پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٤٣)
پوشش صورت نقاب پوشیه سیه شعری چو زلف عنبرافشان فرود آویخت بر ماه درفشان ✏ �نظامی�
سرشار از انبوه پر از سرآغوشی برآموده به گوهر به رسم چینیان افکنده بر سر ✏ نظامی گیاهان نو رسته از قطره پر چو بر شاخ مینا برآموده در ✏ نظامی برآم ...
روسری پوششی برای سر سرآغوشی برآموده به گوهر به رسم چینیان افکنده بر سر ✏ �نظامی�
لباسی به رنگ گل انار لباسی به رنگ قرمز فرو پوشید گل ناری پرندی بر او هر شاخ گیسو چون کمندی ✏ �نظامی�
سیاهی چشم در این بیت منظور پیروزی شفق بر تاریکی شب است طبیبان شفق مدخل گشادند فلک را سرخی از اکحل گشادند ✏ �نظامی�
پرندگان شکاری دست آموز چو در نالیدن آمد طبلک باز درآمد مرغ صیدافکن به پرواز ✏ �نظامی�
نوکران غلامان خدمه جنیبت کش وشاقان سرایی روانه صدصد از هر سو جدایی ✏ نظامی پر گرفته نوند چار پرش وز وشاقان یکی دو بر اثرش ✏ نظامی وشاقان جوشنده ...
بر نمی آوری اگر کافر نه ای ای مرغ شبگیر چرا بر نآوری آواز تکبیر ؟ ✏ �نظامی�
مجره بر فلک چون کاه ِ بر راه فلک در زیر او چون آبِ در کاه ✏ �نظامی�
ملاح بان ملوانان کشتی بانان همرهان ملازمان دلم با این رفیقان بی رفیق است ز بس ملاحبان کشتی غریق است ✏ �نظامی�
وردی جادویی حیله ایی در او پیچید و آن شب کامِ دل راند به مصروعی بر افسونی غلط خواند ✏ �نظامی�
دیوانه ای جن زده ای در او پیچید و آن شب کامِ دل راند به مصروعی بر افسونی غلط خواند ✏ �نظامی�
هم قد هم اندازه کنیزی را که هم بالای او بود به حسن و چابکی هم تای او بود ✏ �نظامی�
اسیر زندانی محبوس گرفتار دربند پیاپی رطل ها پرتاب می کرد ملک را شهربند خواب می کرد ✏ �نظامی� تا من آنجا که شهربند شوم از بلندی ات سربلند شوم ✏ نظ ...
می افشاند می ریخت غربال می کرد پخش می کرد ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت ز خنده خانه خانه قند می ریخت ✏ �نظامی�
1_مزرعه جای علوفه مرغزار چراگاه 2_آخور طویله فرود آوردش از شبدیز چون ماه فرس را راند حالی بر علف گاه ✏ نظامی علف گاه مرغان این کشور اوست اگر شیر م ...
لایق همسری هستند در خور فراش هستند لیاقت همسری دارند که خوبانی که دَر خوردِ فَریشند ز عالم در کدامین بُقعه بیشند؟ ✏ �نظامی�
بار سالار صاحب محلس ندا برداشته دارندهٔ بار که هر صف زیر خود بینند زنهار ✏ �نظامی�
به پیش خونیان ز امیدواری مثال آورده خط رستگاری ✏ �نظامی�
حاجت مند نیازمند مستمند درویش فقیر نخستین صف توان گر داشت در پیش دویم صف بود حاجت گار و درویش ✏ �نظامی�
فسونگری با چشم چشم افسونگر چشم زخم زدن فسون سازان که از مَه مُهره سازند به چشم افسای همت حقه بازند ✏ �نظامی�
درخت انار انار بن از آن دسته برآمد شوشه نار درختی گشت و بار آورد بسیار از آن شوشه کنون گر نار یابی دوای درد هر بیمار یابی نظامی گر ندید آن ناربن ...
زمین کفی گل در همه روی زمی نیست که بر وی خون چندین آدمی نیست ✏ �نظامی�
چو قصاب از غضب خونی نشانی چو نفاط از بروت آتش فشانی ✏ �نظامی�
سنگ های بزرگ صخره ز یار سنگ دل خرسنگ می خورد ولیکن عربده با سنگ می کرد ✏ نظامی به خر سنگ غضبان خرابش کنند به سیلاب خون غرق آبش کنند ✏ �نظامی�
دراج پرنده ای شبیه کبک منم دراجهٔ مرغان شب خیز همه شب مونسم مرغ شب آویز ✏ نظامی یتاقی به آمد شدن چون خراس نیاسود دراجه از بانگ پاس ✏ �نظامی�
مرد سرگشته مرد عاشق حیران که با این مرد سودایی چه سازیم بدین مهره چگونه حقه بازیم ✏ �نظامی�
عاشقی دلباخته ای دل خسرو به نوعی شادمان شد که با او بی دلی هم داستان شد ✏ �نظامی�
حریف هم نبرد هماورد دو هم میدان به هم به تر گرایند دو بلبل بر گلی خوش تر سرآیند ✏ �نظامی�
بشنود به نیوشد گوش فرا دهد کند هر هفته بر قصرش سلامی شود راضی چو بنیوشد پیامی ✏ �نظامی�
نه از هراسی نَز جوان دارد نه از پیر نه از شمشیر می ترسد نه از تیر ✏ �نظامی�
تاب دوری درد فراق نه صبر آن که دارد برگ دوری نه برگ آن که سازد با صبوری ✏ �نظامی�
استخری حوضچه ای چو کار آمد به آخر حوضه ای بست که حوض کوثرش زد بوسه بر دست حوضه ای ساخته ز سنگ رخام حوض کوثر بدو نوشته غلام ✏ �نظامی�
فراموش زبانش کرد پاسخ را فرامشت نهاد از عاجزی بر دیده انگشت ✏ �نظامی�
منجم کسی که علم نجوم داند ستاره شناس ستاره شمر به وقت هندسه عبرت نمایی مجسطی دانِ اقلیدس گشایی ✏ �نظامی�
نمی افروزد افروخته نمی شود مشتعل نمی شود ز اشک و آه من در هر شماری بُود دریا نمی دوزخ شراری ✏ �نظامی�
زنانه تا ز دُرج گهر گشاید قند گویدش مادگانه لفظی چند ✏ �نظامی� فرومی خواند ازین مشتی فسانه در او تهدیدهای مادگانه ✏ �نظامی�
ترنج مومی ترنج مصنوعی ترنج بدلی عروس گچ شبستان را نشاید ترنج موم ریحان را نشاید ✏ �نظامی�
پالان دوز جل دوز دوزنده پالان ستوران خر از دکان پالان گر گریزد چو بیند جو فروش از جای خیزد ✏ �نظامی�
بدهد ترا بتو بدهد از این صنعت خدا دوری دهادَت خرد ز این کار دستور ی دهادَت ✏ �نظامی�
قبول کرد پذیرفت تعهد داد سر سپرد پذیرُفتار فرمان گشت نقاش که بندم نقش چین را در تو خوش باش ✏ �نظامی�
از بیرون در ظاهر عیان زنان مانند ریحان سفالند درون سو خبث و بیرون سو جمالند ✏ �نظامی�
از داخل از سمت داخل از درون زنان مانند ریحان سفالند درون سو خبث و بیرون سو جمالند ✏ �نظامی� چو شمع از درونسو جگر سوختن برونسو ز شادی برافروختن ✏ ...
اجرای ساز ی از سازهای سی گانه باربد چو بر مُشگویه کردی مَشگ مالی همه مُشگو شدی پرمَشک حالی ✏ �نظامی�
اندرونی شاهان حرمسرای شاهان چو بر مُشگویه کردی مَشگ مالی همه مُشگو شدی پرمَشک حالی ✏ �نظامی�
حرمسرای شاهان اندرونی شاهان چو بر مُشگویه کردی مَشگ مالی همه مُشگو شدی پرمَشک حالی ✏ �نظامی�
شکارگاه شکارچی یک دستگاه موسیقی که توسط باربد نواخته میشد چو بر نخجیرگان تدبیر کردی بسی چون زَهره را نخجیر کردی ✏ �نظامی�
هنرمندی حیله گری زبردستی چیرگی مهارت تردستی ز صد دستان که او را بود در ساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز ✏ �نظامی�
مرد نقاش تصویر گر نگار گر مشو غره بر آن خرگوش زرفام که بر خنجر نگارد مردِ رسام ✏ �نظامی�
چوب رختشویان که با آن رخت و لباس خیس را ضربه زده تا تمیز شوند نگه دار اندرین آشفته بازار کدین گازُر از نارنج عطار ✏ �نظامی�