پیشنهاد‌های دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٤٣)

بازدید
٢,٥٩٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با خشم نجوا کردن با ناراحتی و آهسته سخن گفتن این بمنگیدند در زیر زبان آن اسیران با هم اندر بحث آن ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بوی خوش دمیدن بوی خوش رسیدن رایحه خوش گر تو مشک و عنبری را بشکنی عالمی از فوح ریحان پر کنی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکست چون نشان مؤمنان مغلوبیست لیک در اشکست مؤمن خوبیست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکست خورده پیروز نشده مقهورشده کو باشکسته نمی مانست هیچ که نه غم بودش در آن نه پیچ پیچ ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

که آنچه بدلیل اینکه علت اینکه این جواب ماست کانچ خواستید گشت پیدا که شما ناراستید ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بال شکسته پر و بال چیده چون شکست او بال آن رای نخست چون نشد هستی بال اشکن درست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1_پارس 2_استان فارس 3_سوار یا دارنده اسب زان بگرداند به هر سو آن لگام تا خبر یابد ز فارس اسپ خام ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تابید نمایان شد جوشید این رها کن عشق آن تشنه دهان تافت اندر سینهٔ صدر جهان ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باشکوه باعظمت لیک میل عاشقان لاغر کند میل معشوقان خوش و خوش فر کند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در پی هم بودن دست درگردن همدیگر انداختن با همدیگر بودن شب چنین با روز اندر اعتناق مختلف در صورت اما اتفاق ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تندخویی بداخلاقی تندمزاجی رمیدن از هم گر نه از هم این دو دلبر می مزند پس چرا چون جفت در هم می خزند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معبر راه عبور گذرگاه محل گذر متصل نبود سفال دو چراغ نورشان ممزوج باشد در مساغ ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سازگار موافق همسو شکل شعلهٔ نور پاک سازوار حاضران را نور و دوران را چو نار ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بوفور زیاد فراوان خیلی بسیار چون عنایتها برو موفور بود نار می پنداشت و خود آن نور بود ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترسیدن خوف کردن هراسیدن پایمردی نکردن مقاومت ننمودن پس سلح بر بندی از علم و حکم که من از خوفی نیارم پای کم ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با به بسوی بطرف آن خداوندان که ره طی کرده اند گوش فا بانگ سگان کی کرده اند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوت زدن برای آب خوردن حیوانات فریاد زدن برای آب خوردن حیوانات صداکردن برای آب خوردن حیوانات می شخولیدند هر دم آن نفر بهر اسپان که هلا هین آب خور آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اوراد وردها سخنان لهجه ها تو مبین ز افسونش آن لهجات پست آن نگر که مرده بر جست و نشست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نادیده ناپیدا بطن چارم از نُبی خود کس ندید جز خدای بی نظیر بی ندید ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از دنیا کندن و به خدا گرویدن ترک دنیا و روی آوردن به خدا دنیاگریزی و آخرت پذیری از مقاماتِ تَبَتُّل تا فنا پایه پایه تا ملاقات خدا ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طویله اصطبل محل نگهداری حیوانات خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعانه ای ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1_غاز 2_احمق نادان خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعانه ای ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یاری کردن فریادرس کمک کننده یاری دهنده گر شدیت اندر نصیحت جبرئیل می نخواهد غوث در آتش خلیل ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستارگان نجوم جزو شید و ابر و انجمها بدی نفس و فعل و قول و فکرتها شدی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارد چاقو ابزار بریدن و پاره کردن من خلیلم تو پسر پیش بچک سر بنه انی ارانی اذبحک ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غذا خوراک قوت خوردنی تا غذی گردی بیامیزی بجان بهرخواری نیستت این امتحان ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کفگیر چمچه ملاقه می زند کفلیز کدبانو که نی خوش بجوش و بر مجه ز آتش کنی بگردِ دیگِ این دنیا چو کفلیز ار همی گردی برون رو ای سیه کاسه، مخور حمرا و حل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سود بهره منفعت چون ببیند کاله ای در ربح بیش سرد گردد عشقش از کالای خویش ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کالایی اسباب و وسایلی توشه ای چون ببیند کاله ای در ربح بیش سرد گردد عشقش از کالای خویش ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طبل کوچک تنبک دف دنبک دایره پیش او چه بود تبوراک تو طفل که کشد او طبل سلطان بیست کفل ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شتر قوی هیکل و زورمند شتر دوکوهانه اشتری بد کو بدی حمال کوس بختیی بد پیش رو همچون خروس ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلاکشیده گرفتار ستم دیده سختی کشیده چون تو بسیاران بلافیده ز بخت ریش خود بر کنده یک یک لخت لخت ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمیتوان توانایی آن نیست توان آن نیست قدرت آن نیست هین برو جلدی مکن سودا مپز که نتان پیمود کیوان را بگز ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیستیم تهمتی بر ما منه ای سخت جان که نه ایم آمن ز مکر دشمنان ✏ �مولانا� نه ایم آمده از پی دلخوشی مگر کز پی رنج و سختی کشی ✏ �نظامی�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترساندن بیم دادن اندرز دادن که بتاسانید او را ظالمی بر بهانهٔ مسجد او بد سالمی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوجه تیغی خارپشت سیخ چوله که خدا آن دیو را خناس خواند کو سر آن خارپشتک را بماند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنهاشدن یکه بودن تک بودن که خنوسش چون خنوس قنفذست چون سر قنفذ ورا آمد شذست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خارپشت جوجه تیغی که خنوسش چون خنوس قنفذست چون سر قنفذ ورا آمد شذست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خناس پنهان مخفی نهفته نام پنهان گشتن دیو از نفوس واندر آن سوراخ رفتن شد خنوس ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضامن کفیل متعهد گروبستن دی همی گفتی که پایندان شدم که بودتان فتح و نصرت دم بدم ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشمگین عصبانی دست خود خشمین ز دست او کشید چون ز گفت اوش درد دل رسید ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سپاهی لشکری دید شیطان از ملایک اسپهی سوی صف مؤمنان اندر رهی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مردان کوتاه و دراز مردان پست و فرومایه گفت این دم من همی بینم حرب گفت می بینی جعاشیش عرب ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کور دل نادان بی بصیرت جاهل می رود در ره نداند منزلی گام ترسان می نهد اعمی دلی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرنش کننده ملامت کننده عیبجو عاذلانشان از وغا واراندند تا چنین حیز و مخنث ماندند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملامت کنندگانشان سرزنش کنندگانشان عاذلانشان از وغا واراندند تا چنین حیز و مخنث ماندند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع: حصه سهم نصیب قسمت او همی خواهد کزین ناخوش حصص صد قفس باشد بگرد این قفس ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع اندوه اندوه ها نه چنان مرغ قفس در اندهان گرد بر گردش به حلقه گربگان ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جمع گربه گربه ها نه چنان مرغ قفس در اندهان گرد بر گردش به حلقه گربگان ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون پشیمانی بدون ندامت گفت او ای ناصحان من بی ندم از جهان زندگی سیر آمدم ✏ �مولانا�