پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٠١٨)
تراوش کند نشت کند رخنه کند . . لابد از جوانب راه جوید و بترابد یا رخنه ای بزرگ افتد. کتاب کلیله و دمنه
بکار گرفتن مال و ازدیاد آن به ثمر رساندن سرمایه و در کار انداختن آن . . و اگر مال بدست آرد و در تثمیر آن غفلت ورزد زود درویش شود. . کتاب کلیله و دم ...
ذلیل خوار . . و نیک مردان رنجور و مستذل . . کتاب کلیله و دمنه
ترجیح دادن . . و رجاحت عقل و ثبات رای و علو همت و کمال مقدرت. . کلیله و دمنه
درد حرکت انقباض . . وهنگام وضع حمل و تولد فرزند باشد بادی بر رحم مسلط شود. . کتاب کلیله و دمنه
حیاط . . . وی در حایطی شد از آن کسی و چاه فراکندن گرفت کتاب جوحی
محتسب شرطه مامور نهی از منکر . . . صاحب المصلحة او را گرفت و به نزد والی آورد. . کتاب جوحی
ابریشم باف مادرش در اول رشد به کسب علاقه بندی داد که بیاموزد کتاب جوحی
اعراب . . . و جمع آن اعاریب است و به معنی تازیان بیابان باش می باشد کتاب جوحی
صندوق کیسه . . . در آن نشاط مشغول شد و سفط جواهر گشاده بگذاشت کلیله و دمنه
شبهای مهتابی . . . شبهای مقمر پیش دیوارهای توانگران بیستادمی. . . کلیله و دمنه
بر خطا در اشتباه نادرست . . . که من مصیبم و خصم مخطی کلیله و دمنه
پشتیبان تکیه گاه . . . میان مردمان دل در پشتیوان پوده بسته کلیله و دمنه
مخوف خطرناک ترسناک . . سراسر مخاوف و مضایق. . کلیله و دمنه
روشن بینی باریک بین بصیر بودن . . اما عذر نابینا بنزدیک اهل خرد و بصارت مقبول تر باشد. کلیله و دمنه
خویشتن داری . . . چندین حزم و خرد و تمالک و تماسک نتواند بود کلیله و دمنه
آوردن نوشتن . . . مراد از مساق این حدیث آن بود. . . کلیله و دمنه
قبول درخواست انجام خواهش . . . و بقضای حاجت و اجابت التماس زبان داد کلیله و دمنه
آشکار کردن سر و راز برون افکندن راز افشا کردن راز . . . اکنون که تو این مباثت پیوستی اگر گویم از عیب دور باشد. . . کلیله و دمنه
دوستی رفاقت . . . و قواعد مصدقت میان ایشان مستحکم تر شد. . . کلیله و دمنه
دستور داد اجازه داد فرمان داد . . . و آنگاه مثال داد تا روری مسعود و طالعی میمون برای حرکت او تعیین مردند. کلیله و دمنه
بازرس کسی که از طرف حاکم به بازرسی ایالات و امرا گسیل میشد . . صاحی بریدی که اخبار درست و راست آنها کند و از حد صدق نگذرد. کلیله و دمنه
الفتی مهر گوشه چشمی . . در جمله بدان نسخت الفی افتاد. کلیله و دمنه
بر مقتضای عادت . . . وچون روزگار برقضیت عادت خویش. . . کلیله و دمنه
تصدی شغل برعهده گرفتن کارها . . . از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می بود کلیله و دمنه
آرامش دل آرامی امنیت . . . لاجرم همه را بجانب او سکون و استنامت حاصل آمده بود. کلیله و دمنه
سرلوحه سرمشق الگو . . . امروز قدوه ملوک دنیا و دستور پادشاهان گیتی شده است کتاب کلیله و دمنه
گزیده ای خلاصه ای شمه ای اندکی . . . اکنون شمتی از محاسن عدل که پادشاهان را ثمین تر حلیتی. . . کتاب کلیله و دمنه
غیرقابل اجرا غیر قابل دسترس . . . مصالح دین بی شکوه پادشاهان اسلام نامرعی است. کتاب کلیله و دمنه
احمقان نادانها ساده لوحان . . گاهی او را از گولان و احمقان می شمردند. کتاب جوحی دکتر احمد مجاهد
خود را احمق جلوه دادن خود را به حماقت زدن . . . یکی از عواملی که بعضی خود را به تحامق می زدند. کتاب جوحی دکار احمد مجاهد
آوردن نشانه ها آوردن معجزات . . . و به اظهار آیات مثال داد. کتاب کلیله و دمنه نصرالله منشی
لزوم ارائه دلیل . . . و از جهت الزام حجت و اقامت بینت. . . کتاب کلیله و دمنه نصرالله منشی
آوردن دلیل . . . و از جهت الزام حجت و اقامت بینت. . . کتاب کلیله و دمنه نصرالله منشی
باد هوا گرد و غبار هیچ و پوچ . . . از دنیا و آخرت خود دست برداشته ام و زحمتهای من بکلی هباء خواهد شد کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه ترجم ...
. . . بتکادو افتادم تا اینکه شبی مجلس خیلی دراز کشید. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
هم شکل بودن شبیه بودن یک شکل بودن مشابه بودن . . . چگونه میتوان در میان دو قوم قیاس مشابهت و مشاکلت کرد. . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز مور ...
گرم گرفتند خوش بودند . . . با دهان های کثیف همه را خندیدند وتفیدند. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
نوشته جات مرقوم شده ها . . اما در رقیمجاتش آنچه بود راست و دروغش معلوم نبود کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
مورد انتظارم مورد چشم داشتم مد نظرم . . . نتیجه زیارت برادر زنان بهتر از مأمولم شد. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
جواهر نشان با سنگهای قیمتی زینت داده . . . و برای نفس خود دو سه تا را مرصع و مجوهر ساختم کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
چانه زنی وراجی صحبت بسیار . . . چانه گفتگو را گشوده داد و زنخ زنی از دره تپه بداد. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
قحل عمیق اصیل . . . در اندک زمانی ترکی قح شدم. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
همه گیر بیماری شایع . . ببلای زخم خرما یا دمل بغدادی که در آنجا عام البلوی است دچار شدم. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
کلاه فرنگی کلاه اروپایی . . در سر آن بودم که انجیر ازمیری به فرنگستان برم و فس فرنگی به مصر آورم. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
دعوت شده . . . یکی از رفقای راه بخارایش نیز موعود بود. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
آثار بزرگان آثار مهتران هرقدر اساسش کهنه باشد باز از آثار صنادید عجم است. . . کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
غیبت نمودن غایب شدن پنهان شدن . . . و بعد از غیبوبت دراز بمسقط الراس خود بازگشتم. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه
محل بارانداز محل پیاده شدن محل جایگزین شدن محل ساکن شدن . . . مرا بر در کاروانسرایی بزرگ برد که محط رحال رجال قافله ایران بود کتاب سرگذشت حاجی بابای ...
کوچه علی چپ تجاهل نمودن خود را به غفلت زدن . . . و من برای کوچه غلطی پهلو همی تهی کردم. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیز موریه