پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٠١٨)
مصاحب هم صحبت پیک . . . و نوشتجات به امنای دولت علیه ایران قلمی و به مصحوب عابدین بیک مذکور ارسال نمود. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
نوشته جات مراسلات مکتوبات . . . و رقیمه جات امرای دولت ابد مدت قاهره آورده تسلیم نمود. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
قرنطینه کردن . . . کراچتن مکانی است که هرکس از تفلیس بسمت پتربورغ میرود در آنجا برده دو سه روز نگاه می دارند و مجموع اسباب او را دود میدهند. . . س ...
فرمانده قلعه کاردار قلعه مسئول قلعه . . . فرستاد قلعه بیگی مذکور را آورده. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
زیاد گزاف بیش از حد . . . که مبلغ معتدی بود با یک توپ قبا به جهت خلعت. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
نوشتن مراسله کردن گزارش کردن . . . به امنای دولت علیه ایران قلمی و نوشتجات لازمه به مصحوب ابراهیم بیک. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت ن ...
بناچار اجبارا" . . . اما لابدا" ساعتی رفته او را ملاقات. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام
افعال نکوهیده کارهای زشت و ناپسند . . . مشغول شرب خمر و افعال ذمیه بودند. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام
خانواده اهل یک محل یا یک قوم اهالی . . . در طبقه اول سردار و من طبقه او ساکن شده اند. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام
زندان بازداشتگاه ندامتگاه محل حبس . . . این قلعه چه محبوس خانه روسیه است. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام
تفرجگاه محل تفریح . . . و چندین کلیسا و مسجد و سیرگاه بسیار دارد. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام
دلیجان ران فردی که دلیجان را هدایت می کند درشکه چی گاری ران . . . که شش اسب خاصه به آن بسته بودند با گاریت چیان خود سر راه او فرستاد. . . سفرنامه ...
دلیجان کالسکه که به اسب بندند برای حمل مسافر . . . سردار تفلیس گاریت مخصوص خود را. . . سفرنامه میرزاابوالحسن خان ایلچی_حیرت نام
نمدزین اسب . . . و رودخانه بسیار دارد که آب آن تا زیر تکلتوی اسب می آید. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه
بوستانها بستانها باغات . . . محال ایروان از حیث آب و علف و بساتین و میوه و وفور اشجار. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه
شوراندن برانگیختن اغوا کردن تحریک کردن . . . لکن بدروغ او را برمن آغالیده باشند. . . کلیله و دمنه
روشن تر واضح تر آشکارتر . . . و برهان حسن عهد هرچه لایح تر بنمایم. . . کلیله و دمنه
گردنکشی جور و ستم جباریت ستمکاری . . . چون این بشنودم و تهور و تجبر او می شناختم. . . کلیله و دمنه
جستجوکردن کاویدن کاوش کردن استمزاج کردن . . . و از مضمون ضمیر او تنسمی کنم. . . کلیله و دمنه
ترغیب کردن تحریک نمودن تحریض کردن . . . چون دمنه از اغرای شیر بپرداخت. . . کلیله و دمنه
اثبات شدن تانی کردن درنگ نمودن . . . و در امضای ابو اب سیاست تامل و تثبت واجب است کلیله و دمنه
حاضر و آماده کار بسیچیده کار تدارک دیدن برای انجام کار . . . یا مستعد و متشمر روی بگرداند. . کلیله و دمنه
مودت دوستی . . . و تمرد او بتودد زیادت گردد. . کلیله و دمنه
شعبده نیرنگ تردستی . . . یاران گیرد و برزق و مکر و شعوذه دست بکار کند کلیله و دمنه
حق آشنایی زینهار داده شده ایمنی دادن امان دادن . . . و نیز او را امانی داده ام و دالت صحبت و ذمام معرفت بدان پیوسته. کلیله و دمنه
خیرخواهی اندیشه نیکو نیک خواهی . . . که از مخالفت بپرهیزد و در همه معانی مواسا کند. کلیله و دمنه
ماندگارتر پایاتر مزمن تر . . . هر لحظه ناتوانی مستولی تر و علت زمن تر شود. کلیله و دمنه
کج مزاج کژپندار بدخیال بدطینت باطن بد . . . و بباید شناخت ملک را که از کژمزاج هرگز راستی نیاید. . . کلیله و دمنه
وسیله ابزار کار دست آویز . . . و دست موزه آرزو و سرمایه غرض بدکرداری. . . کلیله و دمنه
شروع اول . . . و آنچه دیگران در خواتم کارها دانند او در فواتح آن باصابت رای بدانسته باشد. کلیله و دمنه
پایان کارها خاتمه کارها در آخر کار . . . و آنچه دیگران در خواتم کارها دانند او در فواتح آن باصابت رای بدانسته باشد. کلیله و دمنه
سرزنش شده مورد طعنه قرار گرفته زخم زبان . . . حمیت و مردانگی و شهامت او مطعون نگردد. . . کلیله و دمنه
اساس عمده . . . که مادت معیشت من آن بود که هر روز یگان دوگان ماهی می گرفتمی. . کلیله و دمنه
جان شکار جانکاه . . . می اندیشم که خود را از بلای این ظالم جان شکر باز رهانم. کلیله و دمنه
بد خویی بد اخلاقی تند خویی . . . حرمان و فتنه و هوا و خلاف روزگار و تنگ خویی و نادانی. . . کلیله و دمنه
سست نظر کوته نظر رای ضعیف و سست . . . و به رکت رای منسوب گشته. . . کلیله و دمنه نصرالله منشی
حریص بودن طماع بودن شکمو بودن . . . که بحرص و گرم شکمی منسوب شوم. کلیله و دمنه نصرالله منشی
حیله گری دروغ پردازی خالی بندی . . . بلطایف حیل و بدایع تمویهات گرد این غرض درآیم. . کلیله و دمنه نصرالله منشی
بدگویی سعایت نمامی فتنه گری . . . و بگفتار نمام دیو مردم و چربک شریر فتنه انگیز. . . کلیله و دمنه نصرالله منشی
1_آشکار_عیان_پیدا_هویدا_واضح_نمایان_پیدا 2_شکار_نخچیر_صیدکردن . . . و شیر باز اگر در میان اشکار خرگوش گوری بیند دست از خرگوش بدارد. . . کلیله و دمن ...
بلند قد قد بلند . . . از جوانان نیکروی طویل القامه. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
رنجش ناراحتی کینه دل چرکین بودن . . . نقار از دل او بیرون کردند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
گرامیداشت میهمان . . . اکرم الظیف ول کان کافرا. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
اظهار لطف کردن مهربانی کردن . . . از جانب سردار والاتبار تلطفات زیاده از حد به ظهور میرسید. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
خلعت دریافت کرده . . . لباس زری مرحمت فرموده مخلع ساخته و ار آنجا روانه شدند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
نسق داده سر و سامان داده مرتب کرده . . . تمامی امورات خود را منسق ساخته. . . سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
بیماری ناخوشی بد حال بودن . . و شب به علت اندک تکسر احوال طبیب آمد. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
شفقت کردن مهربانی کردن . . . ایشان را مورد انواع و اقسام اشفاق و مرحمت ساختند سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلجی_حیرت نامه
از توابع از محله های . . . و روانه قروه که من محال خمسه می باشد و مسافت آن چهار فرسنگ است گردیدند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی_حیرت نامه
لوازم پذیرایی . . . لوازم تعارف با صاحبی ایلچی بجای آوردند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _ حیرت نامه