اندهان گرد بر گردش به حلقه گربگان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون پشیمانی بدون ندامت گفت او ای ناصحان من بی ندم از جهان زندگی سیر آمدم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکان تنگ و باریک ضیق در تنگنا تا نیفتد بانگ نفخش این طرف تا رهد آن گوهر از تنگین صدف ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از جان گذشته بی باک نترس آنکه بی پروا در دل حوادث شتابد از برای آزمون می آزمود زانک بس مردانه و جان سیر بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبرا بودن بیزار بودن متنفر بودن عاری بودن گر دم خلع و مبارا می رود بد مبین ذکر بخارا می رود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاموش بودن بی صدا بودن حرف نزدن گفت ای ناصح خمش کن چند چند پند کم ده زانکه بس سختست بند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضربه زدن به سینه با پا لگد زدن به سینه ای خنک آن را که ذلت نفسه وای آنکس را که یردی رفسه ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدمیزاد انسان فرزند آدم زور آدم زاد را حدی بود مشت خاک اشکست لشکر کی شود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فتیله شعله شعاع نور این همی گفت و ذبالهٔ نور پاک از لبش می شد پیاپی بر سماک ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پریروز روز قبل از دیروز روزهای گذشته جنگ می کردند حمالان پریر تو مکش تا من کشم حملش چو شیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراجعه کردن بازگشت نمودن برگشتن رجوع کردن وان دگر چون کشتی با بادبان وآن دگر اندر تراجع هر زمان ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمگاه محل کار گذاشتن دم در کوره نفس حنجره محل برون آمدن صدا از حنجره من چگویم که مرا در دوخته ست دمگهم را دمگه او سوخته ست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراقت دوریت جداییت دوزخ از فرقت چنان سوزان شدست پیر از فرقت چنان لرزان شدست ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوهستان کوهسار کوهها مدت ده سال سرگردان بگشت گه خراسان گه کهستان گاه دشت ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ضم خ. :دیوانه. گول مشنگ. ساده لوح به فتح خ. سرکه در دو صد من شهد یک اوقیه خل چون در افکندی و در وی گشت حل نیست باشد طعم خل چون می چشی هست اوقیه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لذت جنسی لمس کردن جنسی حیض شدن زن طفل ماهیت نداند طمث را جز که گویی هست چون حلوا ترا ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میتواند قدرت داشتن توان انجام کاری را داشتن قادر بودن توانا بودن بر انجام کاری نه تواند در مصافش زخم خورد نه بنفرین تاندش مهجور کرد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تواند میتواند توانستن قدرت داشتن نه تواند در مصافش زخم خورد نه بنفرین تاندش مهجور کرد ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروتن رکوع کننده خاکی کی رسانند آن امانت را بتو تا نباشی پیششان راکع دوتو ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشن تابان طلب روشنی طلب نور دود پیوسته هم از هیزم بود نه ز آتشهای مستنجم بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریش دراز و انبوه ریش پرپشت آنچ کوسه داند از خانهٔ کسان بلمه از خانه خودش کی داند آن ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

آبستن باردار حامله درد زه گر رنج آبستان بود بر جنین اشکستن زندان بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقل و انتقال جابجا شدن از مکانی به مکان دیگر رفتن چنگ لوکم چون جنین اندر رحم نه مهه گشتم شد این نقلان مهم ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبیه مثل مانند سان برگهای جسمها ماننده اند لیک هر جانی بریعی زنده اند ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رگ زدن خون گرفتن حجامت کردن تو نکردی فصد و از بینی دوید خون افزون تا ز تب جانت رهید ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خساستی بخیلی تنگ چشمی تا شبی بنمود او را جنتی باقیی سبزی خوشی بی ضنتی ✏ �مولانا�

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خنده رو بشاش خندان بسیم همیشه تبسم بر صورت شکفته

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تهیدست بی چیز ندار فقیر عاقل اول بیند آخر را بدل اندر آخر بیند از دانش مقل ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاره های نان غذای فقیرانه غذای ارزان خوراک کم بها پاره های نان و لالنگ و طعام در میان کوی یابد خاص و عام ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رهایی یافتن رها شدن آسوده شدن در رفتن زود استر را فروشید آن حریص یافت از غم وز زیان آن دم محیص ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستاره شناس پیشگو فال بین آینده نگر منجم اسپ کش گفتی سقط گردد کجاست کور اخترگوی و محرومی ز راست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شادمان خوشحال در طرب گندم و جو را و باقی حبوب می توانی خورد و من نه ای طروب ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناتمام ناقص فقیر بی چیز تهیدست فقر ازین رو فخر آمد جاودان که به تقوی ماند دست نارسان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسول قاصد پیک فرستاده پیام رسان گفت حق آموخت آنگه جبرئیل در بیان با جبرئیلم من رسیل ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانند بدر مانند ماه کامل درخشان پرنور نورانی این یکی بدریست می آید ز دور می زند بر نور روز از روش نور ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_عورت زن 2_شرح داده شده تشریح شده بیان شده توضیح داده شده مشروح شده مستحق شرح را سنگ و کلوخ ناطقی گردد مشرح با رسوخ ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نصرت دهنده یاری دهنده ناصر بودن کمک کننده لاجرم هر دو مناصر آمدند هر دو خوش رو پشت همدیگر شدند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وجب فاصله انگشت شست تا انگشت کناره که گروهی را زبون کرد او بسحر من نیایم جانب او نیم شبر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشک آب ظرف چرمی برای حمل آب بنده ای می شد سیه با اشتری راویه پر آب چون هدیه بری ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

شن زار ریگ زار تپه ماسه ای رحمش آمد گفت هین زوتر روید چند یاری سوی آن کثبان دوید سوی کثبان آمدند آن طالبان بعد یکساعت بدیدند آنچنان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاری کننده فریاد رس یاری دهنده هوادار ناگهانی آن مغیث هر دو کون مصطفی پیدا شد از ره بهر عون ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکم شکمبه معده بطن آن دل مردی که از زن کم بود آن دلی باشد که کم ز اشکم بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستار ستارخوان پارچه میزری چه بود اگر او گویدم در رو اندر عین آتش بی ندم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاک شده تمیز شده قوم گفتند ای صحابی عزیز چون نسوزید و منقی گشت نیز ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

جمع وسخ چرک ها پلیدیها کثیفی ها بعد یکساعت بر آورد از تنور پاک و اسپید و از آن اوساخ دور ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستارخوان دستمال سفره پیش بند جمله مهمانان در آن حیران شدند انتظار دود کندوری بدند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفره دستمال سفره او حکایت کرد کز بعد طعام دید انس دستارخوان را زردفام گفت زانک مصطفی دست و دهان بس بمالید اندرین دستارخوان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم داشت امید تمنا انتظار داعی هر پیشه اومیدست و بوک گرچه گردنشان ز کوشش شد چو دوک بامدادان چون سوی دکان رود بر امید و بوک روزی می دود بوک روزی نبو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفس آتشدان چند کوبیم آهن سردی ز غی در دمیدن در قفض هین تا بکی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنیزک کلفت پیشخدمت زن طاس و مندیل و گل از التون بگیر تابه گرمابه رویم ای ناگزیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لنگ دستار دستمال عمامه طاس و مندیل و گل از التون بگیر تابه گرمابه رویم ای ناگزیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلام نوکر پیشخدمت بنده میر شد محتاج گرمابه سحر بانگ زد سنقر هلا بردار سر بود سنقر سخت مولع در نماز گفت ای میر من ای بنده نواز ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکر کننده حیله گر مکار نیرنگ باز زین سبب بد که اهل محنت شاکرند اهل نعمت طاغیند و ماکرند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دام تله قفس مسجد طاعاتشان پس دوزخست پای بند مرغ بیگانه فخست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فال شوم پیش بینی بد تفسیر بد تو همی گویی خمش کن زین مقال که زیان ماست قال شوم فال ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملامت کردن نکوهش کردن تو بگویی فال بد چون می زنی پس تو ناصح را مثم می کنی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بپر بلند شو فعل امر جهیدن تو بگویی فال بد چون می زنی فال چه بر جه ببین در روشنی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعل امر جهیدن بپر از جای بلند شو مهربانی مر ترا آگاه کرد که بجه زود ار نه اژدرهات خورد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوب مرغوب بدرد بخور مفید در مثال قصه و فال شماست در غم انگیزی شما را مشتهاست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نکوهیده مکروه زشت ناپسند قبیح هر کجا افسانهٔ غم گستریست هر کجا آوازهٔ مستنکریست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابریق کوزه لوله دار در گلستان عدم چون بی خودیست مستی از سغراق لطف ایزدیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استسقا آب خوردن تشنگی زیاد آب آوردن شکم لاجرم آماس گیرد دست و پا تشنگی را نشکند آن استقا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با دو رفتن بحالت دویدن حرکت کردن چونک جفتی را بر خود آورم آید آن را جفتش دوانه لاجرم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع پیل پیلان جمع فیل فیل ها پیل خود چه بود که سه مرغ پران کوفتند آن پیلکان را استخوان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کافور زدن به میت تا خوشبو شود بنگرید ای مردگان بی حنوط در سیاستگاه شهرستان لوط ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرده حجاب کوه بر خود می شکافد صد شکاف آفتابی از کسوفش در شغاف ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شب اول ماه قمری از سر که بانگ زد خرگوش زال سوی پیلان در شب غرهٔ هلال ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان کلوچه نان قندی سگ کلیچه کوفتی در زیر پا تخمه بودی گرگ صحرا از نوا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنبیل سبد سله بر سر در درختستانشان پر شدی ناخواست از میوه فشان ✏ �مولانا� بس مبصّر که مار مُهره خرید مهره پنداشت مار در سَله دید ✏ �نظامی�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس جامه پوشش چون نباشد طفل را دانش دثار گریه و خنده ش ندارد اعتبار ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیروی کننده دنبال کسی رفتن تعقیب کننده با چنین گبزی و هفت اندام زفت از شکاف در برون جستند و رفت ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریسمان طناب نخ بند مرغ مردهٔ خشک وز زخم کلاغ استخوانها زار گشته چون پناغ ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدکاره بی حیا وآن دگر عور و برهنه لاشه باز لیک دامنهای جامهٔ او دراز ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاسه گلی کاسه سفالی بود شهری بس عظیم و مه ولی قدر او قدر سکره بیش نی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مودت حب دوستی خواندم آن را بر دل احمق به ود صد هزاران بار و درمانی نشد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماوا منزلگاه محل فرود محل نزول گفت آری گفت آن شه نیستی که فسون غیب را ماویستی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راست درست برابر یکسان بهبود یافتن خوب شدن گفت آخر آن مسیحا نه توی که شود کور و کر از تو مستوی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضایت داشتن راضی بودن خشنود بودن کز پی مرضات حق یک لحظه بیست که مرا اندر گریزت مشکلیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واسطه گری کردن به توسط کسی کاری انجام دادن میانجی بودن حدوسط نگهداشتن زانک نفع نان در آن نان داد اوست بدهدت آن نفع بی توسیط پوست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذشتگان پیشینیان اجداد گرچه هر قرنی سخن آری بود لیک گفت سالفان یاری بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یقین باور اطمینان اعتقاد چونک قشر عقل صد برهان دهد عقل کل کی گام بی ایقان نهد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرنده ابابیل مرغ بابیلی دو سه سنگ افکند لشکر زفت حبش را بشکند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گندم جدا شده از کاه غله جدا شده از کاه بی سبب مر بحر را بشکافتند بی زراعت چاش گندم یافتند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رساله ها مکتوبات نوشته جات دستنویس ها کوهها با تو رسایل شد شکور با تو می خوانند چون مقری زبور ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشتباه نهان کردن پوشیده داشتن مکتوم نمودن همچنان کین ظالم حق ناشناس بهر گاوی کرد چندین التباس ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوینده سخن سخنگو اعلام کننده بیان کننده قایل این بانگ ناید در نظر لیک دل بشناخت قایل را ز اثر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملامت کردن سرنش کردن نکوهش کردن سرکوفت زدن ز اعتماد او نبودش هیچ غم از غلامی وز ملام و بیش و کم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل کسب محل درآمد پیشه و شغل مکسب کوران بود لابه و دعا جز لب نانی نیابند از عطا ✏ �مولانا�

پیشنهاد
٠

گلوکوم کاتاراکت عیوب انکساری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پچ پچ کردن در گوشی حرف زدن نجوا کردن فجفجی افتادشان با همدگر کین فضولی کیست از ما ای پدر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیحه ستایش ثنا بهر کتمان مدیح از نا محل حق نهادست این حکایات و مثل ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع عوض بدل جایگزین بیگهست ار نه بگویم حال را مدخل اعواض را و ابدال را ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع باطن درون نهان اندرون پوشیده جز به آب چشم نتوان شستن آن چون نجاسات بواطن شد عیان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کثیف چرکین پلشت مدفوع غایط کور را پرهیز نبود از قذر چشم باشد اصل پرهیز و حذر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسئولین آخور میرآخور اصطبل دار قاطرچی در زمان آخرجیان چست خوش گوشهٔ افسار او گیرند و کش ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رام کننده اسبان ریاضت دهنده یا تمرین دهنده تمرین دادن منتصب بر هر طویله رایضی جز بدستوری نیاید رافضی ✏ �مولانا� رایضانی که کره رام کنند توسنان را ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حجاب شده نهان شده روی درکشیده این قرائت خوان که تخفیف کذب این بود که خویش بیند محتجب ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فقر و فاقه بی چیزشدن تنگدست شدن محتاج شدن با کمال احتیاج و افتقار ز آرزوی نیم غوره جانسپار ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهره مند سعادت و خوشبختی ناشی از یافتن چیزی نیک بختی حاصل از رسیدن به مقصود گر کسی می گفتشان کین سو روید تا ازین اشجار مستسعد شوید ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاخه های درخت گفته هر برگ و شکوفه آن غصون دم بدم یا لیت قوم یعلمون ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_قطیفه لباس 2_حلوا نزع فرزندان بر آن باوفا چون قطایف پیش شیخ بی نوا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به عوض دادن به بدل دادن تاوان دادن چیزی را بعوض چیز دیگر دادن زین سبب نبود ولی را اعتراض هرچه بستاند فرستد اعتیاض ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انگشتان اصبعت در سیر پیدا می کند که نظر بر حرف داری مستند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زره گر زره ساز اسلحه ساز سلاح ساز صنعت زراد او کم دیده بود درعجب می ماند وسواسش فزود ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

عنق دست به گردن کسی انداختن کنایه از در حضر بودن و همجوار بودن گریه از هجران بود یا از فراق با عزیزانم وصالست و عناق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فوت شدن مردن ازبین رغتن نابود شدن همچنانک وقت خفتن آمنی از فوات جمله حسهای تنی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوم خوابیده خواب این جهان را که بصورت قایمست گفت پیغامبر که حلم نایمست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سابقه پیشینه گذشته این چراکردی شتاب اندر سباق گفت از افراط مهر و اشتیاق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کجاوه هودج سایبان لوکه در عریش او را یکی زایر بیافت کو بهر دو دست می زنبیل بافت ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخت گلابی کوهی چونک از امرودبن میوه سکست گشت اندر نذر و عهد خویش سست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلابی اندر آن که بود اشجار و ثمار بس مرودی کوهی آنجا بی شمار ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوع گرسنگی بی غذایی این سخن پایان ندارد آن فقیر از مجاعت شد زبون و تن اسیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نحوست بار بدبختانه خان و مان رفته شده بدنام و خوار کام دشمن می رود ادبیروار ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میخ جمع آن اوتاد است این عجب که دام بیند هم وتد گر بخواهد ور نخواهد می فتد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هلاکت تباهی مردن تلف شدن نیست خود از مرغ پران این عجب که نبیند دام و افتد در عطب ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیگ بزرگ پاتیل دیگ مسین غزغان غزغون قزغون در حدیث دیگر این دل دان چنان کآب جوشان ز آتش اندر قازغان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غربال چون بروبی خاک را جمع آوری گوییم غلبیر خواهم ای جری ✏ �مولانا� دی کودک خاک بیز غربال بدست میزد به دو دست و روی خود را می خست می گفت به های های ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرحال بانشاط با طرب این شنیدم لیک پیری مرتعش دست لرزان جسم تو نامنتعش ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مضحکه ها مسخره بازی به سخره گرفتن گفت جاروبی ندارم در دکان گفت بس بس این مضاحک را بمان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ائتلاف بهم پیوستن پیمان بستن باهم شدن دست و پا در خواب بینی و ایتلاف آن حقیقت دان مدانش از گزاف ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_ضرب کردن سکه 2_نوازنده 3_جنگجو 4_جراح ای بسا مرد شجاع اندر حراب که ببرد دست یا پایش ضراب ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملافه روانداز پتو هم عرق کرده ز بسیاری لحاف سر ببسته رو کشیده در سجاف ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد هتاک مرد بی پروا مرد پرده در گستاخ گفتن هریک خداوند و ملک آنچنان کردش ز وهمی منهتک ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتن راهی شدن کوچ کردن مهاجرت نمودن او نیفتد در گمان از طعنشان او نگردد دردمند از ظعنشان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قافیه ها نظم و تجنیس و قوافی ای علیم بندهٔ امر توند از ترس و بیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_جناس در صنایع شعر و نظم 2_جنس هم بودن نظم و تجنیس و قوافی ای علیم بندهٔ امر توند از ترس و بیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوست حیوان ذبح شده چون سرش ببرید شد سوی قصاب تا اهابش بر کند در دم شتاب ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کندن پوست حیوان ذبح شده پوست کنی لاشه دام چون سرش ببرید شد سوی قصاب تا اهابش بر کند در دم شتاب ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستون ها پاها پایه ها گاو گستاخ اندر آن خانه بجست مرد در جست و قوایمهاش بست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

آواز بلند آهنگ صدا فغان و ناله نوحه خوانی خنیانگری این طلب همچون خروسی در صیاح می زند نعره که می آید صباح ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکتا بی همتا هست معشوق آنک او یکتو بود مبتدا و منتهاات او بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خدمتکار شاهان دستور پادشاه کارگزاران پادشاه گفت پس من نیستم معشوق تو من به بلغار و مرادت در قتو ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع صندوق صندوقها جعبه ها گفت کوران خود صنادیقند پر از حروف مصحف و ذکر و نذر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوران نابینایان خود عصا معشوق عمیان می بود کور خود صندوق قرآن می بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پسته قشر جوز و فستق و بادام هم مغز چون آگندشان شد پوست کم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکیدن شکفتن پوست میوه یا هر جیزی باز شدن پوست میوه بعلت رسیدگی زانک چون مغزش در آگند و رسید پوستها شد بس رقیق و واکفید ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پس گردن پس سر این طراق از دست من بودست یا از قفاگاه تو ای فخر کیا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدای ناشی از سیلی زدن یا قفا زدن یا شکستن چیزی بر قفای تو زدم آمد طراق یک سؤالی دارم اینجا در وفاق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد با موهای جوگندمی یا سفید و سیاه آن یکی مرد دومو آمد شتاب پیش یک آیینه دار مستطاب ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلیل آوردن علت آوردن بیمار ناخوش متصل نه منفصل نه ای کمال بلک بی چون و چگونه و اعتلال ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عائله مند عیال وار عیال دار اولاد دار نیازمند محتاج زنده از تو شاد از تو عایلی مغتذی بی واسطه و بی حایلی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

زشت سخیف کریه بدمنظره همچنین می گفت او پند لطیف همچنان می گفت او دفع عنیف ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بادبزن آن یکی را دست بر گوشش رسید آن برو چون بادبیزن شد پدید ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هندی ها جمع هندی پیل اندر خانهٔ تاریک بود عرضه را آورده بودندش هنود ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فتیله این سفال و این پلیته دیگرست لیک نورش نیست دیگر زان سرست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود را به نادانی زدن تجاهل کردن تغافل نمودن گنگ و بی زبان مردم غیر عرب من شما را خود ندیدم ای دو یار اعجمی سازید خود را ز اعتذار ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترس واهمه خوف آنچنان بر خود بلرزید آن عصا کان دو بر جا خشک گشتند از وجا بعد از آن گفتند ای بابا به ما شاه پیغامی فرستاد از وجا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیاز حاجت چرت زدن خواب کوتاه گفت پیغامبر که خسپد چشم من لیک کی خسپد دلم اندر وسن ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانا سزاوار لایق شایسته با کمالات گر درین مکتب ندانی تو هجا همچو احمد پری از نور حجی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوشه دهان کنج دهان چون به قوم خود رسید آن مجتبی شدق او بگرفت باز او شد عصا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کف کف دهان آب دهان تف خدو کفک می انداخت چون اشتر ز کام قطره ای بر هر که زد می شد جذام ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشهور معروف پرآوازه نامدار دو جوان بودند ساحر مشتهر سحر ایشان در دل مه مستمر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستور حیوانات باربر اسب و الاغ و قاطر خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک بسکلد اشکال را استور نیک ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشرک بودن شریک قرار دادن گفت با امر حقم اشراک نیست گر بریزد خونم امرش باک نیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مضحکه مایه مسخره مایه تمسخر باعث خنده صد چنین آری و هم رسوا شوی خوار گردی ضحکهٔ غوغا شوی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرنده شکاری از خانواده بازسانان کرمکست آن اژدها از دست فقر پشه ای گردد ز جاه و مال صقر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترق تروق چکاچک صدای برخورد چیزی می گسست او بند و زان بانگ بلند هر طرف می رفت چاقاچاق بند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانگی دی کودک خاک بیز غربال بدست میزد به دودست و روی خود را می خست می گفت به های های کافسوس و دریغ دانگی نه بیافتیم و غربال شکست پول خرد و ناچیزی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس ژنده لباس درویشان خرقه خویشتن را آدمی ارزان فروخت بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدای غژغژ جسمی که بسرعت در هوا پرتاب شود لَنگ و لوک و خفته شکل و بی ادب سوی او می غیژ و او را می طلب ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افسانه فسون فسانه گر ز تو گویند وحشت زایدت ور ز دیگر آفسان بنمایدت ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

خبط کردن اشتباه کردن گناه کردن کار بیهوده کردن سر بریدندش که اینست احتیاط تا نروید خصم و نفزاید خباط ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سال قبل سال گذشته پارسال سال ماضی آنچنانک پار مردان را رسید خلعت و هر کس ازیشان زر کشید ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_بول پیشاب 2_عطا بخشش مقرری انعام سالها ادرار و خلعت می برید مملکتها را مسلم می خورید ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر معانی فوق معنی زایمان و زادن هم میدهد پیش می آمد سپس می رفت شه جمله شب او همچو حامل وقت زه ✏ �مولانا� کز زنان هر که دل به مرد سپرد چون زه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستور فرمان یاسه این بد که نبیند هیچ اسیر در گه و بیگه لقای آن امیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_یاس. نومیدی. 2_آرزو هوس گر فتادندی به ره در پیش او بهر آن یاسه بخفتندی برو ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکافتن پاره کردن دریدن جر دادن جهد فرعونی چو بی توفیق بود هرچه او می دوخت آن تفتیق بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه روش اثبات چیزی نشانه آوردن برای چیزی گفت یزدان مر نبی را در مساق یک نشانی سهل تر ز اهل نفاق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناله کردن فریاد زدن نالیدن آه و ناله کردن زار زدن تو دعا را سخت گیر و می شخول عاقبت برهاندت از دست غول ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبیل شارب موی پشت لب مردان پوست دنبه یافت شخصی مستهان هر صباحی چرب کردی سبلتان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیچ در پیچ مزاج متغیر عجیب و غریب خرق عادت جمله گفتند ای شغالک حال چیست که ترا در سر نشاطی ملتویست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تر و تازه شاداب غیر خشک لیک کو آن قربت شاخ طری که ثمار پخته از وی می خوری ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به باور من نیز ره زنان بوده که به غلط ره ریان نگاشته شده خویش را از ره روان کمتر شمر تو حریف ره ریانی گه مخور ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انکار کردن خود را به آن راه زدن نشناختن بدرگی و منبلی و حرص و آز چون کنی پنهان بشید ای مکرساز ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پستی بدطینتی بدخواهی بدنیتی خباثت بدرگی و منبلی و حرص و آز چون کنی پنهان بشید ای مکرساز ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لنگیدن لنگش بار بر گیرند چون آمد عرج گفت حق لیس علی الاعمی حرج ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیطان ابلیس عفریت دیو بار کی نهد در جهان خرکره را درس کی دهد پارسی بومره را ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوکرده عادت کرده مالوف شده زانک دل ننهاد بر جور و جفاش جانش خوگر بود با لطف و وفاش ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

باحجاب درحجاب پنهان پوشیده نهان مخفی درپرده گفت نیکوتر تفحص کن شبست شخصها در شب ز ناظر محجبست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرق و غرب مشرق و مغرب جز که نادر باشد اندر خافقین آدمی سر بر زند بی والدین ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاه دان کاهدان اتاق نگهداری کاه و علوفه پیش او گوساله بریان آوری گه کشی او را به کهدان آوری ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گروهی دسته ای عده ای تعدادی افرادی جوق جوقی مبتلا دیدی نزار شِسته بر در در امید و انتظار ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گستاخ بی پروا دلیر دارای تهور بی باکی روی صحرا هست هموار و فراخ هر قدم دامی ست کم ران اوستاخ ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاپلوسی اظهار دوستی به دروغ جز مگر مرغی که حزمش داد حق تا نگردد گیج آن دانه و ملق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدای جویده شدن غذا در دهان صدای غروچ و غروچ موقع غذا خوردن ژغژغ آن عقل و مغزت را برد صد هزاران عقل را یک نشمرد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندوه ها غم ها ناراحتی ها نگرانی ها چون در آید نام پاک اندر دهان نه پلیدی مانَد و نه اندُهان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نصیحت اندرز پند من برون کردم ز گردن وام نصح جز سعادت کی بود انجام نصح ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمد فرش گلیم وان عمارت کردن گور و لحد نه به سنگست و به چوب و نه لبد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

شمردن شمارش کردن عمر تو مانند همیان زر ست روز و شب مانند دینار اشمر ست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگونسار سرنگون معکوس برعکس سروته وارونه گرزها و تیغ ها محسوس شد پیش بیمار و سرش منکوس شد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاطی شدن جمع کردن مخلوط کردن این مزاجت از جهان منبسط وصف وحدت را کنون شد ملتقط ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نجاسات نجاست ها پلیدی ها کثافات خون خوری در چارمیخ تنگنا در میان حبس و انجاس و عنا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از شیر گرفتن کودک قطع کردن و گرفتن از چیزی از فطام خون غذایش شیر شد وز فطام شیر لقمه گیر شد وز فطام لقمه لقمانی شود طالب اشکار پنهانی شود ✏ �مولان ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیکارجو دشمن نزاع کننده جنگجو ستیزه جو جمله مرغان منازع بازوار بشنوید این طبل باز شهریار ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لسان آور زبان آور فصیح تا سلیمان لسین معنوی در نیاید بر نخیزد این دوی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عاشق واله شیدا دلباخته مولعیم اندر سخنهای دقیق در گره ها باز کردن ما عشیق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فهم ها فهماندن یاد دادن دانستن گر بگویم آنچ او دارد نهان فتنهٔ افهام خیزد در جهان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایوس نومید ناامید دلسرد بود شیخی عالمی قطبی کریم اندر آن منزل که آیس شد ندیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار بزرگ سترگ گشن شاخ و برگ قوی بلند پیکر در فلان بیشه درختی هست سبز بس بلند و پهن و هر شاخیش گبز ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سکندری خوردن برو افتادن سرنگون شدن لغزیدن پاپیچ خوردن دل فراخان را بُوَد دستِ فراخ چشم کوران را عِثارِ سنگ لاخ ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون کفش پابرهنه پاپتی بدون توشه آن یکی تا کعبه حافی می رود وین یکی تا مسجد از خود می شود ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهاز شتر کجاوه روی شتر رحم آمد مر شتر را گفت هین برجه و بر کودبانِ من نشین ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمین و ملک شراب و می گفت ای رندان چه حالست این چه کار هیچ خمی در نمی بینم عقار ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیفایده بیهوده جام می هستی شیخست ای فلیو کاندرو اندر نگنجد بول دیو ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می نالید بیهوده میگفت چرند میگفت چرت میگفت ناله میکرد آن خبیث از شیخ می لایید ژاژ کژنگر باشد همیشه عقل کاژ ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

باتلاق گل و لای لجن حس تو از حس خر کمتر بدست که دل تو زین وحلها بر نجست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برتری جستن بالاتر بودن رفیع تر بودن ترفیع گرفتن بد چه می گویی تو خیر محض را هین ترفع کم شمر آن خفض را ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نصایح اندرز ها پندها بهر این بو گفت احمد در عظات دائما قرة عینی فی الصلوة ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذکاوت هوشیاری زیرکی چون نداری فطنت و نور هدی بهر کوران روی را می زن جلا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_کتف. شانه 2_دستکندهای در دیواره سنگی مشرف به رودخانه در شوشتر و دزفول که در تابستان برای فرار از گرما استغاده میشوند 3_که ترا گر تو خواهی کت شقاوت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تسبیح گو ذکر خدا گویان گر مسبح باشد از ماهی رهید ورنه در وی هضم گشت و ناپدید ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نفس تنگی گفت ضعف معده هم از پیریست گفت وقت دم مرا دمگیریست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متکبر مغرور پرنخوت باغرور ای مدمغ عقلت این دانش نداد که خدا هر رنج را درمان نهاد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیسه نگهداری زر و پول همیان چونک حق و باطلی آمیختند نقد و قلب اندر حرمدان ریختند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجادله گری بحث کننده ای سخنرانی کننده ای واعظی فلسفی از نوع دیگر کرده شرح باحثی مر گفت او را کرده جرح ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشم قهر غضب تندی و تیزی عصبانیت خلم بهتر از چنین حلم ای خدا که کند از نور ایمانم جدا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داننده راز داننده سر غیب دان وافف بر اسرار باز می زارید کای علام سر مر مرا مگذار بر کفران مصر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

نیارد نیاورد مهر بر گوش شما بنهاد حق تا به آواز خدا نارد سبق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عزرائیل ملک الموت پس عزازیلش بگفت ای میر راد مکر خود اندر میان باید نهاد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمل کورک تاول غده عقده تو خوری حلوا تو را دنبل شود تب بگیرد طبع تو مختل شود ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرق کننده جدا کننده بس ستارهٔ سعد از تو محترق بس سپاه و جمع از تو مفترق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشمن خصم کی رهد از مکر تو ای مختصم غرق طوفانیم الا من عصم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غوطه خوردن فرو رفتن زیر و بالا رفتن در آب از تو بود آن سنگسار قوم لوط در سیاهابه ز تو خوردند غوط ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صیاد شکارچی مرغ معرفتهای تو چون بانگ صفیر بانگ مرغانست لیکن مرغ گیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مس کردن لمس کردن مالاندن مالیدن دستمالی کردن لاس زدن همچو آن طفلی که بر طفلی تند شکل صحبت کن مساسی می کند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع خس فرومایگان دون مایگان افراد دون و پست و زبون صفع شاهان خور مخور شهد خسان تا کسی گردی ز اقبال کسان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیلی زدن پس گردنی زدن قفا زدن صفع شاهان خور مخور شهد خسان تا کسی گردی ز اقبال کسان ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شروع پیری سایه پیری پیر شدن مسن شدن ضعف پیری هیچ نکشد نفس را جز ظل پیر دامن آن نفس کش را سخت گیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرمی حرارت تباهی سر بریدن چیست کشتن نفس را در جهاد و ترک گفتن تفس را ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقصان زیان ضرر کردن محل کسوف ماه جمله فرزین بندها بیند بعکس مات بر وی گردد و نقصان و وکس ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفره مان خوراکمان غذایمان ور بکل بیزار بودی او ز ما کی رسیدی خوانمان هیچ از سما ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودستایی نمی کنم لاف نمی زنم گزاف نمی گویم گفت توبه کردم ای سلطان که من از سر جلدی نلافم هیچ فن ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیاهان خشک شاخه های خشک چون گرفتار گنه می آمدم غرقه دست اندر حشایش می زدم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چربی پیه چون نمودی قدرتت بنمای رحم ای نهاده رحمها در لحم و شحم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگ به رنگ کردن مختلف شدن گوناگون شدن حق آن قوت که بر تلوین ما رحمتی کن ای امیر لونها ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باتلاق گل و لای دُور می شد این سؤال و این جواب ماند چون خر محتسب اندر خلاب ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرمه چشم داروی چشم داروی نابینایی اولا دزدید کحل دیده ات چون ستانی باز یابی تبصرت ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

اسباب و وسایل کالا متاع چون ز کوری دزد دزدد کاله ای می کند آن کور عمیا ناله ای ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنباندن زمین زمین لرزه رجف کرد اندر هلاک هر دعی فهم کرد از حق که یاارض ابلعی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

محل غرس کردن درختان جای نشاندن نهال عقل را من آزمودم هم بسی زین سپس جویم جنون را مغرسی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبث بیهوده بی جا بی ارزش آدمی داند که خانه حادثست عنکبوتی نه که در وی عابثست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشنده قاتل هلاک کننده از بین برنده قند بیند خود شود زهر قتول راه بیند خود بود آن بانگ غول ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع بیهوده سرگشته حیران تا به پای خویش باشند آمده آن فلیوان جانب آتشکده ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیکو امام پیشرو رهبر گفت امت مشورت با کی کنیم انبیا گفتند با عقل امیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پگاه صبح زود بامداد صبحگاه گفت قصد کعبه دارم از پگه گفت هین با خود چه داری زاد ره ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واسطه میانجی این چنین رخصت بخواندی در وسیط یا بدست این مساله اندر محیط ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

گول نادان احمق خنگ کودن خویشتن را بر علی و بر نبی بسته است اندر زمانه بس غبی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتماد کردن تکیه کردن پشت گرمی نمودن بر زن و بر فعل زن دل می نهید عقل ناقص وانگهانی اعتمید ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کنیز خدمتکار زن کلفت بر در خانه بگو قیماز را تا بیارد آن رقاق و قاز را ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رقیق نازک نان نازک نان لواش کای شریف من برو سوی وثاق که ز بهر چاشت پختم من رقاق ✏ �مولانا� سفره نان گشاد و لختی خو َرد از رقاق سپید و گِرده زرد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفقا یاران دوستان همرهان گفت صوفی را برو سوی وثاق یک گلیم آور برای این رفاق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوشیده نهان مخفی غیر عیان معدن لعل و عقیق مکتنس بهترست از صد هزاران کان مس ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ازدحام کننده انبوه شدن گرد هم جمع شدن دورهمی مزدحم می گردیم در وقت تنگ این نصیحت می کنم نه از خشم و جنگ ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل خواباندن شتر محل فراخ و گشاد جای استراحت محل اقامت کندرین فرصت کم افتد این مناخ تو ز یارانی و وقت تو فراخ ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زشت و ناخوشایند بد صدا نالهٔ کافر چو زشتست و شهیق زان نمی گردد اجابت را رفیق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخشندگان بخشش کنندگان کمک کنندگان لیک وهابان که بی علت دهند بوک دستی بر سر زشتش نهند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید که بود که مگر که انگار که بوک، استادی رهاند مر تو را وز خطر بیرون کشاند مر تو را ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوار شمرده شده خفیف شده استخفاف پست شده فوقی آنجاست از روی شرف جای دور از صدر باشد مُستَخَف ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چسبیده راغب شده متمایل شده فی السماءِ رزقُکُم بشنیده ای اندرین پستی چه بر چُفسیده ای ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انباشته شدن پر شدن آکنده شدن لبالب شدن لبریز شدن ممتلی و خوابناک و سست بد پا و رویش صد هزاران زخم شد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گول احمق کار نابلد بی تجربه تو شب و روز از پی این قوم غمر چون شب و روزی مدد بخشای عمر ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کج و معوج خمیده کج و ناراست نقش کژمژ دیدم اندر آب و گل چون ملایک اعتراضی کرد دل ✏ �مولانا� کژ مژی را خریطه بگشایم خنده ای در نشاطش افزایم ✏ �نظام ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغبون شده ضرر کرده سست رای ضعیف رای کند ذهن چونک گردانید سر سوی زمین در کمی و خشکی و نقص و غبین ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد نی زن نی نواز نوازنده نی دم که مرد نایی اندر نای کرد درخور نایست نه درخورد مرد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه بلدی پیشقراولی راهنمای راه پیشرو لشکر دیده بان لشکر تو ز سَرمَستان قَلاوُزی مجو جامه چاکان را چه فرمایی رَفو؟ ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پا افزار کفش در درونِ کعبه رسمِ قبله نیست چه غم اَر غَوّاص را پاچیله نیست؟ ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خراج مالیات ساو باژ ده یک ده درصد یک به ده عاشقان را هر نفَسْ سوزیدَنیست بر دِهِ ویران خَراج و عُشْر نیست ✏ �مولانا� خواستن کدیه است خواهی عشر خوا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ضمیر بودن مخفی بودن پنهان داشتن چند ازین اَلفاظ و اِضْمار و مَجاز؟ سوزْ خواهمْ سوز، با آن سوزْ ساز ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستایش ستودن ستایش کردن دست و پا در حق ما استایش است در حق پاکی حق آلایش است ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سعی و تلاش دویدن به هر سو جنب و جوش خواجه خیرست این دوادو چیستت گم شده اینجا که داری کیستت ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ ریزه کهربای مسخ آمد این دغا خاک قابل را کند سنگ و حصا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاری تلاوتگر تلاوت کننده خواننده مقریی می خواند از روی کتاب ماؤکم غورا ز چشمه بندم آب ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعمی کور نابینا دیدهٔ حس را خدا اعماش خواند بت پرستش گفت و ضد ماش خواند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریبکار نیرنگ باز حیله گر پس خداعی را خداعی شد جزا کاسه زن کوزه بخور اینک سزا ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنبک زدن دنبک زدن دست زدن در تماشای دل بدگوهران می زدی خنبک بر آن کوزه گران ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اطاله کلام پرحرفی کردن بحث را بسیار ادامه دادن دور ماند از جر جرار کلام باز باید گشت و کرد آن را تمام ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خربزه هندوانه خیار کدو محصولات بوته ای لذت دست شکربخشت بداشت اندرین بطیخ تلخی کی گذاشت ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوتا شدن دولا شدن خمیده شدن سر بزیر افکندن گفت من از دست نعمت بخش تو خورده ام چندان که از شرمم دوتو ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاچ برش غاچ از خوشی که خورد داد او را دوم تا رسید آن گرچها تا هفدهم ماند گرچی گفت این را من خورم تا چه شیرین خربزه ست این بنگرم ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالا _برتر_عالم والا برش_قاچ_غاچ چون برید و داد او را یک برین همچو شکر خوردش و چون انگبین ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتنا کننده اهتمام کننده مشغول به کاری بوده سرگرم کاری بوده اشتغال داشتن هرچه تحصیلی کنی ای معتنی می در آید دزد از آن سو کایمنی ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زخمی آزرده تن خسته می دهند افیون به مرد زخم مند تا که پیکان از تنش بیرون کنند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژگونه برعکس وارونه جابجا در جهان بازگونه زین بسیست در نظرشان گوهری کم از خسیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهوش آمدن بهبودی یافتن هشیار شدن گاو کشتن هست از شرط طریق تا شود از زخم دمش جان مُفیق ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشمنان دشمنان خونی وا نماید خونیان دیو را وا نماید دام خدعه و ریو را ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشمنی تضاد گفت روشن کین جماعت کشته اند کین زمان در خصمیم آشفته اند ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_باج خراج باژ 2_خالص بدون ناخالصی زنده شد کشته ز زخم دم گاو همچو مس از کیمیا شد زر ساو ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیام رساندن پیک بودن در سگ اصحاب خویی زان وفود رفت تا جویای الله گشته بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

هشیار شدن از گیجی درآمدن بهوش آمدن جملهٔ ذرات در وی محو شد عالم از وی مست گشت و صحو شد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افتان و خیزان رفتن روی چهار دست و پا خزیدن مانند اطفال روی سینه و شکم رفتن گر تو باشی راست ور باشی تو کژ پیشتر می غژ بدو واپس مغژ ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرتاب شونده پرتاب شده از بند کمان رسته تیر را مشکن که این تیر شهیست نیست پرتاوی ز شصت آگهیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهان ناآشکار پنهان مخفی نور حس با این غلیظی مختفیست چون خفی نبود ضیائی کان صفیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پائیز خزان برگ ریزان ای خنک زشتی که خوبش شد حریف وای گل رویی که جفتش شد خریف ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکارچی صیاد آینه خالص نگشت او مُخلِص است مرغ را نگرفته است او مُقنِص است ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نفت فروش کسی که نفت عرضه می کند کسی که چراغ را پر از نفت می کند کسی که گلوله های آتشین نفتی بر سر دشمن می ریزد می درد می دوزد این خیاط کو می دمد می ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی وقت گذشتن وقت و اوقات هین و هین ای راه رو بیگاه شد آفتاب عمر سوی چاه شد ✏ �مولانا�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی وقت دیر شدن گذشتن اوقات سال بیگه گشت وقت کشت نی جز سیه رویی و فعل زشت نی ✏ �مولانا� چون رسیدم به شهر ، بی گه بود شهر در بسته خانه بی ره بود ✏ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پونه بعد از آن چیزی که کاری بر دهد لاله و نسرین و سیسنبر دهد ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیمان شکن وعده شکن بد قول خلف وعده کردن به تعهد عمل نکردن گفت روزی حاکمش ای وعده کژ پیش آ در کار ما واپس مغژ ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_ادرار آور 2_گل خشک شده ملات خشک شده بر سر دیوار هر کو تشنه تر زودتر بر می کند خشت و مدر ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریب کار حیله گر کسی که افراد ساده لوح را گول میزند اینت مالیخولیای ناپذیر اینت لاف خام و دام گول گیر ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حلوای درست شده از مغز گردو شیرینی گردویی جنس شاهست او و یا جنس وزیر هیچ باشد لایق گوزینه سیر ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیره خرما شیره رطب سیلان سیلون او خورد از حرص طین را همچو دبس دنبه مسپارید ای یاران به خرس ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانه پرنده آشیانه پرنده خانه های ما بگیرد او به مکر برکند ما را به سالوسی ز وکر ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزرده نارحت غمگین بر امید عز ده روزهٔ خدوک گردن خود کرده اند از غم چو دوک ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع قالب قالبها این صدفهای قوالب در جهان گرچه جمله زنده اند از بحر جان ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلخن حمام در حدیث آمد که تسبیح از ریا همچو سبزهٔ گولخن دان ای کیا ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غم و اندوه ملال بیتابی اضطراب تنش تاسهٔ تو شد نشان آن کشش بر تو بی کاری بود چون جان کنش ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریسمان بند کلاف قید پس کلابهٔ تن کجا ساکن شود چون سر رشتهٔ ضمیرش می کشد ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بت ساز بت تراش سازنده بت پرستنده بت ستایشگر بت کی درین عالم بت و بتگر بدی چون کسی را زهره تسخر بدی ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوق دهنده راهنمایی کننده محرک بودن ترغیب کردن تحریک کردن نقل هر چیزی بود هم لایقش لایق گله بود هم سایقش ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرخوار چون سلیمان بد وصالش را رضیع دیو گشتش بنده فرمان و مطیع ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شدید قوی سخت خشن جان ابراهیم از آن انوار زفت بی حذر در شعله های نار رفت ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آذرخش برق روشن آن سنابرقی که بر ارواح تافت تا که آدم معرفت زان نور یافت ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوض کردن غوض کردن غوطه خوردن فرورفتن بخل نادیدن بود اعواض را شاد دارد دید در خواض را ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوانمردی کمترین عیبش جوامردی و داد آن جوامردی که جان را هم بداد ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کژدم گژدم عقرب کاندر آن خانه گهر یا گندمست گنج زر یا جمله مار و کزدمست ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش ساق پوش یا جوراب واسطه دیگی بود یا تابه ای همچو پا را در روش پاتابه ای ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشکال ایراد گر شکال آرد کسی بر گفت ما از برای انبیا و اولیا ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله کردن فریب دادن نیرنگ کردن گر بدیدی کارگاه لایزال دست و پایش خشک گشتی ز احتیال ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گناهکار بزه کار خطاکار هیچ وازر وزر غیری بر نداشت هیچ کس ندرود تا چیزی نکاشت ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_مرهم 2_رم نکن جای دخل ست این عدم از وی مرم جای خرج ست این وجود بیش و کم ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرشمه غمزه اشاره چشم و ابرو بناز آنچ او خواهد رساند آن به چشم از جمال و از کمال و از کرشم ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرخورست شکمو است کندرین زندان بماند او مستمر یاوه تاز و طبل خوارست و مضر ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاوه گو چرت و پرت گو وراج پرحرف بیهوده گو کندرین زندان بماند او مستمر یاوه تاز و طبل خوارست و مضر ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آه کشیدن ناله سر دادن افسوس خوردن آن فرج آید ز ایمان در ضمیر ضعف ایمان ناامیدی و زحیر ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گریه کردن ناله کردن محزون بودن ناله سر دادن زاهدی را گفت یاری در عمل کم گری تا چشم را ناید خلل ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرده پوشش چون طبق را از غطا وا کرد رو خلق دیدند آن کرامت را ازو ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجانی مفت رایگان مرد میراثی چه داند قدر مال؟ رستمی جان کند و مجان یافت زال ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپاه سپه لشکر جند احمدا خود کیست اسپاه زمین؟ ماه بین بر چرخ و بشکافش جبین ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگ کوچک ریگ سجیل قدر فندق افکنم بندق حریق بندقم در فعل صد چون منجنیق ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرچه هر آنچه ورچه بنویسی نشانش می کنی ورچه می لافی بیانش می کنی ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسایل کفاشی ابزار کفشگری لوازم کفش، دوزی و آلت اِسکاف پیش برزگر پیش سگ کَه، استخوان در پیش خر ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانقاه صومعه کنیسه کلیسا عبادتگاه صوفیان کاشکی من گرد گلخن گشتمی بر در این خانقه نگذشتمی ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلبکاران وام دهندگان تا غریمان چونک آن حلوا خورند یک زمانی تلخ در من ننگرند ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبیه گبر مانند زرتشتی پس شهیدان زنده زین رویند و خوش تو بدان قالب بمنگر گبروش ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انفاق کننده بخشنده یاری کننده خاصه آن منفق که جان انفاق کرد حلق خود قربانی خلاق کرد ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که بجای طلای ناب طلای بدل و تقلبی عرضه می کند قلب کردن طلا تقلب کردن جنس بد و تقلبی فروختن دشمن روزند این قلابکان عاشق روزند آن زرهای کان ✏ �مو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشگل سرگین فضولات حیوانات گفت پالانش فرو نه پیش پیش داروی منبل بنه بر پشت ریش گفت جایش را بروب از سنگ و پشک ور بود تر ریز بر وی خاک خشک ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دارویی برای درمان زخم زیر پالان ستوران که بعلت سنگینی بار و پالان روی پشت الاغ و قاطر می مالیدند گفت پالانش فرو نه پیش پیش داروی منبل بنه بر پشت ریش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_جوش دادن متصل کردن وصل کردن 2_جوش و خروش کردن فوران کردن سر رفتن 3_جویدن غذا و خوراک ( به فتح ج و کسر واو ) گفت تر کن آن جوش را از نخست کان خر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_حرف ربط 2_کوه یکی مرغ بر کوهی نشست و خاست بر آن که چه افزود زان که چه کاست 3_کاه بشنو اکنون صورت افسانه را لیک هین از که جداکن دانه را ✏ �مولانا�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طویله آغل محل نگهداری دامها در کف او نرمه جاروبی که من خانه را می روفتم بهر عطن مولانا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدخلق ناراحت گردن بحر کف پیش آرد و سدی کند جر کند وز بعد جر مدی کند خاطرش شد سوی صوفی قنق اندر آن سودا فرو شد تا عنق ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_جر و بحث 2_عصبانی 3_جزر بحر کف پیش آرد و سدی کند جر کند وز بعد جر مدی کند ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگرچه گرچه ورچه پرم رفت چون بنوازیم چرخ بازی گم کند در بازیم ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

جنگ غوغا دعوا ستیز نزاع اختلاف موسی آمد در وغا با یک عصاش زد بر آن فرعون و بر شمشیرهاش ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع آش آش دوغ تا که تتماجی پزد اولاد را دید آن باز خوش خوش زاد را ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیر و فرتوت کهنسال گنده پیر دین نه آن بازیست کو از شه گریخت سوی آن کمپیر کو می آرد بیخت ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرایط سخت و ناموافق شرایط ناسازگار شرایط ناموافق یا دری بودی در آن شهر وخم که نظاره کردمی اندر رحم ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک نوع سم پودری جهت کنترل حشرات که با تاثیر روی لارو حشره و ممانعت از تولید کیتین باعث مرگ حشره می شود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نیکو نهاد پاک طینت براساس نیت پاک دیدار سفیر با امپراتور عثمانی نیز گرمتر و به آئین تر از ملاقات با صدراعظم نبود. سفرنامه شاردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسافر میهمان صوفیی می گشت در دور افق تا شبی در خانقاهی شد قنق ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دارای درک بیشتر با فهم بیشتر با درک بیشتر فهمیده تر عاقلتر کان نفس خواهد ز باران پاک تر وز فرشته در روش دراک تر ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیداری هشیاری دوری از غفلت و بی توجهی یقظه شان مصروف دقیانوس بود خوابشان سرمایهٔ ناموس بود ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افسوس تاسف خوردن حسرت خوردن پس بخسپم باشم از اصحاب کهف به ز دقیانوس آن محبوس لهف ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فتح کردن گشودن شروع کردن مثنوی که صیقل ارواح بود باز گشتش روز استفتاح بود ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمیخته با خاک خاک آلود گشت خاک آمیز و خشک و گوشت بر زان گیاه اکنون بپرهیز ای شتر ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کسر ل 1_قایق بزرگ کرجی به ضم ل 2_لب لپ می دراند کام و لنجش ای دریغ کانچنان ورد مربی گشت تیغ ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان چو معنی بود خوردش سود بود چونک صورت گشت انگیزد جحود ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گندمی خورشید آدم را کسوف چون ذنب شعشاع بدری را خسوف ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عرضه کن بر من شهادت را که من مر ترا دیدم سرافراز زمن ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقش حق را هم به امر حق شکن بر زجاجهٔ دوست سنگ دوست زن ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرکش نافرمان جنگجو مخالف گر نه فرزندی بلیسی ای عنید پس به تو میراث آن سگ چون رسید ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اینک بدان بدان تا تو می بینی عزیزان را بشر دانک میراث بلیسست آن نظر ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوخته شرر زده آتش گرفته کای بسوزیده برون آ تازه شو بار دیگر خوب و خوب آوازه شو ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناسره بودن معیوب بودن ناخالصی داشتن تقلبی بودن چشم آدم بر بلیسی کو شقی ست از حقارت وز زیافت بنگریست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنگسار شده به سنگ رانده شده رجم شده زین شود مرجوم شیطان رجیم وز حسد او بطرقد گردد دو نیم ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سخن چینان غمازان چون مبدل می کند او سیئات طاعتی اش می کند رغم وشات ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انکار کردن مردود شمردن گر نبودی سحرشان و آن جحود کی کشیدیشان به فرعون عنود ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوانه احمق ساده دل گول نادان جاهل خل مزاج آن رهی که پخته سازد میوه را و آن رهی که دل دهد کالیوه را ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قشرها اقشار گروه های مختلف مردم باز باش ای باب بر جویای باب تا رسد از تو قشور اندر لباب ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسیان فراموشی غفلت غافل شدن از یاد بردن از غلط ایمن شوند و از ذهول بانگ مه غالب شود بر بانگ غول ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

جراحت کننده جارح جراح زخم زننده در مروت ابر موسیی بتیه کآمد از وی خوان و نان بی شبیه صانع بی آلت و بی جارحه واهب این هدیه های رابحه ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تره نوعی سبزی خوردنی در مروت ابر موسیی بتیه کآمد از وی خوان و نان بی شبیه تا هم ایشان از خسیسی خاستند گندنا و تره و خس خواستند ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیابان وادی بادیه صحرا در مروت ابر موسیی بتیه کآمد از وی خوان و نان بی شبیه ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساده گول مشنگ احمق کودن نادان هر کسی بر قوم خود ایثار کرد کاغه پندارد که او خود کار کرد ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخشان نور شعاع نور زانک شعشاع و حضور آفتاب بر نتابد چشم و دلهای خراب ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محذور کسی که از چیزی یا کسی حذر کند و بترسد حذر کننده برحذر حق همی خواهد که هر میر و اسیر با رجا و خوف باشند و حذیر ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشکار عیان واضح ناطقه چون فاضح آمد عیب را می دراند پرده های غیب را ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_تفقد مهربانی 2_گم شده را پیدا نمودن هست ازل را و ابد را اتحاد عقل را ره نیست آن سو ز افتقاد ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسخه نویس طبیب پزشک من بگویم صحه نوشت کیست آن از طبیبان پیش تو گوید فلان ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وصف کردن ستایش کردن تقلید کردن لحن مرغان را اگر واصف شوی بر مراد مرغ کی واقف شوی ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع طبق و طبقه قدر و مرتبه مرحله جمله اطباق زمین و آسمان همچو خاشاکی در آن بحر روان ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازنده تیر پرتاب کننده تیر گیرنده تیر لاجرم کفار را شد خون مباح همچو وحشی پیش نشاب و رماح ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیزه ساز سازنده نیزه پرتاب کننده نیزه نیزه پران لاجرم کفار را شد خون مباح همچو وحشی پیش نشاب و رماح ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غروب کننده پس بگوید آفتاب ای نارشید چونک من غارب شوم آید پدید ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوینده نور طالب روشنایی کسی که بدنبال نور و روشنایی است کانچ می گوید رسول مستنیر مر مرا هست آن حقیقت در ضمیر ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع ناسخ نسخه کننده نویسنده وحی کاتب وحی پیش از عثمان یکی نساخ بود کو به نسخ وحی جدی می نمود ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوخته دوخته شده چونک جامه چست و دوزیده بود مظهر فرهنگ درزی چون شود ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمراه کردن به راه خطا بردن راه گم کردن ور بننهد دیگران از حال او عبرتی گیرند از اضلال او ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیاب آسیا کارگاهی برای خرد و آرد کردن گندم چون شما را حاجت طاحون نماند آب را در جوی اصلی باز راند ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رختشو کسی که کارش شستن لباس برای دیگران است آن دو همبازان گازر را ببین هست در ظاهر خلافی زان و زین ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارهای خطیر کارهای سترگ کارهای بزرگ کاف و نون همچون کمند آمد جذوب تا کشاند مر عدم را در خطوب ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاذب جذب کننده بطرف خود کشاننده کاف و نون همچون کمند آمد جذوب تا کشاند مر عدم را در خطوب ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوخت رفت آن مسکین و سالی در سفر در فراق دوست سوزید از شرر ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حربی جنگی جنگیدن جنگجو هر که باشد در پی شیر حراب کم نیاید روز و شب او را کباب ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجلی کرده متجلی شده برآمده طالع شده روشن شده گفت حق در آفتاب منتجم ذکر تزاور کذی عن کهفهم ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرد شده متلاشی شده ریزریز شده خرد و خاکشیر شده پراکنده گشته منتشر شده چون گزیدی پیر نازک دل مباش سست و ریزیده چو آب و گل مباش ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادبار بدبختی نحوست بد یمنی گرچه مصباح و زجاجه گشته ای لیک سرخیل دلی سررشته ای پیر را بگزین که بی پیر این سفر هست بس پر آفت و خوف و خطر صد هزاران س ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیشه بلور آبگینه گرچه مصباح و زجاجه گشته ای لیک سرخیل دلی سررشته ای ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احازه دادن گذاشتن ور بیابد مؤمنی زرین وثن کی هلد آن را برای هر شمن ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سزاوار لایق محق برحق شایسته درخور آن کفش را صافی و محقوق دان همچو دشنام لب معشوق دان ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خمیده شد سجده کرد به سجده افتاد کرنش نمود تعظیم کرد چون به کشتی در نشست و دجله دید سجده می کرد از حیا و می خمید ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گودال ها شه چو حوضی دان حشم چون لوله ها آب از لوله روان در گوله ها ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیگاه شدن دیر شدن گذشتن اوقات تلف شدن اوقات این سخن پایان ندارد ای غلام روز بیگه شد حکایت کن تمام ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نانوا نان پز خباز بهر نان شخصی سوی نانبا دوید داد جان چون حسن نانبا را بدید ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیروز غالب چیره مسلط قوی بر سماع راست هر کس چیر نیست لقمهٔ هر مرغکی انجیر نیست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضعیفان مساکین فقرا نیازمندان محتاجان جود می جوید گدایان و ضعاف همچو خوبان کآینه جویند صاف ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع ذوق استعداد قریحه کین چنین اندر همه آفاق نیست جز رحیق و مایهٔ اذواق نیست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بیابان در مهلکه در صحرا گو که ما را غیر این اسباب نیست در مفازه هیچ به زین آب نیست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کوشش جهد تلاش سعی گفت زن صدق آن بود کز بود خویش پاک برخیزی تو از مجهود خویش ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفن شده مدفون شده در زمین بودیم و غافل از زمین غافل از گنجی که در وی بد دفین ✏ �مولوی� داد تا بر وی آفرین کردند با تن کشتگان دفین کردند ✏ �نظامی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کر ناشنوا فاقد قوه شنوایی در وجود تو شوم من منعدم چون محبم حب یعمی و یصم ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کور نابینا فاقد قوه بینایی در وجود تو شوم من منعدم چون محبم حب یعمی و یصم ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معدوم شده به عدم رسیده نیست شده نابود شده در وجود تو شوم من منعدم چون محبم حب یعمی و یصم ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنهان مستتر نهان پوشیده مخفی ای بسا شیرین که چون شکر بود لیک زهر اندر شکر مضمر بود ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرکش نافرمان چموش چون شوم غمگین که غم شد سرنگون غم شما بودیت ای قوم حرون ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگ فتنه شورش نابسامانی شر و شور شد سیه روز سیم روی همه حکم صالح راست شد بی ملحمه ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کدر تیره سیاه روح صالح قابل آزار نیست نور یزدان سغبهٔ کفار نیست چون شنیدند این وعید منکدر چشم بنهادند و آن را منتظر ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علن علنی عیان آشکار واضح اثبات روح صالح قابل آزار نیست نور یزدان سغبهٔ کفار نیست گفت دیدیت آن قضا معلن شدست صورت اومید را گردن زدست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدکاران ناپاکان ناصالحان تبهکاران مجرمین ناقهٔ صالح چو جسم صالحان شد کمینی در هلاک طالحان ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاسه یا طاس مسین یا روئین نوبتم گر رب و سلطان می زنند مه گرفت و خلق پنگان می زنند می زنند آن طاس و غوغا می کنند ماه را زان زخمه رسوا می کنند من ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپناخ اسفناج گونه ای سبزی خوردن من سپاناخ تو با هرچم پزی یا ترش با یا که شیرین می سزی ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناشنوا کر فاقد حس شنیدن کی بود آواز چنگ و زیر و بم از برای گوش بی حس اصم ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کر بو کسی که حس شامه ندارد فردی که بوها را حس نمی کند بوی خوش و بد را فرق نمی گذارد مشک را بیهوده حق خوش دم نکرد بهر حس کرد و پی اخشم نکرد ✏ �مولو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلایافته صیقل شده صاف شده گفت من آیینه ام مصقول دست ترک و هندو در من آن بیند که هست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زاری کردن ناله کردن زار زدن گریستن آه و فغان کردن با سگان زین استخوان در چالشی چون نی اشکم تهی در نالشی ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

رنج بلا ناخوشی درد مرض گر بخواهم از کسی یک مشت نسک مر مرا گوید خمش کن مرگ و جسک ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدس گر بخواهم از کسی یک مشت نسک مر مرا گوید خمش کن مرگ و جسک ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسته شدن مستاصل شدن درمانده شدن منده شدن گفت این نبود دگر باره دوید مانده گشت و غیر آن پیر او ندید ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که سکه اصلی از سکه قلب یا تقلبی را جدا می کند صراف ها همچو قلابان بر آن نقد تباه نقره می مالند و نام پادشاه ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_چنگک و گیره فلزی 2_صراف کسی که سکه اصلی از سکه قلب یا تقلبی را می شناسد و جدا میکند همچو قلابان بر آن نقد تباه نقره می مالند و نام پادشاه ✏ �م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکر نیرنگ فریب سالوس دغل کاری مردم فریبی تا به ناموس مسلمانی زیند در تسلس تا ندانی که کیند ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_سلام. ستایش. ثنا. 2_درو کردن بریدن غله آماده و رسیده و جمع آوری از مزارع مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو نه ز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سهم قسمت بهره نصیب مثنوی در حجم گر بودی چو چرخ در نگنجیدی درو زین نیم برخ ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

قرص نان گرده نان چانه خمیر چونک مطرب پیرتر گشت و ضعیف شد ز بی کسبی رهین یک رغیف ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مفت محانی کم قیمت بی ارزش کم بها گشت آواز لطیف جان فزاش زشت و نزد کس نیرزیدی بلاش ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تسمه محکم کردن زین اسب که از زیر دم حیوان رد میشود پشت او خم گشت همچون پشت خم ابروان بر چشم همچون پالدم ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کثیف چرک آلوده ناپاک هوشیاری آفتاب و حرص یخ هوشیاری آب و این عالم وسخ ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بینی دماغ بوی ایشان رغم آنف منکران گرد عالم می رود پرده دران ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرغابی اردک همچو بطان سر فرو برده باب گشته طاووسان و بوده چون غراب ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بانمک نمکین بامزه تودل برو دلپذیر آن نمک کز وی محمد املحست زان حدیث با نمک او افصحست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع دم نفس ها انفاس دمش دمیدن گفت پیغامبر که نفحتهای حق اندرین ایام می آرد سبق ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انبوهی زیادی بسیاری پیش از آن کین خاکها خسفش کنند پیش از آن کین بادها نشفش کنند ز انبهی برگ پنهان گشته شاخ ز انبهی گل نهان صحرا و کاخ ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_پیمانه_کاسه_ظرف 2_بدگویی_سرزنش_طعنه_عیب جویی لیک ننماید چو شیرینست مدح بد نماید زانک تلخ افتاد قدح ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیرا ازیرا چونکه برای از این جهت از برای بدلیل نالم ایرا ناله ها خوش آیدش از دو عالم ناله و غم بایدش ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف روی آب کف روی شیر ناخالصی از کبد فارغ بدم با روی تو وز زبد صافی بدم در جوی تو ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تذکر دادن اندرز دادن پند دادن راهنمایی کردن هشدار دادن یادآوری نمودن بازگفتن چون به تذکیر و به نسیان قادرند بر همه دلهای خلقان قاهرند ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دردها آلام رنجوری ها مشکلات و رنج های جسمی رنج ها بیماریها آن وجعها را بدو منسوب دار گرچه هست آن جمله صنع کردگار ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باقلوا حلوا نوعی از شیرینی بعد توبه گفتش ای آدم نه من آفریدم در تو آن جرم و محن هر که آرد حرمت او حرمت برد هر که آرد قند لوزینه خورد ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حقیر بی مقدار پست بی ارزش بی بها کم قیمت تو مگو کین مس برون بد محتقر در دل اکسیر چون گیرد گهر ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سایبان چوبی آلاچیق کلبه گرچه از میری ورا آوازه ایست همچو درویشان مر او را کازه ایست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژگون وارونه سرنگون برگشته در کمان ننهند الا تیر راست این کمان را بازگون کژ تیرهاست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

رستن از قید و بند خلاص شدن رها شدن آزاد شدن دست می زد چون رهید از دست مرگ سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پر دریغ پر افسوس ای بسا که زین بلای مر دریگ گشته است اندر جهان او خرد و ریگ ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_فورا 2_رنگ سرخ کم رنگ یا صورتی کی ببینی سرخ و سبز و فور را تا نبینی پیش ازین سه نور را ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهنمایی راه بلدی مستحفظی اندر آمد چون قلاووزی به پیش تا برد او را به سوی دام خویش ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمی باید ناشایست بودن مرغ بی وقتی سرت باید برید عذر احمق را نمی شاید شنید ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زندان بان نگهبان زندان نگهبان محبس خانه پاسبان سیاهچال

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دارای عجب و خودپسندی خودستا خودبین پرغرور با نخوت معجبی یا خود قضامان در پیست ور نه این دم لایق چون تو کیست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دارای عجب و خودپسندی خودستا خودبین پرغرور با نخوت معجبی یا خود قضامان در پیست ور نه این دم لایق چون تو کیست ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - زشت ننگ عار ناپسند مذموم 2_گیاه دارویی زوفا زانک بی شکری بود شوم و شنار می برد بی شکر را در قعر نار ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چوب درخت بادام تلخ که به راحتی آتش می گیرد و لذا برای ایجاد آتش از آن استفاده میشد تا نمانی صفر و سرگردان چو چرخ تا نسوزی تو ز بی مغزی چو مرخ ✏ �مو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

سزا وار بودن شایسته بودن بکار آمدن ارزش داشتن مناسب بودن لایق بودن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منوب متضاد واژه نایب است مانند موکل و وکیل لذا منوب معادل موکل و نایب معادل وکیل است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موکل نایب عنه کسی که از جانب دیگری نایب شده فردی که نماینده کس دیگری شده نه غلط گفتم که نایب با منوب گر دو پنداری قبیح آید نه خوب ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسخره کردن استهزا نمودن دست انداختن به سخره گرفته ریشخند کردن آن دهان کژ کرد و از تسخر بخواند مر محمد را دهانش کژ بماند ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماموران گماشتگان یاران تا چنان شد کان عوانان خلق را منع می کردند کآتش در میا ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرده حجاب چشم بندست آتش از بهر حجیب رحمتست این سر برآورده ز جیب ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساخته شده درست شده تراشیده شده آماده شده آن بت منحوت چون سیل سیاه نفس بتگر چشمه ای بر آب راه ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

سنگسار کردن رجم نمودن تاراندن به سنگ زدن هر که باشد طالع او زان نجوم نفس او کفار سوزد در رجوم ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاسد گشته تباه شده ویران شده ازبین رفته هم مخبط دینشان و حکمشان از پی طومارهای کژ بیان ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خوار داشته ذلیل گشته کوچک شمرده حقیر کرده وان گروه دیگر از نصرانیان نام احمد داشتندی مستهان ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمین گفت اینک نایب آن مرد من نایب عیسی منم اندر زمن ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپر پیش این الماس بی اسپر میا کز بریدن تیغ را نبود حیا ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درنده مرغ پر نارسته چون پران شود لقمهٔ هر گربهٔ دران شود ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_تخیل کردن 3_خیال بد نمودن تهمت زدن فکر بد داشتن عین آن تخییل را حکمت کند عین آن زهراب را شربت کند ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

سفله شدن پست شدن به اسفل السافلین رسیدن حقیر شدن خویشتن را مسخ کردی زین سفول زان وجودی که بد آن رشک عقول ✏ �مولوی�

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادان بی عقل مضر ضرر ده خسران زده کور نابینا ضعیف ناتوان مر جمادی را کند فضلش خبیر عاقلان را کرده قهر او ضریر ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کور کننده عامل کوری باعث کور شدن برق اگر نوری نماید در نظر لیک هست از خاصیت دزد بصر ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشمنان جنگجویان خصم معاندان عناد ورزان این کند از امر و او بهر ستیز بر سر استیزه رویان خاک ریز ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

سرنوشت شوم اخر و عاقبت ناگوار قضای بد ای شده اندر سفر با صد رضا خود به پای خویش تا سؤ القضا ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_شهر و دیار و منطقه مسکونی 2_کسی فرد دیگری فرد غیری خانه خالی ماند و یک دیار نه جز طبیب و جز همان بیمار نه ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولیمه غذای میهمانی غذای ضیافت خوراک عرضه شده در دورهمی باز گستاخان ادب بگذاشتند چون گدایان زله ها برداشتند ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قناعت کننده قانع گفت مرد زاهدم من منقطع با گیاهی گشتم اینجا مقتنع ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شب عروسی شب زفاف شب گرد هم آمدن عروس و داماد بعد از آن اندر شب گردک به فن امردی را بست حنی هم چو زن ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کج خیال بی فکر بیهوده اندیش سودایی دفع او را دلبرا بر من نویس هل که صحت یابد آن باریک ریس ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرصتش بده به او مهلت بده زمان بده گفت آن خاتون ازین ننگ مهین خود دهانم کی بجنبد اندرین گفت خواجه نی مترس و دم دهش تا رود علت ازو زین لطف خوش ✏ �مو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ننگ بزرگ ننگی عظیم بی آبرویی سرشکستگی گفت آن خاتون ازین ننگ مهین خود دهانم کی بجنبد اندرین ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مادر بدکردار مادر به خطا مادر قحبه کو که باشد هندوی مادرغری که طمع دارد به خواجه دختری ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیطان ابلیس پر هنر را نیز اگر باشد نفیس کم پرست و عبرتی گیر از بلیس ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ زاده آقا زاده نجیب زاده ای بسا مهتربچه کز شور و شر شد ز فعل زشت خود ننگ پدر ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حجله آراستن تدارک عروسی کردن اتاق عروس آراستن می رسیدش از سوی هر مهتری بهر دختر دم به دم خوزه گری ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالغ شد به سن بلوغ رسید به سن تکلف رسید بود هم این خواجه را خوش دختری سیم اندامی گشی خوش گوهری چون مراهق گشت دختر طالبان بذل می کردند کابین گران ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کسی که خوی آزادگان دارد نیک مرام کردار مردم آزاده نیک رفتار آزادگان به عشق خیانت نمی کنند او را خصال مردم آزاده خو نبود شهریار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جمع خصلت عادات رفتار خوی آزادگان به عشق خیانت نمی کنند او را خصال مردم آزاده خو نبود شهریار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بی فکری بی عقلی بی دانشی دیوانگی من چرا پیغام خامی از گزاف بردم از بی دانشی و از نشاف ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

جمعیت گروه دسته نشست و دورهمی تیم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خجل شرمگین کم رو خجالتی ماخوذ به حیا شرمسار . . . . چون بیش از اندازه مودب و شرمناک بود. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عذرها پوزش دستاویزها بهانه ها . . . . . این معاذیر مورد قبول دولت فرانسه نیفتاد. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود بین خود پسند خود ستا مغرور متکبر پر ادعا متفرعن گران سر . . . . . در نظر فرانسویان وی خویشتن بین؛ خشن؛ تند خو و آتشناک بود. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خصمانه توام با دشمنی عناد ورزانه توام با عداوت . . . . . مسیو دولاهه رفتار دشمنانگی صدراعظم را نادیده و سخنان پر نیش و دل آزارش را ناشنیده می گرفت. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتار پسندیده رفتار خوب اخلاق نیکو . . . . . بر اثر گزارش این بزرگ مرد ستوده منش کریم گوهر دولت فرانسه مسیو دولاهه را احضار کرد. . . . . . سفرنامه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضایت خاطر راضی کردن خشنود نمودن طلب رضا کردن . . . . . . یکی از بزرگان را برای ترضیه خاطر صدراعظم عثمانی به مشرق زمین. . . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فقیر مستمند بیچاره ندار . . . . . نمی دانم چه اتفاق نامسعودی این سیه ستاره رنجمند تنک زندگی را به. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنجور بیمار مریض دردمند . . . . نمی دانم چه اتفاق نامسعودی این سیه ستاره رنجمند تنک زندگی را به. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد اقبال فلک زده بد طالع نگون بخت . . . . . نمی دانم چه اتفاق نامسعودی این سیه ستاره رنجمند تنک زندگی را به. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیزخشمی تندخویی خشمناکی عصبی مزاجی . . . . . متصدی کشف رمز سفارت که از تندخویی و آتش نهادی صدراعظم عثمانی کاملا آگاه بود. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهتمام ویژه تلاش جدی کوشش بسیار مساعی فراوان . . . . . در تحکیم وضع بازرگانی و گرمی بازار دادوستد آنان جهد بلیغ می کرد. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد پنداری بد گمانی توهم بی فکری بد آهنگی . . . . . ناپختگی و عدم شایستگی و ناخوش خیالی مسیو دولاهه. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشمنی کردن متخاصم بودن عناد ورزیدن مخالفت کردن کینه ورزیدن . . . . . و این رسم بزرگ را به جا نیاورده بود به سردمهری و دشمن رویی وی را پذیرفت. . . س ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد قدم نحس بدشگون نامبارک . . . . . بی شک این نورسیدگان شوم قدم و سخت روی و افزون جو. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عیاش هوسران بوالهوس شهوت پرست . . . . . این پیر خنده ناک زودمهر هوس جو داستان ازدواج خود را. . . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار مهربان با عاطفه پر محبت با محبت با عطوفت . . . . . این پیر خنده ناک زودمهر هوس جو داستان ازدواج خود را. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاد خندان خنده رو متبسم . . . . . این پیر خنده ناک زودمهر هوس جو داستان ازدواج خود را. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگ ستیز دشمنی زد و خورد هر دو صورت گر به هم ماند رواست آب تلخ و آب شیرین را صفاست ساحران موسی از استیزه را برگرفته چون عصای او عصا مولوی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روکش نقره نقره اندود آب نقره داده شده . . . . سکه های پنج سویی مسینی ضرب شد که روی آن را مفضض کرده بودند. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانند باد سریع صفتی برای اسبان تیز رو . . . . و اسبهای ازمیر که مهم ترین شهرهای منطقه آناتولی است به زیبایی و تیزگامی و باد رفتاری در سراسر گیتی شهر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انصاف داشتن منصف بودن به عدالت رفتار کردن دادگستری پیشه کردن . . . . . و همواره عدالتʼ نصفتʼ مهربانی و همه فضایل انسانی را به دیده تکریم. . . . . ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علمای جلیل القدر علمای بزرگ بزرگان جلیل القدر . . . وی از جمله اجله علمای ایران است و به بسیاری از علوم و امور و اسرار کشور کاملا آگاه می باشد. سف ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زاری کردن خوار شدن تضرع نمودن . . . . اما سرانجام چندان جبین ضراعت بر آستان حاجب سایید و ناله و زاری کرد. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجله کردن تسریع نمودن تعجیل کردن تند عمل کردن . . . علی رغم لغو فرمان به پای شتاب راه اصفهان را پیش گرفت. سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیزه کوچک سناره دنباله دار . . . . منجمان ستاره دنباله دار را نیزک که معنی نیزه کوچک است می نامند. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستارگان . . . . . حرکت روشنان فلکی و اقتران و افتراق آنها و گردش ماه و خورشید. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جان گزا ناراحت کننده غم افزا موجب غم وغصه . . . . . اگر حادثه الم انگیز زلزله روی ننموده بود . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع عقوبت سزای بدی باد افره جزای کار بد . . . و عقوبات آن را خود باید تحمل و چاره گری کند. سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم اندازه برابر به میزان هم قدر . . . خبر ناگوار دیگر ی به شاه رسید که همچند مرگ فرمانده کل مایه غم و اندوه. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افسرده نالان مرثیه سرا سوگوار . . . . . اما شاه از درگذشتش دریغاگوی و سوگوار شد. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتشین سوزناک سوزنده سوزان بدخوی تندخوی بد اخلاق عصبانی تند مزاج . . . از یک سو خودخواه و تیزخشم و آتشناک و از دگر سو تودار. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جقه کلاه مرصع تاج افسر شاهی . . . . سه جیقه که بهای مجموع آنها افزون بر پنجاه هزار اکو بود به او مرحمت کرد. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خدمتکار نوکر کارگزار خدمه . . . . . . پانزده شانزده تن خدمتگر نیز همراهش کرد. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفع شبهه عدم اشتباه . . . . صفی اول جد پادشاه کنونی که برای عدم التباس با صفی دوم. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غارت گری تاراج کردن چپاول نمودن دزدی کردن . . . بر اثر کشتار و تاراج گری و آتش افروزی آن قوم وحشی. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغافل خود را به غفلت زدن تحامق تباله . . . . . وحکایاتی که تباله و تحامق و تغابی ( خود را به غفلت زدن ) در آن دیده میشود. . . کتاب جوحی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود را ابله جلوه دادن خود را به حماقت زدن . . . . . و حکایاتی که تباله ( خود را ابله نمودن بی آنکه ابله باشد ) . . . . . کتاب جوحی دکتر احمد مجاهد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موعظه کردن اندرز دادن پند گرفتن نصیحت کردن . . . و احداث متعلمان بظن علم و موعظت نگردند. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطالعه کردن خواندن تحقیق نمودن غور کردن . . . . . بهم پیوست تا حکما برای استفادت آن را مطالعت کنند. . . . کلیله و دمنه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استفاده بردن فایده داشتن مفید بودن . . . . . دیگر اینکه پند و حکمت و لهو هزل بهم پیوست تا حکما برای استفادت آن. . . . . . کلیله و دمنه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظلم ستم جور جفا خواجه را کشتی باستم زار زار هم بر ینجا خواجه گویان زینهار ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شتاب عجله فوری زود کارد از اشتاب کردی زیر خاک از خیالی که بدیدی سهمناک ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتابت کردن نیکو نوشتن آراستن نگارش . . . . . به هر جهت مقصود از تلفیق و تنمیق این نسخه ایراد نوادر حکایات عجیبه. . . . . کتاب جوحی احمد مجاهد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

صابون گیاهی که با آن رخت شویند از پی اشنان سوی بقال شد میغ پیدا آمد و آن حال شد کتاب جوحی احمد مجاهد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آب کش صافی پرویزن کتاب جوحی احمد مجاهد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

طنازان لطیفان مزاحان کتاب جوحی احمدمجاهد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ژولیده آشفته بیقرار هیجان زده زن کنیزک را پژولیده بدید درهم و آشفته و دنگ و مرید ✏ �مولوی�

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قوچ گوسفند نر . . . پنبه در آتش نهادم من به خویش اندر افکندم قج نر را به میش مولانا

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشکار واضح هویدا . . . و معایب آنها را بدون شرم و حیا منکشف می کند. کتاب جوحی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عموما غالبا اکثرا . . . گفتنی است که خواجه ها بر عموم در پنهان داشتن احساسات خود. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شومی بدشگونی بدبختی بدشانسی . . . سپاس خدای را که شامت بدگویی هایش دامنگیر خودش شد. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اندام موزون خوش تیپ اندام به قاعده خوش هیکل . . . خوش ظاهر نیک اندام. هوشمند جنگجو سخی بود. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیش بینی آینده نگری . . . پیش نگری تفنگ دار باشی کاملا درست از کار درآمد. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرشناس مشهور معروف صاحب نام . . . برای همه وزیران و بیگلربیگی ها وامرا و بزرگان روی شناس. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مرصع شده جواهر نشان شده گوهر آگین شده . . . یک آینه کریستال قاب زرین که پشت آن مزین به مینا و رویش به زمرد ترصیع یافته. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گوهر نشان جواهر نشان . . . یک قبضه خنجر گوهر آگین برای خواجه آغا مبارک. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کج تابی سؤ رفتار سؤ طینت سؤ کردار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سؤ رفتار بد رفتاری بد سلوکی سؤنیت سؤ طینت . . . را که بر اثر کجتابی و ناسازگاری حاکم فارس و بندرعباس گسیخته شده بود. . . سفر نامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

درنا . . . و به هر کدام چند پر ظریف مرغ کلنگ نصب گردیده است. سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظرفی مخصوص ریختن اخلاط حلق و سینه که در گذشته در بیشتر خانه هائیکه افراد بیمار یا ناتوان داشتند موجود بود و گاهی در کف آن خاکستر می ریختند تا بهتر تخ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تشکچه زیر انداز . . . در سراسر دور تالار نهالیچه های چهارگوشه زربفتی که با گلهای سیمین آراسته شده بود گسترده بودند. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نادار فقیر ناروا بی حیا بی شرم . . . وقوف یابد به بیزاری و اکراه به شما می نگرد و چون سگ پست و ناداشت می انگارد. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تند مزاجی زود عصبانی شدن به یکباره برافروختن از کوره در رفتن زود جوشی . . . زیرا از زود جوشی و تیز خشمی و شدت عمل شاه کاملا آگاه بود. . . سفرنامه شا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ناقص معیوب ناسالم دارای نقصان . . . . مستلزم مدارا بود تا بر اثر حرکت تند و سخت عیب ناک یا شکسته نشود. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شوم نحس نامبارک بدشگون ناپسند . . . زیرا چهره گرفته و ناشاد و مهموم وی بیانگر اعمال یک عمل مشئوم بود. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیری سنین بالای عمر فرزانگی پختگی . . . . و رزانتی که در خور شخصیت عالی و شیخوخت وی بود. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رئیس دیوان عدالت قاضی القضات رئیس دادگستری . . . . بعد از او دیوان بیگی نشست که مقامش همتای وزیر دادگستری است و قاضی القضات بود. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لبریز از خشم خشم بسیار توام با خشم . . . . طبع خشماگین و تندرویهای شاه آنان را به اتخاذ این تصمیم هولناک برانگیخت. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معماران بناها مهندسین و کارگران ساختمان سازی . . . چون دیدند که عمارتگران به دستور پادشاه دیوارهای دور عمارت شاهزاده را. . . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلایی بزرگ پیشامدی ناگوار بلایی غیرمنتظره . . . آنان را با وجود ظهور چنان بلیتی عظیم به ناچار آرام کردند. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عشرت کده تفرج گاه تفریح گاه . . . در قصری واقع در طبرستان دو منزلی دامغان که شادیکده اش بود جان سپرد. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرکی هوشمندی ورزیدگی دانایی . . . با هوشمندی و فطانت و درایت تمام کشور پهناور ایران را. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مردان بزرگ بزرگ مردان رجال صاحب جاه و مرتبه . . . . یکی از اعاظم رجال صاحب نظر ایران در ماده تواریخ ایران. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افراد مورد وثوق افراد مورد اعتماد افراد مورد اطمینان . . . و مصاحبه از زبان صاحب نظران و افراد ثقه و هوشمند. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستاره شناسی نجوم . . . در رشته های مختلف فلسفه ؛ اخترگری؛ پزشکی؛ ریاضی در دسترس شان است. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حق آموزش که به معلم دهند دستمزد معلم . . . . در آنجا نه تنها معلمین حق التعلیم نمی گیرند بلکه به شاگردان کمک تحصیلی می دهند. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشاورزان . . . حتی پیشه وران و کشتگران از مطالعه کتابهای خوب غفلت نمی کنند. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ گرامی عزیز ارجمند عظیم . . . الطاف بی کران و کریمانه آن امپراطور مفخم که حتی کوچکترین بندگان و. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حس بینایی و شنوایی . . . . و هیچ شریف تر از حاسه بصر و سمع نیست. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حواس حواس پنج گانه مانند بینایی بویایی شنوایی چشایی و لامسه . . . حال حاسه سمع در شنیدن اخبار و حکایات. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغافل چشم پوشی کوتاهی قصور اهمال . . . . در برگرداندن این سفر نامه مفصل از زبان فرانسوی به زبان فارسی مسامحاتی روی نمود. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محله کوی منطقه برزن . . . . بزرگان را یکان یکان در هر محلت یکی پس از دیگری برشمرده. . . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لعنت شدگان ملعون ها . . . تاکنون این ملاعین نتوانسته بودند به یکنفر خادم مطهر و مقدس درگاه خداوند دست درازی کنند بیگانه ای در دهکده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرغرکنان غرولند کنان . . . در همین موقع ستاره شناس شیلنگ اندازان و لندلندکنان میان این جاده پیدا شد کتاب بیگانه ای در دهکده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیکل ها اشباح . . . و حتی بدون ظهور رعد و برق و زلزله و ظهور هیاکل و اشباح غریب و. . . کتاب بیگانه ای در دهکده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابروی ترکی هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کفن کردن . . . طرز به جا آوردن واجبات دینی آداب تغسیل تکفین و تدفین مردگان. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محتوی بودن شامل بودن گرد کردن . . . گرچه سفرنامه هیچ یک از جهانگردان از نظر حجم و احتوای بر مطالب. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب منصبان مقامات بزرگان . . . در طی اقامت طولانی با درباریان و بزرگان و حاه مندان و سفیران. . . سفرنامه شاردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لکه دار کردن بدنام کردن بی آبرو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاموش شدن پایان یافتن تمام شدن ملغی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع قائد پیشوایان بزرگان . . . و چون عوام تبریز به جهت کشته شدن تنی دو از سادات و قادات آن ولایت با جناب آقا سید محمد مجتهد سوء ادب پیشه کردند. . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنان بی شوهر مردان بی زن . . . ایتام را پدر بود و ارامل را پسر. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب منصبان . . . به ورود به آنجا جمعی بزرگان و باشیان در سر راه آمده تعارفات رسمی به جای آوردند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشور سرزمین مملکت پادشاهی . . . با بیست نفر از دیگر بزرگان و ایلچیان قرال ها به دیدن صاحبی ایلچی آمدند. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به رو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سفیران سفرا نماینده تام الاختیار یک کشور در کشوری دیگر . . . صاحبی ایلچی او را مبارکباد گفته و بعد پادشاه به سمت ایلچیان رفته. . . سفرنامه میرزا ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محکم استوار متشکل از اقوام . . . زیرا که دولت علیه ایران دولتیست قدیم و قویم و دخلی به دولت های یوروپ ندارد. . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1_ذکر شده. پیش گفته. یاد شده. بیان شده گفته شده 2_جمع مذکر مردان . . . . که تمام خلق از مرد و زن و اطفال و مذکور و اناث ایستاده شده بودند. . . . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون حرف و حدیث کامل و بدون نقص بی گفتگو . . . . از هر جهت و هر حیث آراستگی تمام و آرایش مالاکلام در همه امور بهم رسید. . . . سفرنامه میرزا ابوالح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنجش کینه دلخوری نگرانی . . . در این باب نقاری به خاطر خود راه ندهد. . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارگران خدمت گذاران چاکران نوکران . . . در حین ورود پتربورغ مسموع ایتام و عمله جات شده بود. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پدر مرده گان نوکران و خدمتگذاران . . . در حین ورود پتربورغ مسموع ایتام و عمله جات شده بود. . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی به روسیه_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انگلیس بریتانیا . . . روز دیگر سرگور اوزلی و یک نفر دیگر از اهل انگریز به دیدن آمدند. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلیان . . . اگر یک سر غلیان کسی خواهد بسازد سی چهل تومان اجرت زرگری می گیرند. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرتقال . . . نارنگی و لیمو را بیشتر از پرتکال و سایر محال در آنجا می آورند. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اجازه عبور پاسپورت گذرنامه . . . دیگر کیفیت باشت برد است یعنی به اصطلاح اهل ایران فته مرخصی. . . . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاسپورت گذرنامه اجازه عبور فته مرخصی . . . دیگر کیفیت باشت برد است یعنی به اصطلاح اهل ایران فته مرخصی. . . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به رو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ زادگان نجبا اشراف زادگان . . . . این قشون کواردی تمامی از اعاظم زادگان و پسران وزرا و امرا و بزرگان. . . . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گارد ویژه مخصوص حفاظت از پادشاه . . . آنها را کواردی می گویند وهمیشه کشیک خانه پادشاه و مستحفظ خود پادشاه می باشند. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنا کننده تولید کننده نوازنده . . . و یکدسته سازنده با لباسهای رنگین که پنجاه نفر بوده باشند در هر پولک مامور کرده اند. . . . سفرنامه میرزا ابوالح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قوی پر زور . . . . از جوانان قوچاق توانای کارآمد ملازم می گیرند. . . . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسکناس . . . و رواج میان ایشان همان کاغذ چاپ است که آنرا اسکناس گویند. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سفته . . . نوع دیگر از همین مقوله وکسیل هست که از ده تومان الی یکصدتومان می خرند و حجت معاملات می نویسند اما آن را در معامله صدهزار تومان دویست هزار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واحد پول برابر با هفت هزار دینار . . . چرا که اشرفی باجاغلی در ایران هفت هزار دینار میباشد. . . . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_حیرت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظروف مسی . . . و از اثاث البیت از مقوله فروش و مسینه آلات و رخوت فاخر. . . . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روزنامه نشریه . . . . کاذت ورق کاغذ نازکی است که هر امری در هرجا وقوع یافته بقسم چاپ در آن کاغذ می نویسند و به اطراف می فرستند. . . . . سفرنامه می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دکل . . . که از وفور آنها از مدول کشتی روی رودخانه به طریق جنگل بنظر می آید. . . سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستونها پایه ها . . ستانها از سنگ یکپارچه بفاصله دو سه ذرع کار گذاشته اند. . . سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاسه سر جلگه بیشه زار جنگل . . . شهر پتربورغ که سابق بندر کوچکی بوده و زمین آن جنگل و جمجمه بوده است. . . . . سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

احداث بنیان و اساس و پی ساختمان . . . . و شالده کوب کرده بنای عمارات می گذارد. . . . . . سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اروپا اروپایی . . . . از هر جهت و هر حیثیت برتری به جمیع شهرهای یوروپ دارد. . . . سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس مبدل . . . چندی به لباس تبدیل در آنجا توقف کرده. . . سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

پیشنهاد
٠

به عنوان پاداش . . . و ده پانزده تومان وحه نقد به صیغه انعام به طبیب اسبها. . . . سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سفیر نماینده و کاردار یک کشور در کشوری دیگر صاحبی ایلچی همین فقرات را هم در بین رفتن حکیم صاحب به دولت علیه ایران قلمی نمودند سفر نامه میرزا ابوالح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرسبزی . . . و چمنها تمام سبز و خرم و اشجار در کمال خضارت و هوا در عین خوبی و طراوت بود. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمیز روبراه اصلاح شده . . . . شهر تور شهریست شیرین و منقح. خانه های عالی و عمارات مرغوب بسیار دارد. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلجی به روسیه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قصبه کوچک دهستان کوچک . . شهر کلین قصبچه ای است. خانه ها و عمارات عالی خوب دارد سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلجی به روسیه _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع معجون . . . که دوا و معاجین و شربت ها و غذاها را در آنجا مهیا کرده. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلجی به روسیه _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خدمتکار . . . . و مستحفظ و خدمت کن بسیار در اطراف آنها می گشت. . . . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلجی به روسیه _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخت خواب . . . کت شب خواب و پوشن و ناز بالش پر و ظروف و اسباب مختص. . . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلجی به روسیه _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رختخواب . . . . کت شب خواب و پوشن و ناز بالش پر و ظروف و اسباب مختص. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1_استخوان جناغ سینه 2_نمد یا بستری که در زیر زین اسب پهن میکنند و در قدیم از پوست پلنگ. درست میکردند . . . اگر چه به جناغ و ارابه سوار بوده و اسب می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

، نوعی شیشه مرغوب و نیمه شفاف گونه های مختلف کدر بارفتن، به رنگ های شیری و آبی روشن و سبزِ روشن و زرد و صورتی مرغوبتر است. در سال 1361، برای اولین با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیرینی جات انواع شیرینی . . . شربت ها و میوه ها و مربیات و حلویات در دست گرفته به هرکسی می دادند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_حیرت ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرنگی ها اروپائیها . . . و باقی از سایر پادشاهان صفویه و روم و بعضی فرنگان می باشد. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسکو پایتخت روسیه . . . پایتخت سلطنت روس قبل از احداث پتربورغ آنجا بوده. . . باید ابتدا به مسقو رفته در آنجا تاج سلطنت بر سر گذاشته. . . سفرنامه م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناپلئون امپراطور فرانسه . . . قبل از اینکه ناپلیان پادشاه فرانسه به آن ولایت مسلط شده. . . سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرباجات مرباها انواع مربا . . . چای و مربیات و شراب به دست خدمتکاران بود. . سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازگشت کردن برگشت کردن پس دادن . . . از آنجا سوار گردیده معاودت به منزل نمودند. سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصلاحیه: سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نویسنده جیمز موریه بکوشش دکتر یوسف رحیم لو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصلاحیه: سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نویسنده جیمز موریه بکوشش دکتر یوسف رحیم لو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصلاحیه: سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نویسنده جیمز موریه بکوشش دکتر یوسف رحیم لو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصلاحیه: سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نویسنده جیمز موریه بکوشش دکتر یوسف رحیم لو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصلاحیه: سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نویسنده جیمز موریه بکوشش دکتر یوسف رحیم لو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصلاحیه: سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نویسنده جیمز موریه بکوشش دکتر یوسف رحیم لو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصلاحیه: سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نویسنده جیمز موریه بکوشش دکتر یوسف رحیم لو

پیشنهاد
٠

اصلاحیه: سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نویسنده جیمز موریه بکوشش دکتر یوسف رحیم لو

پیشنهاد
٠

اصلاحیه: سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نویسنده جیمز موریه بکوشش دکتر یوسف رحیم لو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ازبین رفته زدوده شده مرده فوت کرده . . . اهل آنجا زر خرید و رعیت شخص بزرگی بودند که خود برطرف شده بود و این خانه ها و رعیت به زن او منتقل گردیده بود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلانتر محل بزرگ محل کدخدا رئیس ایل . . . کورنادر آنجا که مرد معقول و متعارفی بود با جمع کثیری از اعزه و اعیان. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سستی َ بیحالی رخت و لباس . . . روزی در اینجا سوای رخوت و بالاپوش و اسباب سفر. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

. . . در خوزستان به آن جسر یا دوبه می گویند. برای عبور از یکطرف رودخانه به طرف دیگر رودخانه استفاده میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واحد اندازه گیری مسافت که حدود یک ششم فرسنگ است. . . . طایفه روسیه همچنانکه در ایران فرسنگ می گویند آنها ورث می گویند واز قراریکه برما مشخص شد شش و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی شناور برای حمل بار و اثاث و حتی تعداد کمی درشکه یا اتومبیل از یک سمت رودخانه به سمت دیگر رودخانه که بوسیله اتصال به کابلی که در دوطرف رودخانه اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قافله ها کاروانها . . . در هفته دو روز قوافل و مترددین هرکس باشد. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروه دسته تیره طایفه . . . جوقه جوقه و طایفه بطایفه هستند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سن پطرزبورگ . . . که در حین ورود به پتربورغ به این اشخاص تعارفات کلی باید کرد. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ممنوع کردن جلوگیری کردن تاکیدکردن دستور دادن صاحبی ایلچی فرمودند که قدغن میشود که آنچه در کار باشد به تو داده باشند ( تاکید میشود_دستور داده میشود ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بحساب آوردن بشمار آوردن مهم شمردن . . . شادمانگی و ارتیاح و مسرت و اعتداد افزاید. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راحت شدن فرح یافتن شادمان شدن خوشحال شدن . . . . شادمانگی و ارتیاح و مسرت واعتداد افزاید. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دردمند شدن مبتلا شدن اندوهگین شدن تالم داشتن همدردی کردن . . . من باری خود را مصیبت زده کردم و توجع و تحسر سود نخواهد داشت. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شدت حدت جوشش . . . و فورت خشم تسکینی یافت. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منع کننده بازدارنده مانع . . . و حقوق انعام او ترا درآن زاجر نیامد. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناشایست ناپسند . . . اگرچه بعضی از اخلاق او در ظاهر نامرضی باشد. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کرم شب تاب . . . ناگاه یراعه ای دیدند در طرفی آگنده. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد زبانی تندزبانی درشت خویی بد اخلاقی تندمزاجی . . . و معاشقت زنان بدرشت خویی و فظاظت. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شناگر . . . هیچ آشناور اگرچه تشنه و محتاج گذشتن باشد. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آماده شدن مهیا شدن . . . چون شیر تشمر او مشاهدت کرد. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انواعی . . . آورده اند که نواعی است از مرغان آب که آن را طیطوی خوانند. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عیب ننگ گناه بزه . . . چنانکه جانب ملک از وصمت غدر منزه ماند. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عزم تصمیم قصد . . . عزیمت در مقام و حرکت چیست. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رایحه بو . . . و زنبور انگبین بر نیلوفر نشیند و برایحت معطر. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میمنت برکات محاسن خوبیها . . . از فواید رای راست و منافع علاج بصواب و میامن مجاهدت در عبادت بازماند. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقار داشتن بزرگ داشتن عظیم شمردن احترام گذلشتن . . . و شرط تعظیم و توقیر هرچه تمامتر بجای آورده. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودداری خویشتن داری مواظبت حذر کردن . . . چندان که تحرز و خویشتن داری بکار توانند داشت. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روز اول ماه قمری . . . یوم جمعه غره شهر شوال المکرم 1229. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روز آخر ماه قمری . . . یوم پنج شنبه سلخ شهر رمضان المبارک. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصاحب هم صحبت پیک . . . و نوشتجات به امنای دولت علیه ایران قلمی و به مصحوب عابدین بیک مذکور ارسال نمود. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوشته جات مراسلات مکتوبات . . . و رقیمه جات امرای دولت ابد مدت قاهره آورده تسلیم نمود. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قرنطینه کردن . . . کراچتن مکانی است که هرکس از تفلیس بسمت پتربورغ میرود در آنجا برده دو سه روز نگاه می دارند و مجموع اسباب او را دود میدهند. . . س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرمانده قلعه کاردار قلعه مسئول قلعه . . . فرستاد قلعه بیگی مذکور را آورده. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیاد گزاف بیش از حد . . . که مبلغ معتدی بود با یک توپ قبا به جهت خلعت. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوشتن مراسله کردن گزارش کردن . . . به امنای دولت علیه ایران قلمی و نوشتجات لازمه به مصحوب ابراهیم بیک. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بناچار اجبارا" . . . اما لابدا" ساعتی رفته او را ملاقات. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افعال نکوهیده کارهای زشت و ناپسند . . . مشغول شرب خمر و افعال ذمیه بودند. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانواده اهل یک محل یا یک قوم اهالی . . . در طبقه اول سردار و من طبقه او ساکن شده اند. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندان بازداشتگاه ندامتگاه محل حبس . . . این قلعه چه محبوس خانه روسیه است. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفرجگاه محل تفریح . . . و چندین کلیسا و مسجد و سیرگاه بسیار دارد. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلیجان ران فردی که دلیجان را هدایت می کند درشکه چی گاری ران . . . که شش اسب خاصه به آن بسته بودند با گاریت چیان خود سر راه او فرستاد. . . سفرنامه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلیجان کالسکه که به اسب بندند برای حمل مسافر . . . سردار تفلیس گاریت مخصوص خود را. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمدزین اسب . . . و رودخانه بسیار دارد که آب آن تا زیر تکلتوی اسب می آید. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوستانها بستانها باغات . . . محال ایروان از حیث آب و علف و بساتین و میوه و وفور اشجار. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شوراندن برانگیختن اغوا کردن تحریک کردن . . . لکن بدروغ او را برمن آغالیده باشند. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روشن تر واضح تر آشکارتر . . . و برهان حسن عهد هرچه لایح تر بنمایم. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گردنکشی جور و ستم جباریت ستمکاری . . . چون این بشنودم و تهور و تجبر او می شناختم. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جستجوکردن کاویدن کاوش کردن استمزاج کردن . . . و از مضمون ضمیر او تنسمی کنم. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترغیب کردن تحریک نمودن تحریض کردن . . . چون دمنه از اغرای شیر بپرداخت. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اثبات شدن تانی کردن درنگ نمودن . . . و در امضای ابو اب سیاست تامل و تثبت واجب است کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاضر و آماده کار بسیچیده کار تدارک دیدن برای انجام کار . . . یا مستعد و متشمر روی بگرداند. . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مودت دوستی . . . و تمرد او بتودد زیادت گردد. . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شعبده نیرنگ تردستی . . . یاران گیرد و برزق و مکر و شعوذه دست بکار کند کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حق آشنایی زینهار داده شده ایمنی دادن امان دادن . . . و نیز او را امانی داده ام و دالت صحبت و ذمام معرفت بدان پیوسته. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خیرخواهی اندیشه نیکو نیک خواهی . . . که از مخالفت بپرهیزد و در همه معانی مواسا کند. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماندگارتر پایاتر مزمن تر . . . هر لحظه ناتوانی مستولی تر و علت زمن تر شود. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کج مزاج کژپندار بدخیال بدطینت باطن بد . . . و بباید شناخت ملک را که از کژمزاج هرگز راستی نیاید. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وسیله ابزار کار دست آویز . . . و دست موزه آرزو و سرمایه غرض بدکرداری. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شروع اول . . . و آنچه دیگران در خواتم کارها دانند او در فواتح آن باصابت رای بدانسته باشد. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پایان کارها خاتمه کارها در آخر کار . . . و آنچه دیگران در خواتم کارها دانند او در فواتح آن باصابت رای بدانسته باشد. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرزنش شده مورد طعنه قرار گرفته زخم زبان . . . حمیت و مردانگی و شهامت او مطعون نگردد. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اساس عمده . . . که مادت معیشت من آن بود که هر روز یگان دوگان ماهی می گرفتمی. . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جان شکار جانکاه . . . می اندیشم که خود را از بلای این ظالم جان شکر باز رهانم. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد خویی بد اخلاقی تند خویی . . . حرمان و فتنه و هوا و خلاف روزگار و تنگ خویی و نادانی. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سست نظر کوته نظر رای ضعیف و سست . . . و به رکت رای منسوب گشته. . . کلیله و دمنه نصرالله منشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حریص بودن طماع بودن شکمو بودن . . . که بحرص و گرم شکمی منسوب شوم. کلیله و دمنه نصرالله منشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حیله گری دروغ پردازی خالی بندی . . . بلطایف حیل و بدایع تمویهات گرد این غرض درآیم. . کلیله و دمنه نصرالله منشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدگویی سعایت نمامی فتنه گری . . . و بگفتار نمام دیو مردم و چربک شریر فتنه انگیز. . . کلیله و دمنه نصرالله منشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1_آشکار_عیان_پیدا_هویدا_واضح_نمایان_پیدا 2_شکار_نخچیر_صیدکردن . . . و شیر باز اگر در میان اشکار خرگوش گوری بیند دست از خرگوش بدارد. . . کلیله و دمن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلند قد قد بلند . . . از جوانان نیکروی طویل القامه. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنجش ناراحتی کینه دل چرکین بودن . . . نقار از دل او بیرون کردند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرامیداشت میهمان . . . اکرم الظیف ول کان کافرا. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اظهار لطف کردن مهربانی کردن . . . از جانب سردار والاتبار تلطفات زیاده از حد به ظهور میرسید. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلعت دریافت کرده . . . لباس زری مرحمت فرموده مخلع ساخته و ار آنجا روانه شدند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نسق داده سر و سامان داده مرتب کرده . . . تمامی امورات خود را منسق ساخته. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیماری ناخوشی بد حال بودن . . و شب به علت اندک تکسر احوال طبیب آمد. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شفقت کردن مهربانی کردن . . . ایشان را مورد انواع و اقسام اشفاق و مرحمت ساختند سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلجی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از توابع از محله های . . . و روانه قروه که من محال خمسه می باشد و مسافت آن چهار فرسنگ است گردیدند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لوازم پذیرایی . . . لوازم تعارف با صاحبی ایلچی بجای آوردند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _ حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگان و اشراف . . سی چهل نفر سوار از اعزه و اعیان آنجا به استقبال آمده. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _ حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنبه مرتبه مرتبت بزرگی بزرگداشت اکرام تکریم . . . شایان رتب و زینت داده صندوقخانه و اسباب هدایا و اصطبل را. . . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خلعت های فاخر خلعت های نفیس لباس های گرانبها . . . . بخلاع فاخره مفتخر فرموده به اتفاق جناب صدرالاعظم. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _ حیرت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سیاهه کردن نوشتن نگاشتن . . . مامور به ضبط وقایع ایام سفارت گردیده به تسوید این کتاب پرداخت. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _ حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مابین فضلا مابین بزرگان مابین نامداران و مقربان . . . بین الاماثل ممتاز آمده و چون در عهد نامه مقرر شده. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _ حیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آتش جنگ . . . نائره مخاصمت را که چهارده پانزده سال فیمابین عساکر جانبین افروخته بود سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _ حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عدالت پیشه عدالت گستر دادگستر . . . جامع مکارم خواقین معدلت آئین جهان. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_ حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاقانان پادشاهان سلاطین . . . جامع مکارم خواقین معدلت آئین جهان سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_ حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نصب کننده پرچم ها سردار فاتح جهانگشاه . . . ناصب رأیات فتح و نصرت. . . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_ حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با نسب نیکو با نسب پسندیده . . . جناب سعادت مآب محامد انتساب. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_ حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیشمار زیاد عدیده بیکران . . . وبعد درود نامعدود و تحیات با برکات نامحدود سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_ حیرت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناتوان خسته درمانده . . . و خاطر از توصیف صفاتش در کمال کلال سفرنامه میراز ابوالحسن خان شیرازی ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اقطار آسمان کرانه های آسمان . . . و اصقاع آسمان از مخیم اختراع او مختصر. . سفرنامه میراز ابوالحسن خان شیرازی ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خیمه گاه خرگاه محل اتراق . . . و اصقاع آسمان از مخیم اختراع او مختصر. . سفرنامه میراز ابوالحسن خان شیرازی ایلچی به روسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توضیح: شیخ علی العمد به سخنان فاسد و اقوال کاسد صحیح است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پریشان گویی سخنان پریشان و پرت و پلا سخنان بی ارزش . . . و کلمات شارد آفرین ها گفتند. . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمدا به قصد از قصد بعمد . . . شیخ علی العمد به سخنان فاسو و اقوال کاسد. . . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدر مجلس بالای محلس . . . و شیخ را در دست اعلامصدر ساختند کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گفتگو هم صحبتی مراوده کلامی . . . و او را شایسته تخاطب ندانستند. کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پائین مجلس . . . ابن میثم از صف نعال به زبان آمد. . . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشاهده بررسی امتحان کردن . . . صدق سخن خویش به معاینت معلوم دارد. کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستیابی به آمال و آرزوها کسب آمال . . . ولی درویشی از نیل مامول مانع آمد. کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیوخ و بزرگان شیوخ و برجستگان . . . و بسا مشیخه اساطین که چون شیخ بر تحقیق. . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراوانی زیاد شدن . . . و مهارت و غزارت که در فنون فضل و شجون کمال به دست فرموده. . . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلاش کردن . . . با این همه تدرب و توسع و مهارت و غزارت. . . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفت و آمد با مردم قاطی شدن با مردم . . . و خود را به مخالطت با ابنای جنس و مراودت مردم. . . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قدری لحظه ای زمانی اندک . . لمحه ای تامل کرد باز شروع در خوردن کرد کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معطل کردن به تاخیر انداختن درنگ بسیار کردن . . تو در دین خدای خود تا امروز مماطله کرده ای کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مروارید درشت و بی همتا بعد از آن گفتش که در جسمم کتیم ده درم سنگست یک در یتیم ✏ �مولانا� چون ز کشور خدای هفت اقلیم هفت لعبت ستد چو در یتیم ✏ �نظا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منازعه ستیزه جنگ و جدل . . . و بر ما مکابره و شبیخون آورده است. . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرانمایه گرانبها . . . از نفایس اعلاق و ذخایر مواهب سعادت باشد. کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قبای شوشتری . . . چون ماه و مشتری در قبای ششتری. . . کتاب جوحی زان خرقه خویش ضرب کردیم تا زین به قبای ششتر آییم ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلف گذشته قدیم . . . چنین آورده اند که در روزگار سالف کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود را بخواب زدن . . . تا شبی که متناوم شکل سر در جامه خواب کشید. . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پلک های چشم . . . و دیده بان بصرش در دولختی اجفان را به سلسله مژگان محکم ببستی. . . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

750 گرم برابر با یک چهارم من . . . گوشت نیم من بود و افزون یک ستیر هست گربه نیم من هم ای ستیر کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غذا طعام . . . مرد گفتش گوشت کو مهمان رسید پیش مهمان لوت می باید کشید کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دل مشغولی مشوش بودن دل نگران بودن . . پرسید این تغییر حال و تشدد بال چیست کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوسفند خانگی . . در تحت لفظ داجن که به معنی گوسفند خانگی است کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرحبا گفتن ستایش کردن احسنت گفتن تحویل گرفتن . . که شیر در تقریب گاو چه ترحیب می نماید. . کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برگزیدن انتخاب کردن برتری دادن . . و هر ساعت در اصطفا و اجتبای وی می افزاید. . کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افراد هم شأن هم رتبه همتایان . . در میان اکفا خدمتی پسندیده کرده. . کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شایسته بودن درخور بودن قابل استفاده بودن گر دسته گل نیاید از ما هم هیزم دیگ را بشائیم کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگی رفعت . . ازخطر خیزد خطر. . کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برجسته . . که در نظر انگیخته نماید و مسطح باشد و مسطح باشد و انگیخته نماید. کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیان خسارت تاوان . . و شر و مضرت و فساد و معرت آن بملک او بازگردد. . کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون رنج و سختی . . و بی تجشم زیادت بزمین انداخت. . کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم صحبتی هم نشینی طرف شور و مشورت قرار گرفتن . . و از آن طبقه نیستیم که بمفاوضت ملوک مشرف توانند شد کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوش فراست زیرکی . . و هر دو دهای تمام داشتند کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پند نصیحت موعظه . . پسران بازرگان عظت پدر بشنودند. . کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تراوش کند نشت کند رخنه کند . . لابد از جوانب راه جوید و بترابد یا رخنه ای بزرگ افتد. کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بکار گرفتن مال و ازدیاد آن به ثمر رساندن سرمایه و در کار انداختن آن . . و اگر مال بدست آرد و در تثمیر آن غفلت ورزد زود درویش شود. . کتاب کلیله و دم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذلیل خوار . . و نیک مردان رنجور و مستذل . . کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترجیح دادن . . و رجاحت عقل و ثبات رای و علو همت و کمال مقدرت. . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درد حرکت انقباض . . وهنگام وضع حمل و تولد فرزند باشد بادی بر رحم مسلط شود. . کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حیاط . . . وی در حایطی شد از آن کسی و چاه فراکندن گرفت کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محتسب شرطه مامور نهی از منکر . . . صاحب المصلحة او را گرفت و به نزد والی آورد. . کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ابریشم باف مادرش در اول رشد به کسب علاقه بندی داد که بیاموزد کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعراب . . . و جمع آن اعاریب است و به معنی تازیان بیابان باش می باشد کتاب جوحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صندوق کیسه . . . در آن نشاط مشغول شد و سفط جواهر گشاده بگذاشت کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شبهای مهتابی . . . شبهای مقمر پیش دیوارهای توانگران بیستادمی. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر خطا در اشتباه نادرست . . . که من مصیبم و خصم مخطی کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشتیبان تکیه گاه . . . میان مردمان دل در پشتیوان پوده بسته کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخوف خطرناک ترسناک . . سراسر مخاوف و مضایق. . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روشن بینی باریک بین بصیر بودن . . اما عذر نابینا بنزدیک اهل خرد و بصارت مقبول تر باشد. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خویشتن داری . . . چندین حزم و خرد و تمالک و تماسک نتواند بود کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آوردن نوشتن . . . مراد از مساق این حدیث آن بود. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قبول درخواست انجام خواهش . . . و بقضای حاجت و اجابت التماس زبان داد کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشکار کردن سر و راز برون افکندن راز افشا کردن راز . . . اکنون که تو این مباثت پیوستی اگر گویم از عیب دور باشد. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستی رفاقت . . . و قواعد مصدقت میان ایشان مستحکم تر شد. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستور داد اجازه داد فرمان داد . . . و آنگاه مثال داد تا روری مسعود و طالعی میمون برای حرکت او تعیین مردند. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازرس کسی که از طرف حاکم به بازرسی ایالات و امرا گسیل میشد . . صاحی بریدی که اخبار درست و راست آنها کند و از حد صدق نگذرد. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الفتی مهر گوشه چشمی . . در جمله بدان نسخت الفی افتاد. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر مقتضای عادت . . . وچون روزگار برقضیت عادت خویش. . . کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصدی شغل برعهده گرفتن کارها . . . از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می بود کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آرامش دل آرامی امنیت . . . لاجرم همه را بجانب او سکون و استنامت حاصل آمده بود. کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرلوحه سرمشق الگو . . . امروز قدوه ملوک دنیا و دستور پادشاهان گیتی شده است کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گزیده ای خلاصه ای شمه ای اندکی . . . اکنون شمتی از محاسن عدل که پادشاهان را ثمین تر حلیتی. . . کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیرقابل اجرا غیر قابل دسترس . . . مصالح دین بی شکوه پادشاهان اسلام نامرعی است. کتاب کلیله و دمنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

احمقان نادانها ساده لوحان . . گاهی او را از گولان و احمقان می شمردند. کتاب جوحی دکتر احمد مجاهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود را احمق جلوه دادن خود را به حماقت زدن . . . یکی از عواملی که بعضی خود را به تحامق می زدند. کتاب جوحی دکار احمد مجاهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آوردن نشانه ها آوردن معجزات . . . و به اظهار آیات مثال داد. کتاب کلیله و دمنه نصرالله منشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لزوم ارائه دلیل . . . و از جهت الزام حجت و اقامت بینت. . . کتاب کلیله و دمنه نصرالله منشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آوردن دلیل . . . و از جهت الزام حجت و اقامت بینت. . . کتاب کلیله و دمنه نصرالله منشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باد هوا گرد و غبار هیچ و پوچ . . . از دنیا و آخرت خود دست برداشته ام و زحمتهای من بکلی هباء خواهد شد کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه ترجم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

. . . بتکادو افتادم تا اینکه شبی مجلس خیلی دراز کشید. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم شکل بودن شبیه بودن یک شکل بودن مشابه بودن . . . چگونه میتوان در میان دو قوم قیاس مشابهت و مشاکلت کرد. . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز مور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرم گرفتند خوش بودند . . . با دهان های کثیف همه را خندیدند وتفیدند. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوشته جات مرقوم شده ها . . اما در رقیمجاتش آنچه بود راست و دروغش معلوم نبود کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مورد انتظارم مورد چشم داشتم مد نظرم . . . نتیجه زیارت برادر زنان بهتر از مأمولم شد. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جواهر نشان با سنگهای قیمتی زینت داده . . . و برای نفس خود دو سه تا را مرصع و مجوهر ساختم کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چانه زنی وراجی صحبت بسیار . . . چانه گفتگو را گشوده داد و زنخ زنی از دره تپه بداد. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قحل عمیق اصیل . . . در اندک زمانی ترکی قح شدم. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همه گیر بیماری شایع . . ببلای زخم خرما یا دمل بغدادی که در آنجا عام البلوی است دچار شدم. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلاه فرنگی کلاه اروپایی . . در سر آن بودم که انجیر ازمیری به فرنگستان برم و فس فرنگی به مصر آورم. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعوت شده . . . یکی از رفقای راه بخارایش نیز موعود بود. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آثار بزرگان آثار مهتران هرقدر اساسش کهنه باشد باز از آثار صنادید عجم است. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیبت نمودن غایب شدن پنهان شدن . . . و بعد از غیبوبت دراز بمسقط الراس خود بازگشتم. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محل بارانداز محل پیاده شدن محل جایگزین شدن محل ساکن شدن . . . مرا بر در کاروانسرایی بزرگ برد که محط رحال رجال قافله ایران بود کتاب سرگذشت حاجی بابای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوچه علی چپ تجاهل نمودن خود را به غفلت زدن . . . و من برای کوچه غلطی پهلو همی تهی کردم. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گذشت زمان گذشت عمر . . . بنده را نیز مرور دهور چندان اژدها افکن و شیراوژن نساخته بود کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی اختیاری ادرار نادان روسیاه که در سایر اوقات سلس القول داشت بسلس البول گرفتار شد کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زبان سلیس و گویا گفتار روان . . . نادان روسیاه که در سایر اوقات سلس القول داشت. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چاه خلا چاه فاضلاب عجب نیست بالوعه گر شد خراب که خورد اندر آنروز جندان شراب کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبیل . . . بروت خود را بخلاف عادت مستمره چقماقی تابید. . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترسک باغ و بوستان . . . بآن سه کنده تنور دوزخ و مترس بستان برزخ. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جویدن . . . از قبیل قلیان کشیدن و مصطکی خوائیدن از من استفتا نمودند. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سقز غزه کندر . . . از قبیل تجویز قلیان کشیدن و مصطکی خوائیدن از من استفتا نمودند. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظروف نقره . . . از استعمال آلات و اوانی مفضض و مطلا محترزم. . . کتاب حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مختصر کم . . . و منهم نقیر و قطمیر جواب دادم. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمله ظلم عامل ظلم و بیداد ستمکاری . . . در ایام ظلمگی شنیده بودم که پادشاه در باطن صوفی و. . . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازار . . . پیش از صبح بود و بزستان باز نشده یک قهوه خانه باز دید. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قوم قبیله دسته گروه . . . رگ غیرتشان بجبید بنزد اورته خود دویدند. . . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لنگ پیش بند . . . این دکان این تیغها این فوطه ها هرچه دارم از آن تو. . . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه سوی حوض آمدند نازکنان گره از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

وسیله تیز کردن تیغ و چاقو و امثالهم . . . لگن و صابون حاضر کرد و تیغ بفسان زده روی بمشتری برفت. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکم چرانی سورچرانی . . . زن و شوهر بنای شکم بآب زنی گذاشتند. . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمرین مهارت . . . حکایتی تازه ساخته برای زیر چاقی بکلاه خود نقل میکرد. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سزاوار سرزنش شایسته سرزنش . . . ریشه این قوم مستحق اللوم بخت برگشته را با تیشه قهر. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با ادیان گوناگون کیش های مختلف مسلک های متفاوت . . . برحسب این فرمان جهان مطاع همایون بعموم ممالک فسیح المسالک ملوکانه خود. . . . کتاب سرگذشت حاجی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاجیک ایرانی . . . آنکه حکام دور و نزدیک و تبعه ترک و تازیک ذات اقدس ملوکانه. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ور قلمبیده بیرون زده . . . و گفتی که از حدقه ور بلوقیده بود. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسباب و اثاثیه . . . داخل باربند کلیسا شدیم که از بنه و اغروق و اتباع سردار و نسقچی باشی مالامال بود. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سزای کار خوب یا بد . . . اگر غیرتی درست و خدمتی بزرگ کردی مورد مکافات میشوی. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاری است عارض است مبتلا است . . . اما از کثرت خون ضعفی بر او طاریست. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افراد پیس کسانیکه دچار پیسی هستند . . . رویش مانند رخسار برصیان سفید. . . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوضاع و احوال . . . من بی سروسامان َجنگ درمیان با این عرصات عروسی یعنی چه. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پویش پیمودن به تاخت رفتن . . . بر اسبی سوار که در وقت پویه زمین را شکافتی. . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلوار . . . با این شلیطه مادرصمد که هفت هشت پا را زیارت کرده. . . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شومی نحوست بدبیاری بد یمنی . . . وجود پیر زن بسبب بدآغوری ایشان در سر راه شاه قدغن شده بود. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میخوری هضم میکنی گوارش و گواردن . . . چندانکه شتر مرغ آهن میگوارد تو نقره و طلا میگواری. . . سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وسواسی شکاک . . . در منهیات و محرمات بسیار موسوس بود. سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنبیل خرما ظرف ساخته شده از الیاف خرما . . . خرما را حاجی خورد قوصره یعنی جلدش بشاه ماند. . . . سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غرغر غرولند واگویه زمزمه های گلایه آمیز . . . جواب نشنیدم بجز لندلند تیز و تند که هر آینه از آن زن حکیم بود. سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت هم انداز دروغگو حیله گر کلک زدن . . . . و مرا بنام چاپ زن و قلاش از خانه خود براند سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع ضدین . . . قضیه مانعه الخلو شده پادشاه نتوانسته بود ازو درگذرد. . . سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشخوان ایوان درگاه بارگاه . . . دوری از کریاس کروبی پاس عرش اساس. . . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شامل بودن

پیشنهاد
٠

توشه درویش دستمزد درویش انعام درویش بهره درویش کتاب حاجی بابای اصفهانی کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمز موریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هول انگیز خطرناک دیدار آن ورطهای هول انگیز و پست وبلندیهای سهم آمیز بچشم مانند من. . . کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزموریه

پیشنهاد
٠

تمرین دادن اسبان یورتمه بردن اسبان آماده کردن اسبان . . . یکدل و یکجهت بسوغان گرفتن اسبان و تدارک را پرداختند کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزمور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگران ناراحت با دلهره مضطرب شب هنگام چون همه بخواب رفتند من باسر بسر کلاه رفتم کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظرف آوند در خانه ترکمانان ظروف و آوانی کم یاب است و گرانبها کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیغ دلاکی و سرتراشی تیغ ستردن موی سر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سفره سفره انداختن سور دادن . . . ولیمه سفر را شیلان باهل اوبه خود که بیشتر رفیق سفر او بودند کشید کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مایه مباهات اسباب فخر مفتخر باعث افتخار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در نهایت در آخر سرانجام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسبیح گویان ذکر گویان ذکر سبحان شمردن . . . . استغفرالله گویان سبحه شماران بنزول قضا و بلا تسلیم شد. . . کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امراض داخلی بیماریهای داخل بدن کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریز بین نکته سنج کنجکاو موشکاف . . . . که شما بسیار کنج کاو و خرده پژوهید. . . . کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزموریه

پیشنهاد
٠

محل استفاده مورد مصرف محل کاربرد . . . از زبان ما همین دو کلمه را میداند و سوراخ استعمال آنها را هم گم کرده است. . . . کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته ...

پیشنهاد
٠

کاروانسراداران خدمه کاروانسرا کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزموریه ترجمه مجتبی مینوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر طبق عادت کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزموریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خفایا نهفته ها مکنونات اسرار ناگفته ها . . . که البته دیده و شنیده های مرا بجز من کسی ندیده ونشنیده و هر آینه چون خبایای اطلاعات و استحضارات من رونم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فطری - موجود در فطرت انسان در سرشت شخص کتاب حاجی بابای اصفهانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شروع تربیت شروع آموزش ابتدای تعلیم . . . و سرگذشت زندگانی خود را جزوی و کلی از فاتحه تربیت تا خاتمه عمر. . . کتاب حاجی بابای اصفهانی جیمز موریه ترجم ...

پیشنهاد
٠

پیشامدهای روزگار اتفاقات زمانه اتفاقات روزمره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم بسته_کورکورانه_شانسی_اتفاقی پس جلدی از آن کتاب را علی العمیا گشودید کتاب حاجی بابای اصفهانی جیمزموریه ترجمه مجتبی مینوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استوار سخت. محکم وسیله ای فلزی که سنگ تراشان بدان سنگ تراشند ( کتاب حاجی بابای اصفهانی _جیمز موریه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شوشتری و دزفولی به معنی خیس شدن و تر شدن استفاده میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیس شدن، تر شدن حالا خودشان را تر و تلیس، چرک و ناراحت حس کردند - تمشک تیغ دار آنتوان چخوف ترجمه صادق هدایت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبشار/آبشارها در گویش شوشتری به آبشارهای سازه های آبی شوشتر سیکا می گفتند این آبشار ها خروجی تونل هایی است که برای استفاده از نیروی آب بصورت دست کند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر پا شدن افتاده - بهبود یافتن بیمار - شفا یافتن مریض و ناتوان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محل تخلیه ادرار و مدفوع - مستراح - خلا آصف الدوله یک مبالی ساخت تا که خلقش کنند یاد از پس هر که در آن مبال رید بگفت توشه آخرت همینش بس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جامه و لباس تولید شده در خوزستان - دیبای شوشتر - پرند شوشتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمک رساندن - یاری کردن - معاونت نمودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خطا ، انحراف از نتیجه گیری صحیح در مطالعات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فوت گشتن، فانی شدن، ازدست رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرفتاری های کاری و شغلی